« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1404/01/26

بسم الله الرحمن الرحیم

شرطیت ابتلا به جمیع اطراف/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /شرطیت ابتلا به جمیع اطراف

 

روایت: قال قلت : يا رسول الله فما كانت صحف إبراهيم عليه‌السلام؟ قال : كانت أمثالا كلها : أيها الملك المسلط المبتلي إني لم أبعثك لتجتمع الدنيا بعضها على بعض ولكني بعثتك لترد عني دعوة المظلوم ، فإني لا أردها وإن كانت من كافر أو فاجر فجوره على نفسه. [1]

عرض کردم یا رسول الله منظور از صحف ابراهیم در سوره اعلا چیست؟ فرمود:تمامى آن امثال بوده:«اى پادشاه مسلط‌ گرفتار!من تو را نفرستادم تا مال دنيا را بر روى هم انباشته كنى،بلكه تو را فرستادم تا دعاى مظلوم را از من بازدارى(از مظلوم دفاع کنی)،چرا كه من دعاى مظلوم را رد نمى‌كنم.گرچه كافر يا بدكارى باشد كه بر خود ستم كرده باشد».

همه ما باید نسبت به جنایت در غزه واکنش نشان بدهیم کسانی که ساکت نشسته اند با این روایت چه می کنند، با توجه به جنایات بی سابقه اشغالگران رژیم صهیونی هیچ واکنشی نمی دهند کان لم یکن شیئا مذکوراست. به هیچ چیز رحم نمی کنند، حتی بیمارستان را هم بمباران کردند. مردم غزه مظلوم هستند، پیروان شافعی، که به اهل بیت علیهم السلام محبت دارد.

یَا آلَ بَیتِ رَسولِ الله حُبُّکُمُفَرضٌ مِنَ الله فی القُرآنِ أنزَلَهُ

کَفاکُم مِن عظیمِ القَدرِ أنّکُممَن لَم یُصلِّ عَلَیکُم لَا صَلَاةَ لَهُ .

یا این شعر را در وصف امیرالمومنین گفته:

لَو اَنَّ المُرتَضَی اَبدَی مَحَلَّهُ لَصَارَ النَّاسُ طُرّاً سُجّداً لَهُ***وَ مَاتَ الشَّافِعِی وَ لَیسَ یَدْرِی عَلِیٌّ رَبُّهُ اَمْ رَبُّهُ الله

خلاصه:

بحث این بود که از شرایط تنجز علم اجمالی این است که همه اطراف مبتلابه باشد، اگر مبتلابه نبود علم اجمالی منجز نیست.

رده المحقق الکمپانی ، المحقق خویی و الامام الخمینی؛ مدعای امام این است:

الف: اگر خطابات شخصی بودند، یقینا مبتلابه بودن از شرایط تنجز تکلیف است؛ شکی نیست که اگر تکلیفی مبتلابه نباشد ،تکلیف استهجان دارد و قبیح است.

ب: اگر خطاب خطاب قانونی باشد و افراد معتنابهی مخاطب باشند (گرچه عده ای هم معذور باشند) این خطاب منجز هست.

ج: فعلی هذا خطاب قانونی برای مخاطبین هست، چه مخاطب جاهل باشد، چه مخاطب عالم باشد، چه مخاطب قادر باشد، چه مخاطب عاجز باشد، به شرط اینکه یک جمع معتنابهی بتوانند مخاطب قرار بگیرند.

د: فعلی هذا مبتلابه بودن از شرایط تنجز تکلیف نیست، به شرط اینکه همه افراد غیر مبتلابه نباشند، اگر همه افراد غیر مبتلابه هستند آنچنان که خطاب شخصی مستهجن بود خطاب قانونی هم مستهجن هست.

تمام حرف امام همین است و اما توضیح ذلک:

مطلب اول. خطابات علی قسمین: خطاباتٌ شخصیه و خطاباتٌ قانونیة.

عرف قانون را جزء خطابات شخصی نمی داند، منظور از عرف، عرف عقلاست (چه متدین به دینی باشند و چه متدین به دینی نباشند)، همه کشورها برای خودشان قانون دارند مگر کشورهایی که بی قانونی در آن حکومت می کند مانند سومالی که هر چند وقت دست به غارت دریایی می زنند؛ جاهایی که قانون حاکم است خطابات به نحو قانونی است.

مطلب دوم. شریعت هم منش و مشی جدایی در عرصه قانون گذاری ندارد، به همان مسیری می رود که عرف می رود.

راهی جدا شارع در قانون و ابلاغ قوانین ندارد، شارع راهی جز راه عقلا را برنگزید.

مطلب سوم. ما در قرآن دو گونه خطاب داریم:

یک. به لسان یا ایها الذین آمنوا... آمده؛ در قرآن حدود 90 یا ایها الذین آمنوا داریم. (اینها سبک زندگی مومنانه هست)

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِيدًا﴾[2] ؛ ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جَاءَكُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا ؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيَامُ﴾[3] ؛

دو. به لسان یا ایها الناس آمده؛ اینها خطابات بین المللی هستند و مختص به همه مردم نه فقط مومنین.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ﴾[4] ؛ ﴿يَوۡمَ تَرَوۡنَهَا تَذۡهَلُ كُلُّ مُرۡضِعَةٍ عَمَّآ أَرۡضَعَتۡ وَتَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمۡلٍ حَمۡلَهَا وَتَرَى ٱلنَّاسَ سُكَٰرَىٰ وَمَا هُم بِسُكَٰرَىٰ وَلَٰكِنَّ عَذَابَ ٱللَّهِ شَدِيدࣱ﴾[5]

سوال: چرا در آیه مرضعة آمده، در حالی که می توانست مرضع بگوید چراکه مردان شیر نمی دهند.

پاسخ: کل مرضعة .... مرضعه به زن در حال شیر دادن می گویند، فقط شیرداشتن نیست، عاطفی ترین محبت زیر این آسمان محبتی است که مادر بچه را بغل می گیرد و شیرمی دهد؛ مصیبت آن زمان چنان هست که او هم بچه اش را رها می کند.

﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا… ﴾[6]

مطلب چهارم. خطاب قانونی چند خصوصیت دارد:

خصوصیت اول. خطاب قانونی آن است که یک اراده هست (و چند اراده نیست) و این اراده تعلق به یک چیز گرفته است.

خصوصیت دوم. یک خطاب هست که متوجه همه هست، نه چند خطاب، اینطور نیست که بگوید عمرو به حج برو، زید به حج برو…

خصوصیت سوم. یک عنوان هست: مثلا ایها الطلاب ، ایها الناس، ایها الذین آمنوا...

خصوصیت چهارم. یک معنون هست.

خصوصیت پنجم. یک انشاء هست نه چند انشاء.

خصوصیت ششم. در این همه وحدت (وحدت اراده، خطاب، عنوان، معنون، انشاء) یک غیر وحدت هست و آن اینکه مخاطب کثیر هست.

مطلب پنجم. نه در انشاء که در اخبار هم همین است؛ اخبار یک مُخبر است، نه اینکه چند تا مخبر باشد. نار خصوصیتش حرارت است، کل نارٍ حار، اما اگر کسی گفت کل نارٍ بارد، این فرد یک دروغ گفته ، نه اینکه به تعداد آتش های موجود دروغ گفته باشد.

معنای این حرف این است که چه در انشاء و چه در اِخبار یک چیز است، البته کل نار حار الا نارُ ابراهیم؛ ﴿قُلْنَا يَا نَارُ كُونِي بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ﴾[7] ؛ تفسیر می گوید اگر و سلاماً گفته نشده بود ابراهیم در آتش یخ می زد...

مطلب ششم. می رویم سر مبتلابه بودن و مبتلابه نبودن .

امام می گوید در خطابات قانونی خطاب برای همه هست حتی آن کسی که مبتلا بهش نیست لکن نسبت به کسی که مبتلابه هست استثناء هست، عقل می گوید شما (که معذور هستید) پی نگیر ولی خطاب عمومی است.

یک حاشیه آنجا گفتیم که تکرار می کنیم؛ گاهی در عموم هم موردی پیدا نمی شود اینجا خطاب قانونی هم قبیح است، اگر مبتلابه هیچ کس نیست و بخواهد قانونی وضع کند، امروزه هم که باشد افکار عمومی و فضای مجازی او را توبیخ میکنند، فعلی هذا این که می گویید از شرایط تنجز علم اجمالی مبتلابه بودن است، اینطور نیست چراکه خطابات لیست بخطابات الشخصیه بل خطابات قانونیة.

منتها امام در تهذیب الاصول ص 231 می گوید: اگر خطابات شخصیه باشد مفاسدی دارد:

منها : عدم صحّة خطاب العصاة من المسلمين؛ فإنّ خطاب من لا ينبعث به قبيح أو غير ممكن ؛ فإنّ الإرادة الجزمية لا تحصل في لوح النفس إلاّ بعد حصول مبادئ قبلها ، التي منها احتمال حصول المراد ، والمفروض القطع بعدم حصوله .

یک. اینکه عصات را نمی شود خطاب کرد، چون انگیزه عمل ندارد. اما اگر خطابات قانونی بود ، عده ای عصیان می کنند ولی عده بسیار زیادی اطاعت می کنند، و اینجا چون خطاب قانونی است صحیح است و خطاب شخصی صحیح نیست.

ومنها : عدم صحّة تكليف الكفّار بالاُصول والفروع بالملاك الذي قرّرناه .

دو. هل الکفار مکلفون ام لیس بمکلفین؟ مشهور این است که مکلف هست؛ این خطاب شخصی می گوید کافر است و تاثیر ندارد، و امر او قببیح است اما خطاب قانونی می گوید هیچ قبحی ندارد.

ومنها : قبح تكليف صاحب المروّة بستر العورة؛ فإنّ الدواعي مصروفة عن كشف العورة ، فلا يصحّ الخطاب ؛ إذ أيّ فرق بين النهي عن شرب الخمر الموجود في أقاصي الدنيا وبين نهي صاحب المروّة عن كشف سوأته بين ملأ من الناس ؟ !

سه. قبیح است که به صاحب المروة بگوییم خودت را بپوشان و لخت بیرون نرو.

ومنها : يلزم على كون الخطاب شخصياً عدم وجوب الاحتياط عند الشكّ في القدرة؛ لكون الشكّ في تحقّق ما هو جزء للموضوع ؛ لأنّ خطاب العاجز قبيح ، والشكّ في حصول القدرة وعدمها شكّ في المصداق ، وهو خلاف السيرة الموجودة بين الفقهاء؛ من لزوم الاحتياط عند الشكّ في القدرة .

چهار. در خطاب شخصی (مخاطب قرار دادن فرد خاص)، اگر شک داشته باشیم که آیا طرف مقابل توانایی انجام کاری را دارد یا نه، احتیاط لازم نیست.

ومنها : لزوم الالتزام بأنّ الخطابات وأحكام الوضعية مختصّة بما هو محلّ الابتلاء؛ لأنّ جعل الحكم الوضعي إن كان تبعاً للتكليف فواضح ، ومع عدم التبعية والاستقلال بالجعل فالجعل إنّما هو بلحاظ الآثار؛ ولهذا لا يمكن جعل حكم وضعي لا يترتّب عليه أثر مطلقاً .[8]

پنج. خطاب‌ها و احکام وضعی، تنها به مواردی اختصاص دارند که مورد ابتلاء و نیاز مردم هستند؛

استاد: ضمن اینکه خطابات قانونیه امام را قبول داریم ولی به نظر می رسد این موارد اشکال نیست. اشکال بر خطابات شخصی نیست چون آنچه در تکلیف مهم است انبعاث نیست بلکه شأنیت هست؛ خود امام یک جا هم این شأنیت را تصریح می کنند. والملاك لصحّة هذا الخطاب وعدم استهجانه هو صلوحه لبعث عدد معتدّ به من المكلّفين؛ اگر ما در خطابات شخصی این را ملاک قرار دادیم این ملاک صلاحیت دارد منتها این بعث نمی شود.

 


logo