1404/01/19
بسم الله الرحمن الرحیم
اضطرار به بعض اطراف/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /اضطرار به بعض اطراف
روایت: عن رسول الله (ص): يا أباذر! سيكون ناس من أمتي يولدون في النعيم ويغذون به ، همتهم ألوان الطعام والشراب ويُمدحون بالقول اولئك شرار أمتي. [1]
بزودی در امتم کسانی پیدا خواهند شد(اشراف زادگانی) که غرق در نعمت هستند، خوراکشان روبراه هست، همتشان غذاها و نوشیدنی های رنگارنگ هست، از اینها تعریف هم می شوند، اینها اشرار امت من هستند.
خلاصه:
سخن از اضطرار بود و 6 صورتی که اضطرار داشت: اما الی معینٍ و اما الی احدهما بلاتعیینٍ، هر کدام از اینها یا اضطرار قبل یا همزمان با بعد از علم اجمالی هست.
سه نظریه در اینجا هست که دو موردش برای آخوند است و یکی هم برای شیخ انصاری.
نظریه اول: آخوند در کفایه می گوید در هیچ یک از این صور علم اجمالی منجز نیست، بنابراین اگر من مضطر باحدهما شدم اجتناب از طرف دیگری لازم نیست.
نظریه دوم: در حاشیه بر رسائل می گوید: یا اضطرار الی المعین است، یا اضطرار الی احدهما هست، اضطرار الی احدهما ، اجتناب از احدهما لازم نیست چون اضطرار حد تکلیف هست، اما اضطرار به معین اگر اول علم اجمالی بیاید و بعد اضطرار بیاید، اینجا نسبت به احدهمای معین اضطرار آمده و تکلیف را برده است اما نسبت به آن ظرف دیگر اجتناب باقی هست (یک لیوان آب بود و یک لیوان شیر، من بعد از علم اجمالی به شیر مضطر شدم، من علم اجمالی نسبت به این آب داشتم ، بنابراین علم اجمالی در این آب بعد از خوردن شیر دست نخورده است اما در احدهما اصلا نیامده)
نظریه سوم: شیخ در رسائل می گویند: از این 6 صورت ، در چهار صورت می گویند اجتناب لازم است و در دو صورت اجتناب از باقیمانده لازم نیست.
اما آن چهار صورتی که می گوید لازم است:
در کل مواردی که اضطرار الی احدهمای نامعین یا مخیر هست (نه به احدهمای معین) چه اضطرار قبل از علم اجمالی، چه همزمان و چه بعد از علم اجمالی باشد، در هر سه صورت اجتناب لازم است و باید از باقیمانده اجتناب کند؛ و صورت چهارم هم در جایی است که اضطرار احدهمای معین هست (مثلا اضطرار به شیر داریم نه به آب) و اگر اضطرار بعد از علم اجمالی بود اینجا اجتناب از باقیمانده لازم است (بر خلاف جایی که اضطرار قبل از علم اجمالی و یا همزمان با علم اجمالی است، در اینجا اجتناب از باقیمانده لازم نیست)؛ پس 4 صورت را می گویند یجب الاجتناب و دو صورت را می گوید لایجب الاجتناب.
شیخ دو ادعا دارند:
ادعای اول: آنکه در آنجا که اضطرار الی احدهما لا بعینه باشد یجب الاجتناب عن الباقی، چه اضطرار قبل، یا همزمان یا بعد از علم اجمالی باشد.
ادعای دوم: اگر الی احدهمای معین بود (باید شیر میخورد) اینجا اضطراری که قبل از علم اجمالی آمده و اضطراری که همزمان با علم اجمالی آمده، در این صورت از طرف آخر اجتناب لازم نیست، چون اضطرار حدّ تکلیف است و اصلا نگذاشته اجتنب عن النجس نسبت به طرف دیگر بیاید ولی اگر علم اجمالی قبل از اضطرار است (ساعت 8 علم اجمالی پیدا کرده، نجاست یا به آب برخورد کرده است یا به شیر) در اینجا اجتناب از باقیمانده لازم هست چون اجتنب عن النجس متوجه من شده است و به من گفتند اجتنب عن النجس.
اینجا اضطرار هم نسبت به این مایعی که آب است فرض این است که ندارم فعلی هذا حدّ تکلیف که اضطرار است نسبت به آب نیست، اجتنب عن النجس هم آمده، فیلزم علیّ الاجتناب؛ اما نسبت به آن شیر اضطرار آمده و اجتناب رفته است.
(این از دو ادعای شیخ ، که ادعای دوم مفصل بحث شده است)
(خلاصه: اگر اول علم اجمالی آمد که یا ظرف آب نجس است یا ظرف شیر، قبل از آمدن اضطرار هم اجتنب عن اناء الاول را داشتم و هم اجتنب عن اناء الثانی را داشتم یعنی اجتنب را از هر دو ظرف داشتم، اضطرار آمد و اجتنب عن النجس عن الثانی رفت، چرا اجتنب عن النجس از اناء الاول برود؟ به این ظرف که اضطرار نداشتم، نسبت به شیر اجتناب داشتم و اضطرار این اجتناب را برد و اجتنب عن النجس نبست به آب سرجای خودش باقی هست چون داریم لا تنقض الیقین بالشک. اگر همزمان هم باشند علم اجمالی و اضطرار باز هم همین طور است چون اجتنب متوجه ما نمی شود، لا اقل من الشک چون شک داریم ظرف دیگر نجس هست یا نجس نیست، و لا اقل من الشک که اجتنب متوجه من شد یا نشد، در نتیجه اجتنب عن النجس آن جایی که اول اضطرار آمده، نسبت به شیر متوجه من نشده است، همزمان هم اگر باشند و من هم به شیر مضطر هستم، اجتنب عن النجس رفته و اگر نرفته باشد شک دارم که آیا اجتنب عن النجس نسبت به آب دارم یا ندارم. باقی می ماند جایی که اول علم اجمالی پیدا کردم بعد اضطرار پیدا کردم اینجا اجتنب عن النجس نسبت به آب را دارم. این از ادعای دوم)
اما دعوای اول:
از شیخ می پرسیم: به چه دلیل شما می گویید آنجا که اضطرار الی احدهما لا بعینه هست اجتناب لازم هست؟
شیخ پاسخ می دهند: می گوید اگر ما اضطرارمان به یکی از دو ظرف نامعین هست، (هر دو ظرف شیر باشد، نمی دانم کدام یک از این دو لیوان نجس است) شیخ می گوید در چنین جایی فرض این است که اضطرار به یکی متعلَق نشده است، و به هر دو تعلق گرفته است. زمانی که من یک ظرف شیر را مصرف کنم بخاطر اضطرار، فرض این است که اجتنب عن النجس با اضطرار روی ظرف دیگر شیر هم خوابیده.
در جلسه آینده تأکید خواهیم کرد که تنجز علم اجمالی چه شرایطی دارد، یک شرطش این است که اگر علم تفصیلی پیدا کردیم به هر کدام اجتناب را بیاورد، مفهومش این است که اگر علم تفصیلی پیدا نکردیم دیگر این علم اجمالی منجز نیست مثل آنجا که عندنا دو ظرف آب هست، یکی کر هست و یکی قلیل، نجسی افتاد، نمی دانم به ظرف آب قلیل افتاده یا به این ظرف آب کر. اینجا علم اجمالی ما منجز هست، پس از شرایط تنجز علم اجمالی این است که اگر علم تفصیلی به احدهما آمد در هر دو تنجز بیاید، و در اینجا اگر این نجاست اصابت به ماء کر کرده باشد اجتنب ندارد پس این علم اجمالی منجز نیست.
اگر این را گفتیم شیخ می گوید من علم اجمالی به نجاست هذا او هذا دارم، و اجتنب هم دارم (اجتنب از ظرف شماره یک . اجتنب از ظرف شماره دو) و هیچ مشکلی هم ندارد که هم این باشد و آن باشد.
اگر کسی بگوید ما یک ظرف را خوردیم و دیگر تمام شد، ما می گوییم چه دلیلی دارید از ظرف دیگری اجتناب لازم نباشد؟
استاد: ای کاش به شیخ اینگونه اشکال می کردید اینجا که اول اضطرار آمد و بعد علم اجمالی، اینجا اصلا اجتنب نیامده، فعلی هذا اشکالی که بر شیخ می گیرید این باشد که اگر اول علم اجمالی بوده و بعد اضطرار آمد، فرمایش شما روی چشم، اما در جایی که اول اضطرار آمده و بعد علم اجمالی آمده اصلا اجتنب عن النجس در هیچ کدام به من متعلق نشد چون من به شیر مضطر هستم (این که هیچ) و در آب شک داریم که اجتنب عن النجس متوجه من شده یا نشده چون احتمال دارد اجتنب عن النجس به همین شیری تعلق گرفته باشد که من نوشیدم، پس شبهه در اینجا می شود شبهه بدوی.
پس اشکالی که بر کلام شیخ هست این است که ما مبنا را می زنیم اصلا اجتنب عن النجس در دیگری نیامده اگر جایی که اضطرار آمده بعد علم اجمالی.