« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/02/08

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا علم اجمالی در شبهه غیرمحصوره منجز است یا منجز نیست/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /آیا علم اجمالی در شبهه غیرمحصوره منجز است یا منجز نیست

 

روایت: قلت : يا رسول الله زدني؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : صل قرابتك وإن قطعوك. وأحب المساكين وأكثر مجالستهم. قلت : يا رسول الله زدني؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : قل الحق وإن كان مرا. قلت : يا رسول الله زدني؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : لا تخف في الله لومة لائم.[1]

به پیامبر عرض کردم باز هم مرا نصیحت کنید، فرمود، با نزدیکانت ارتباط داشته باش (قدر مسلم بانزدیکانت ارتباط داشته باش) ولو آنها قطع کرده باشند؛ مساکین را دوست بدار و بیشتر نشست و برخاستت با اینها باشد؛ عرض کرد باز هم موعظه کنید؛ فرمود حق را بگو ولو برایت تلخ باشد، عرض کردم اضافه کنید؛ فرمود: از سرزنش ها بیم نداشته باش؛

خلاصه:

سخن پیرامون شبهه غیرمحصوره بود، اول تعریف شبهه غیرمحصوره، آنگاه نوبت به بحث اینکه آیا علم اجمالی در شبهه غیرمحصوره تنجز دارد یا ندارد؟

تقریبا اجماعی شیعه است که شبهه غیرمحصوره تنجز ندارد و اجتناب لازم نیست؛ دلایلی بر این مطلب گفته شده است

دلیل اول: اجماع منقول:

الإجماع الظاهر المصرح به في الروض(اولین کتاب شهید ثانی روض الجنان است و آخرینش روضه البهیة) وعن جامع المقاصد، وادعاه صريحا المحقق البهبهاني في فوائده(در روض الجنان و در جامع المقاصد و از همه اینها صریح تر اجماع محقق بهبهانی در فوائد هست)...[2]

کتاب الفوائد الحائریه[3] : مع انّ عدم وجوب الاجتناب عن غیر المحصور مجمع علیه بین الکل[4] ، و لا ریب فیه و مدار المسلمین فی الاعصار و الامصار کان علی ذلک (اصلا مدار المسلمین در اعصار و امصار بر اینگونه بوده است).

این از اولین دلیل که ظاهرا شیخ هم به این دلیل اعتماد کرده است:

وتبعه في دعوى الإجماع غير واحد ممن تأخر عنه(صاحب ریاض ، صاحب مفتاح الکرامه این ادعا را کرده اند)، وزاد بعضهم دعوى الضرورة عليه في الجملة(اینجا از مباحث بدیهی است)، وبالجملة: فنقل الإجماع مستفيض، وهو كاف في المسألة(نقل اجماع مستفیض است و همین مقدار کافیست).[5]

در عبارت و هو کاف فی المسئله: یک احتمال این است که بگوییم ثبوت الاجماع محرز است یک احتمال این است که دیگر ما نیاز به دلیل دیگر نداریم.

دلیل دوم: روایات:

استاد: ما به دلیل دیگر احتیاج داریم، اصل اجماع بله، اما در این مسئله فقط به این اعتماد کنیم آن ارزش حقوقی که شما از اجماع دنبالش هستید آن ارزش را ندارد چون مدرکی است؛ اجماع مدرکی آن ارزش حقوقی را ندارد چون کاشف از نظر معصوم نیست؛ لذاست که همینجا فهرست مدارک این قاعده را به عنوان دلیل دوم می گوییم، این اجماع مستند به این روایاتی است که می گوییم:

طایفه اول: روایات باب جبن؛ که باب واسعی هست، ده الی پانزده روایت که چند روایتش هم بر می گردد به یک روایت که صحیح و معتبر است که به آن فتوا داده شده است؛ ج 25 ابواب اطعمة المباحة باب 61 ح 1 ، 7 و 5:

طایفه دوم: روایاتی که در این باب هست، یکی هست که عامل ظلمه هست، از این عامل ظلمه که پولهایش شبهه ناک هست می شود خرید کرد یا نه؟ ابواب مایکتسب باب 52 ج 17 ص ؟؟؟؟، ح 1، 3، 5

طایفه سوم: روایاتی که در باب معامله با کسی که اموالش مخلوط به ربا هست؛ ابواب ربا باب 5 ح 2 و 3:

طایفه چهارم: جواز الشراء مع العامل الظالم؛ (فرض قبلی برای کسی که جزءاست ولی این سخن از کل هست) ج17 باب 52 ح4

پس و هو کافٍ فی المسئله را می گوییم لیس بکاف فی المسئله و این روایات است که پرونده را می بندد.

آنچنان که گفتیم عنوان محصور و غیرمحصور در روایات نیست آنچه هست همین روایات است که این دو عنوان هم در حقیقت عنوان مشیر است به آنچه که در این روایات آمده است.

دلیل سوم: دلیل سومی که شیخ ذکر کرده اند برای عدم وجوب اجتناب این است که گفته اند: من لزوم المشقة فی الاجتناب؛ در شبهه غیرمحصوره به مردم بگوییم اجتناب کنید مردم را به زحمت انداختیم ﴿يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ﴾[6] دین دست انداز درست نمی کند بلکه دست انداز را بر می دارد، حالا اگر یک لبنیاتی تخلف کند به همه مردم بگوییم دیگر از لبنیاتی های قم چیزی نخرید این مشقت است.

﴿وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ﴾[7] ، خدا در دین برای شما حرج قرار نداده است؛ واقعیتش این است که اگر در شبهه محصوره بگوییم اجتناب، اغلب مردم به زحمت می افتند، همین اغلب کافیست حالا چه بسا کسی به زحمت نیفتد؛ نمی شود عموم مردم را به زحمت انداخت.

شیخ قاعده را هم بیان می کند: بمعونة ما ورد: من إناطة الأحكام الشرعية الكلية - وجودا وعدما - بالعسر واليسر الغالبين؛ [8]

استاد: آیا با این پشتوانه می شود گفت که علم اجمالی در شبهه غیرمحصوره منجز نیست؟

پاسخ: خیر، زیرا این اختصاص به شبهه غیرمحصوره ندارد، اگر شبهه محصوره هم عسر داشت، حرج داشت اجتناب از آن لازم نیست.

ثانیاً: عسر حرج شخصی است نه نوعی؛ برای آن کسی که عسر و حرج است، اگر برای کسی عسر و حرج نیست باید رعایت کند اما اگر برای کسی کمتر از این محدوده هم عسر و حرج است اینجا اجتناب لازم نیست، چون دین برای کسی گردنه درست نمی کند، این سختگیری برای مردم با شریعت سمحه سهله نمی سازد.

عسر حرج نوعی هست یا شخصی؟

شخصی است چون امتنانی هست؛ صحبت این است که نفی عسر و حرج امتنانی است و لا امتنان اینکه کسی برایش هیچ عسر و حرجی نیست او را از سعادت تکلیف محروم کنیم. امتنان است و بنابراین باید راه را برای کسی که برایش سخت نیست باز کنیم.

پس فاوّلاً این عسر و حرج لا یختص بشبهة الغیر المحصورة بل یشمل الشبهة المحصورة و ثانیا باید مورد به مورد حساب کرد، هرجا عسر و حرج است برداشته می شود و الا فلا.

از جلسه آینده به روایات باب می پردازیم که اینها اساس عدم تنجز در شبهه عدم محصوره است…

 


[3] الفوائد الحائریه؛(فوائدی که من در کربلا نوشتم)؛ سی سال مرحوم وحید بهبهانی در بهبهان بودند، بعد به کربلا رفتند.
logo