« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/02/09

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا علم اجمالی در شبهات غیرمحصوره منجز هست یا نیست/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /آیا علم اجمالی در شبهات غیرمحصوره منجز هست یا نیست

 

روایت: قال : ثم ضرب على صدري وقال : يا أباذر : لا عقل كالتدبير ، ولا ورع كالكف عن المحارم ، ولا حسب كحسن الخلق.[1]

پیامبر دستش را روی سینه من گذاشتند و فرمودند اباذر عقلی مانند تدبیر نیست؛ ورعی بالاتر از این نیست که انسان از محارم چشم پوشی کند، هیچ عنوانی مانند حسن خلق نیست.

خلاصه:

آیاعلم اجمالی در شبهات غیرمحصوره منجز هست یا منجز نیست؟

گفتند اجماع، عسر و حرج، و گفتند محل ابتلا نیست، گفتیم اساس حرف روایات اهل بیت علیهم السلام هست که این روایات بر 4 طایفه هست:

یک. روایات جبن؛ دو. روایاتی که کالاهایی را از عامل ظالم می گیرند؛ سه. به نحو کلی عامل ظالم می شود معامله کرد؛ چهار. مال مخلوط به ربا.

اما طایفه اول: روایاتی که همه در باب 61 ابواب اطعمة المباحه است؛ در این باب دو گروه روایت وجود دارد:

گروه اول: روایاتی که از امام باقر هست؛

و گروه دوم: روایاتی که از امام صادق هست؛ روایاتی که از امام باقر هست سه روایت هستند که این ها به دو روایت برمیگردد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ‌(کلینی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى(العطار) عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى(الاشعری، رئیس القمیین) عَنْ (أَبِي أَيُّوبَ‌) (ابراهیم بن عثمان، ثقه، کبیر المنزلة الکوفی من اصحاب ابی عبدالله و ابی الحسن؛ در متن کافی عن ابن محبوب هست نه عن ابی ایوب، در پاورقی می گوید: فی الوسائل عن ابی ایوب و هو سهوٌ واضحٌ چون احمد بن محمد بن عیسی لقی الرضا، و الجواد و الهادی و العسکری، او نمی تواند از شاگردان امام صادق نقل کند، و هو سهو واضح کلام متینی هست، بله حسن بن محبوب السراد می تواند چون فانه روی عن الرضا علیه السلام و کان جلیل القدر، لذا در این سند باید به متن که کافی هست مراجعه کرد) عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ(ثقه) عَنْ عَبْدِ اَللَّه بْنِ سُلَيْمَانَ‌(الصیرفی، توثیق خاص ندارد ولی توثیق عام دارد و آن این است که صفوان و ابن ابی عمیر از او روایت کرده اند، و همین مایه اطمینان ما به اوست؛ اینطور نیست که فقها فقط به ثقة نجاشی نگاه کنند بلکه این مبنای مشهور است که روی شواهد و قرائن هم حساب می کنند، آنچنان که در زندگی عادی هم فقط اطمینان به این نمی کنیم که فقط موثق خبر آورده باشد، در دادگاه ها مجرم را از طریق شواهد و قرائن پیدا می کنند، بنابراین در توثیق رجالیین فقط عرف روی این نمی ایستد که موثق خبری را آورده باشد بلکه با شواهد و قرائن زندگی می کنند) قَالَ‌: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ عَنِ اَلْجُبُنِّ فَقَالَ لَقَدْ سَأَلْتَنِي عَنْ طَعَامٍ يُعْجِبُنِي ثُمَّ أَعْطَى اَلْغُلاَمَ دِرْهَماً فَقَالَ يَا غُلاَمُ اِبْتَعْ لَنَا جُبُنّاً ثُمَّ دَعَا بِالْغَدَاءِ فَتَغَدَّيْنَا مَعَهُ فَأُتِيَ بِالْجُبُنِّ فَأَكَلَ وَ أَكَلْنَا فَلَمَّا فَرَغْنَا مِنَ اَلْغَدَاءِ قُلْتُ مَا تَقُولُ فِي اَلْجُبُنِّ قَالَ أَ وَ لَمْ تَرَنِي آكُلُهُ قُلْتُ بَلَى وَ لَكِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَسْمَعَهُ مِنْكَ فَقَالَ سَأُخْبِرُكَ عَنِ اَلْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلاَلٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلاَلٌ حَتَّى تَعْرِفَ اَلْحَرَامَ بِعَيْنِهِ فَتَدَعَهُ‌.[2]

عبد اللّه بن سليمان می گويد: از امام باقر درباره پنير سؤال كردم.به من فرمود: از غذايى كه من به آن علاقه دارم پرسيدى. آن‌گاه به خدمتكار خود درهمى داد و فرمود: اى غلام! براى ما پنير بخر. هم‌چنين حضرتش صبحانه خواستند و ما با ايشان صبحانه خورديم، آن‌گاه پنير آوردند و حضرت عليه السّلام از آن خوردند و ما نيز همراه آن حضرت پنير خورديم. زمانى كه صبحانه تمام شد به آن بزرگوار عرض كردم: درباره پنير چه مى‌فرماييد؟ فرمود: مگر نديدى كه از آن خوردم‌؟! عرض كردم: آرى؛ ولى دوست دارم كه آن را از خود شما بشنوم. فرمود: به زودى تو را از پنير و غير آن باخبر خواهم ساخت. هرچه كه در آن حلال و حرام [مشتبه] است، برايت حلال است؛ تا زمانى كه عينا حرام را بشناسى، در اين صورت بايد آن را رها كنى.

سوال: معنای كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلاَلٌ وَ حَرَامٌ فَهُوَ لَكَ حَلاَلٌ چیست؟

دو معنا دارد:

معنای اول: این است که احتمال حرمت و احتمال حلیت باشد، این شبهه می شود شبهه بدویه، و در شبهات بدویه برائت جاری می کنند، پس اینجا امام نمی خواهد بگوید کل ما کان فیه حلال و حرام، احتمال حلیت و احتمال حرمت است.

معنای دوم: كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلاَلٌ وَ حَرَامٌ ، فعلیةُ الحرمة است، هر جایی که شبهه این است که حلال و حرام در آن هست نه اینکه احتمال داده باشیم؛ این هم دو جور است، یک جورش این است که شبهه محصوره است، امام می خواهد بگوید ولو در شبهه محصوره اجتناب نکن، اثبات کردیم که در شبهه محصوره اجتناب لازم است و الا اجازه گناه دادن است.

می ماند كُلُّ مَا كَانَ فِيهِ حَلاَلٌ وَ حَرَامٌ ؛ جایی که شبهه غیر محصوره است، می دانی که بالفعل حلال است و می دانی که بالفعل حرام است اما این را مشخصا نمی دانی که آیا حلال است یا حرام ، این را امام می گوید اجتناب نکن، کلمه شبهه غیرمحصوره را نفرموده اما محتوای شبهه غیر محصوره را فرموده است. کل ما کان فیه حلال و حرام، مثلا می دانی یکی از لبنیاتی های قم از شیر نجس پنیر درست می کند، اگر یقین کردی که این پنیر از شیر نجس است اجتناب کن و اگر به اینجا نرسیدی اجتناب لازم نیست.

امام در این روایت می خواهد قاعده دست ما بدهد، لذا می فرماید: سَأُخْبِرُكَ عَنِ اَلْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ، من یک قاعده کلی به شما می دهم که هرگاه شبهه غیرمحصوره بود ، یقین کردید نجس است یجب الاجتناب و اگر یقین نکردید اجتناب لازم نیست.

وَ(احمد بن محمد بن خالد برقی، ثقه، البته بخاطر اینکه زیاد از ضعفا نقل می کرد از قم تبعید شد ولی بعدها او را با احترام به قم برگرداند) عَنِ اَلْيَقْطِينِيِّ‌(محمد بن عیسی بن عبید، ثقه) عَنْ صَفْوَانَ‌(بن یحیی، از بزرگان) عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ(الدهنی، ثقه) عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا(مرسله، البته تاثیری در درستی روایت ندارد، چون در اصحابنا ننوشته است که شیعه دروغ نمی گوید، شیعه ممکن است ثقه باشد یا نباشد، مگر اینکه بگوییم معاویة بن عمار از هر کسی روایت نقل نمی کند) قَالَ‌: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ فَسَأَلَهُ رَجُلٌ‌ عَنِ اَلْجُبُنِّ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ إِنَّهُ لَطَعَامٌ يُعْجِبُنِي فَسَأُخْبِرُكَ عَنِ اَلْجُبُنِّ وَ غَيْرِهِ كُلُّ شَيْ‌ءٍ فِيهِ اَلْحَلاَلُ وَ اَلْحَرَامُ فَهُوَ لَكَ حَلاَلٌ حَتَّى تَعْرِفَ اَلْحَرَامَ فَتَدَعَهُ بِعَيْنِهِ‌. [3]

پیش امام باقر بودم که کسی از پنیر سوال کرد، حضرت فرمود: ... هر چیزی که در آن حلال و حرام است برای تو حلال است مگر اینکه بدانی قطعا حرام است. (این روایت همان است)

وَ(احمد بن محمد بن خالد برقی) عَنْ أَبِيهِ‌(محمد بن خالد برقی، ثقه) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ(او را تضعیف کردند بخاطر نقل روایات مناقب، گویی برایشان شبهه غلو نسبت داده اند ولی قابل تأمل هست) عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ(زیاد بن منذر ، تابعیٌ، زیدیٌ، یسنب الیه الجارودیه، اعمی، اعمی القلب، اتهام کذاب بودن هم به او زده شده) قَالَ‌: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ عَنِ اَلْجُبُنِّ فَقُلْتُ لَهُ أَخْبَرَنِي مَنْ رَأَى أَنَّهُ يُجْعَلُ فِيهِ اَلْمَيْتَةُ فَقَالَ أَ مِنْ أَجْلِ مَكَانٍ وَاحِدٍ يُجْعَلُ فِيهِ اَلْمَيْتَةُ حُرِّمَ فِي جَمِيعِ اَلْأَرَضِينَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَيْتَةٌ فَلاَ تَأْكُلْهُ‌ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ فَاشْتَرِ وَ بِعْ وَ كُلْ وَ اَللَّهِ إِنِّي لَأَعْتَرِضُ اَلسُّوقَ فَأَشْتَرِي بِهَا اَللَّحْمَ وَ اَلسَّمْنَ وَ اَلْجُبُنَّ وَ اَللَّهِ مَا أَظُنُّ كُلَّهُمْ يُسَمُّونَ هَذِهِ اَلْبَرْبَرُ وَ هَذِهِ اَلسُّودَانُ‌. [4]

ابوالجارود در این روایت از امام باقر علیه السلام در رابطه با حکم پنیر سؤال کرده؛ زیرا از ناحیه کسی که خودش مشاهده کرده بود به او خبر رسیده بود که در تهیه پنیر از میته استفاده می شود یعنی مایه پنیری که در آن استفاده می شود مربوط به حیوان میته است، امام باقر علیه السلام فرمودند: آیا اگر در یک مکان، در پنیر از میته استفاده شود سبب می شود که همه پنیرهای روی زمین حرام شود؟ سپس در ادامه فرمودند: " إذا علمت أنه ميتة فلا تأكله وإن لم تعلم فاشتر وبع وكل " یعنی پنیرهائی که وجود میته در آنها برایت معلوم نیست، خرید و فروش و خوردنشان جائز است، سپس آن حضرت فرمودند: به خدا سوگند کم خودم به بازار می روم و از آنجا گوشت و روغن و پنیر خریداری می کنیم، به خدا سوگند گمان نمی کنم همه آنها در موقع ذبح گوسفند نام پروردگار را ببرند، با وجودی که این صحرانشینان و این سیاه پوستها (مردمی که اطلاعات چندانی ندارند) متکفل ذبح می شوند گمان نمی کنم که مقید به شریعت باشند.

حضرت فرمودند: إِذَا عَلِمْتَ أَنَّهُ مَيْتَةٌ فَلاَ تَأْكُلْهُ‌ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ فَاشْتَرِ وَ بِعْ وَ كُلْ؛ اگر نمی دانی، خرید و فروش کن و همچنین بخور، دیگر بیشتر از این نمی توان صراحت بکار برد، تا تمسک به عام در شبهه مصداقیه مخصص گفته نشود.

حضرت با اینکه گمان نمی کنند همه آنها هنگام ذبح نام خدا را ببرند از آن گوشت می خورند چون شبهه شبهه غیرمحصوره است.

نکته: ما در فقه کاری به اثر وضعی نداریم، امام هم در این موارد به اثر وضعی توجهی نمی کنند چون ایشان الگو هستند و اگر اینگونه نباشد زندگی ها سخت می شود، ائمه باید جوری زندگی کنند تا زندگی ها سهل باشد و گردنه ها را بردارند.

پس این از سه روایت که دو روایتش یکی هست و روایت دیگر که سندا اشکال دارد.

اما روایات امام صادق که سندش ضعیف است، روایت دو ، سه و چهار که جلسه آینده بحث خواهد شد.


logo