« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی

 

روایت: عن رسول الله (ص): … قلت : يا رسول الله فما كانت صحف موسى عليه‌السلام؟ قال صلى‌الله‌عليه‌وآله : كانت عبرا كلها : عجب لمن أيقن بالنار ثم ضحك ، عجب لمن أيقن بالموت كيف يفرح ، عجب لمن أبصر الدنيا وتقلبها بأهلها حالا بعد حال ثم هو يطمئن إليها ، عجب لمن أيقن بالحساب غدا ثم لم يعمل. [1]

عرض کردم یا رسول الله در صحف موسی چه بود؟ فرمود: تمام آنچه در صحف موسی بود همه اش عبرت بود:تعجب می کنم از کسی که یقین به مرگ دارد چگونه می تواند فرح و شادی داشته باشد، تعجب می کنم از کسی که به آتش جهنم یقین دارد چگونه شاد می شود؟، (منظور از ضحک و فرح، ضحک و فرح مستانه است که همراه با غفلت از خداست) کسی که نیرنگ و تقلب دنیا می بیند (و می فهمد که دنیا ماندگار نیست) ولی باز هم به آن اطمینان دارد، تعجب می کنم از کسی که یقین دارد که فردا بازجویی و حساب و کتاب می شود در قیامت و می داند چه چیزی آنجا فایده دارد ولی باز اعمال نیک انجام نمی دهد.

خلاصه:

سخن این بود که آیا در تنجز علم اجمالی محل ابتلا بودن شرط است یا شرط نیست؟

شرط نبودن را برگزیدیم، به دلیل خطابات قانونیه امام خمینی، ولی شیخ از بنیانگذاران این شرط است، به دنبال آنچه شیخ برگزیدند سه شک مطرح می شود:

1. اگر شک در شرطیت اصل ابتلا داریم، آیا اینجا مرجع، قاعده اشتغال و احتیاط است یا مرجع قاعده برائت است؟

شیخ و مرحوم نائینی و محقق خویی گفتند اینجا مورد ، مورد اشتغال است و آخوند گفتند اینجا مورد مورد برائت است چون شک در اصل توجه خطاب اجتنب به خودم شک دارم، شک در اصل تکلیف مورد ،مورد برائت است.

2. اگر شرطیت ابتلا محرز شد، ولی شک کردم آیا از مصادیق ابتلا هست یا از مصادیق ابتلا نیست، مثلا : نجاستی در یکی از این دو ظرف افتاد، شک می کنم ظرف دوم در همین شهر است تا مبتلا به باشد یا این ظرف دوم در یکی از شهرهای هند است که مبتلا به نیست. (اینجا در اصل شرطیت ابتلا تردیدی نداریم و می گوییم اگر علم اجمالی بخواهد منجز باشد باید دو طرف محل ابتلا باشد، مفهومش هم برایمان روشن است که آیا اینجا محل ابتلا هست یا نیست، منتها در مصداقش شک داریم و نمی دانیم این ظرف دوم محل ابتلای من هست یا از محل ابتلای من بیرون است.

اینجا قاعده حاکم ، قاعده اشتغال و احتیاط است یا قاعده حاکم قاعده برائت است؟

در اینجا القاعدة الحاکمة هی البرائة، از وجوب اجتناب از ظرف موجود، بخاطر اینکه شک دارم اجتنب از این ظرف متوجه من شده است یا نشده است، اگر ظرف شماره دو در دسترس من باشد، اینجا اجتنب عن النجس آمده و اگر این ظرف دوم در دسترس من نباشد اینجا اجتنب نیامده است (شک دارم در توجه الخطاب الیَّ) توضیح ذلک:

خطاب عامی می رسد و همراهش تخصیصی هم می رسد و این تخصیص گاه متصل است و گاه منفصل؛

در مخصص متصل:

خطاب رسیده که اکرم العلماء العدول ، (اینجا العدول مخصص است، مخصِص متصل است، ویژگی مخصص متصل این است که عنوان به عام می دهد، یعنی اینکه اکرام مطلق علما ماموربه من نیست، بلکه اطلاق اکرام علمای عدول ماموربه است؛ فللمأموربه جزئان، العداله و العلم) اینجا من شک دارم که آیا این زید را باید اکرام بکنم چون از علمای عدول هست یا از علمای عدول نیست، اینجا مورد مورد برائت است، شک دارم جزئی از موضوع هست یا جزئی از موضوع نیست، فالموضوع لیس بمحرزٍ، موضوع نقش علت برای حکم دارد؛ موضوع محرز نیست، وقتی موضوع محرز نشد، خطاب محرز نیست، خطاب اکرم العلما در اینجا محرز نیست فلست مخاطباً باکرم العلما (این در جایی است که مخصص متصل است و در این مورد برائت جاری می شود).

در مخصص منفصل:

مخصص منفصل مثل : یک خطاب گفته اکرم العلما، یک خطاب جداگانه دیگر گفته لا تکرم الفساق، الان شک داریم این زید را اکرام کنیم یا اکرام نکنیم.

اینجا با مخصص متصل تفاوت دارد، چون مخصص متصل به عام عنوان می دهد و جزء الموضوع می شود ولی اینجا مخصص منفصل عنوان به عام نمی دهد، در نتیجه این فرد مشکوک را اکرم العلما می گیرد، وقتی گرفت معنایش این است که آن اکرامی که باید می کردیم باید نسبت به مشکوک هم اکرام کنیم؛ ولی یک مسئله دارد که درست است که این مخصص منفصل بما هو هو به عام عنوان نمی دهد اما بما هو حجةٌ به عام عنوان می دهد، فکانّه اینجا موضوع هم دو جزء دارد، یک علم و دو عدم الفسق و باید هر دو محرز شود.

فرق بین مخصص متصل و منفصل: این است که مخصص متصل همان اول به عام عنوان می داد ولی مخصص منفصل بما هو حجة عنوان می دهد، در نتیجه شک می کنیم آیا موضوع محرز است یا موضوع(العلم و العداله) محرز نیست، اگر نبود مانند آنجا برائت جاری می کنیم.

تطبیق بر محل بحث:

به من گفتند اجتنب عن النجس، شیخ می گوید دلیل خارجی به من گفت اذا کان مبتلابه، أشُک از اینکه آیا مبتلابه هست یا نیست؟ (اینجا شبهه مصداقیه هست) فَاَشُک در اینکه موضوع اجتنب تحقق پیدا کرده یا نکرده، فرض این است که پذیرفتیم شرطیت الابتلا را، منتها شک داریم آیا اینجا مبتلا به هست یا مبتلا به نیست؛ فعلی هذا اذا شککنا شبهةً مصداقیةً فی الابتلا سواء کان المخصص متصلا او منفصلا، مورد برائت است (هذا اذا کان الشبهة فی مصداق الابتلا).

3. و اما شبهه و شک سوم آنجاست که شک ما در مفهوم ابتلا باشد:

شبهه مفهومیه آن است که ما مفهوم مخصص را ندانیم، به ما گفتند اکرم العلما، لا تکرم الفساق، نمی دانیم آیا فاسق فقط مرتکب کبیره هست یا مصرّ علی الصغیره هم فاسق است.

مصرّ علی الصغیره: مثل کسی که هر روز ریشش را از ته حلق می کند، شک داریم که آیا مصرّ شده یا نشده، شک داریم آیا مرتکب عمدی صغیره فاسق است یا نه؟

اما مثال ابتلا: خونی چکید، نمی دانم این خون در ظرف آب افتاد یا روی خاکی که می خواهم روی آن تیمم کنم افتاد، آیا این مفهوما ابتلا هست یا مفهوما ابتلا نیست؟

اینجا شیخ گفتند باید احتیاط کنی، هم از ظرف آب اجتناب کنی و هم از خاک اجتناب کنی و بر آن تیمم یا سجده نکنی، اما برخی مثل شبهه مصداقیه گفتند یجب الاجتناب.

اینجا کلامی مرحوم نائینی و کلامی هم موسس حوزه دارند که جلسه آینده بحث خواهد شد.

 


logo