« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/01/30

بسم الله الرحمن الرحیم

شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /شرط بودن ابتلا در تنجز علم اجمالی

 

روایت: قال قلت : يا رسول الله فما كانت صحف إبراهيم عليه‌السلام؟ قال : كانت أمثالا كلها : … وكان فيها أمثال : وعلى العاقل ما لم يكن مغلوبا على عقله أن يكون له ثلاث ساعات : ساعة يناجي فيها ربه ، وساعة يفكر فيها في صنع الله تعالى ، وساعة يحاسب فيها نفسه فيما قدم وأخر ، وساعة يخلو فيها بحاجته من الحلال من المطعم والمشرب. وعلى العاقل أن يكون ظاعنا إلا في ثلاث : تزود لمعاد ، أو مرمّة لمعاش ، أو لذة في غير محرم. وعلى العاقل أن يكون بصيرا بزمانه ، مقبلا على شأنه ، حافظا للسانه. ومن حسب كلامه من عمله قل كلامه إلا فيما يعنيه.[1]

محتوای صحف ابراهیم چه بود؟… عاقل باید روز و اوقاتش را مدیریت کند، برنامه بگذارد برای مناجات با خدا (نماز و دعا وقت داشته باشد، نه اینکه از این طرف و آن طرف بزند برای مناجات با خدا، بلکه باید وقت جداگانه داشته باشد) ساعتی هم در تفکر خلقت خدا، ساعتی را هم برای محاسبه نفس خودش قرار دهد، یک ساعتی هم برای معیشت و خورد و خوراکش قرار دهد، عاقل نباید جز برای سه چیز سفر کند: برای آخرتش توشه برگیرد، برنامه ریزی برای زندگی اش، یا لذت های حلال.

خلاصه:

شیخ انصاری ابتکاری در این مسئله داشتند که از شرایط تنجز علم اجمالی این است که هر دو طرف یا اطراف محل ابتلا باشد، اگر محل ابتلا نبود علم اجمالی منجز نیست.

ناقش فی ذلک المحقق الاصفهانی (کمپانی) و ناقش المحقق خویی و ناقش الامام الخمینی.

استاد: ما هم به این رسیدیم که این شرط نیست؛ خطابات قانونیه امام را پذیرفتیم گرچه برخی از مواردی که امام به عنوان اشکال بر خطابات شخصیه داشتند را مورد نقد قرار دادیم (اصل مطلب را پذیرفتیم)

شیخ به یک روایت استناد می کنند و با آن روایت می گوید از این روایت هم استفاده می شود که از شرایط تنجز علم اجمالی محل ابتلا بودن هست.

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ‌(کلینی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى(العطار، از مشایخ کلینی) عَنِ اَلْعَمْرَكِيِّ(بن علی البوفکی،ثقه؛تهذیب : عن محمد بن احمد العلوی عن العمرکی نقل کرده است، محمدبن احمد اسماعیل علوی توثیق ندارد، لکن محشّی در حاشیه تهذیب گفته است سند به این ترتیب صحیح است، اما محمدبن یحیی از عمروکی بی واسطه نقل نمی کند، واسطه هم محمد بن احمد بن اسماعیل علوی هست، محشّی آقای غفاری هست، ولی این ادعایش درست نیست؛ محمد بن یحیی از عمرکی بی واسطه روایت دارد چطور می گویید بدون واسطه روایت نمی کند، از جمله این روایت که بی واسطه از عمرکی نقل می کند:کامل الزیارات ابن قولویه: ص 197، باب 28 ح18:حدَّثني أبي ؛ وأخي ـ رحمهما الله ـ عن أحمدَ بن إدريس ؛ ومحمّد بن يحيى جميعاً ، عن العَمْرَكي بن عليٍّ البوفكيِّ… پس این که می گویید محمد بن یحیی بی واسطه از عمرکی روایت ندارد درست نیست؛ پس سند صحیح است) عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ(فرزند امام صادق، برادر امام کاظم، عموی امام رضا) عَنْ أَخِيهِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ(رَعِف به معنای خون دماغ شدن) فَامْتَخَطَ(قطره های خون از آن بیرون ریخت) فَصَارَ بَعْضُ ذَلِكَ اَلدَّمِ قَطَراً صِغَاراً فَأَصَابَ إِنَاءَه هَلْ يَصْلُحُ لَهُ اَلْوُضُوءُ مِنْهُ فَقَالَ إِنْ لَمْ يَكُنْ شَيْئاً يَسْتَبِينُ فِي اَلْمَاءِ فَلاَ بَأْسَ وَ إِنْ كَانَ شَيْئاً بَيِّناً فَلاَ تَتَوَضَّأْ مِنْهُ قَالَ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ رَعَفَ وَ هُوَ يَتَوَضَّأُ فَتَقْطُرُ قَطْرَةٌ فِي إِنَائِهِ هَلْ يَصْلُحُ اَلْوُضُوءُ مِنْهُ قَالَ لا.[2]

دلالت حدیث: مردى است كه خون دماغ شده و مقدار از آن خون به صورت لخته‌هاى كوچك در آمده و به ظرفش مى‌رسد، آيا او مى‌تواند در آن ظرف وضو بگيرد؟ فرمود: اگر چيزى در آب آشكار و محسوس نباشد، اشكالى ندارد، ولى اگر چيزى واضح بود، نبايد از آن وضو بگيرد. و از حضرتش پرسيدم: مردى است كه در حال وضو، خون دماغ مى‌شود و قطره‌اى در ظرفش مى‌چكد، آيا مى‌تواند در آن وضو بگيرد؟ فرمود: نه.

سخن این است که معنای این روایت چیست؟

آنچه از ظاهر روایت استفاده می شود این است که اگر خون دیده نمی شود مُنجّس نیست اما اگر دیده می شود منجس هست، اصلا کاری به ابتلا و عدم ابتلا ندارد؛ اگر ما باشیم و این حدیث غیر از این را نمی فهمیم.

این از برداشت شیخ طوسی از این روایت بود که در استبصار ذکر کرده اند:

فالوجه في هذا الخبر أن نحمله على أنه إذا كان ذلك الدم مثل رأس الإبرة التي لا تُحَس ولا ندرك فان مثل ذلك معفو عنه. [3]

استاد: این بیان خلاف فتوای مشهور فقهاست، دو راه پیش روی ماست، یا باید توجیه کنیم، یا باید کنار بگذاریم و بگوییم ما نمی فهمیم که مقصود امام چه بوده است، چه بسا عبارتی از روایت حذف شده باشد، پس اگر توانستیم توجیه کنیم می پذیریم ولی اگر نتوانستیم توجیه کنیم خلاف نظر فقهاست، اگر به اندازه سر سوزنی هم خون به ظرف بریزد نجس می کند، این چه فرمایشی هست که شیخ طوسی دارند که می گویند: ذا كان ذلك الدم مثل رأس الإبرة التي لا تُحَس ولا ندرك فان مثل ذلك معفو عنه.

توجیه شیخ طوسی:

ایشان می گویند منظور این است که در اینجا این قطره خون که افتاده نمی دانم پشت اناء افتاده یا درون آب، بنابراین اگر پشت ظرف باشد مبتلا به نیست و کاری با آن نداریم، اگر در آب بیفتد مبتلابه است؛ پس چون یک طرف غیر مبتلابه هست امام می گوید این علم اجمالی منجز نیست، بنابراین امام می فرماید اینجا اگر یستبین اجتناب کن، اگر لایستبین باشد به چه دلیل اجتناب کنی؟ اگر می گویید به دلیل علم اجمالی باید اجتناب کرد، می فرماید این علم اجمالی منجز نیست چه بسا این قطره خون به پشت ظرف آب اصابت کرده است.

(شیخ برای اینکه این روایت را کنار نگذارد آن را برده در محدوده ابتلاء و عدم ابتلاء؛ بنابراین چون یک طرف از آن دو طرف غیر مبتلابه هست وجوب اجتناب ندارد)

استاد: این فرمایش شیخ طوسی را قانع کننده نمی دانیم.

اولا اگر ابتلا و عدم ابتلا (چون پشت ظرف مبتلا به نیست) اگر این بود دیگر چرا یستبین و لایستبین مطرح شده است، چه یستبین و چه لایستبین باشد اینجا وجوب اجتناب ندارد (اگر ما بحث را روی ابتلا و عدم ابتلا ببریم)؛

ثانیاً انصافا خلاف ظاهر روایت است، ظاهر روایت بحث را برده است روی یستبین و لایستبین، این حرف شما خلاف ظاهر روایت و شما بحث را می برید روی ابتلاء و عدم ابتلاء؛

ثالثاً اینکه می گویید غیر مبتلابه است، آیا واقعا اینگونه هست؟ مثلا کسی نمی داند داخل آفتابه خون افتاده یا بیرونش، آیا بیرونش مبتلابه نیست؟ مبتلابه هست، بخصوص که قبلا آفتابه را به حوض می زدند تا پر کنند، این ظرف، مبتلا به است، اینکه می گویید چون پشت ظرف غیر مبتلابه است این اول الکلام است.

بنابراین ما هستیم و آنچه که شیخ طوسی فهمیده و آن ظهور روایت است؛ با توجه به اینکه مشهور اعراض کردند از این روایت ما به این روایت عمل نمی کنیم و هیچ توجیه دیگری ندارد جز توجیه شیخ طوسی که این توجیه هم مقبول نیست.

به دنبالش این بحث است: اگر شک در مفهوم ابتلا کردیم یا در مصداق ابتلا اینجا چه کنیم بحث جلسه آینده است.

 


logo