1404/01/17
بسم الله الرحمن الرحیم
اضطرار به بعض اطراف/أصالة الاحتياط /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /اضطرار به بعض اطراف
روایت: عن رسول الله (ص): یا اباذر! التقوى ههنا التقوى ههنا ، وأشار إلى صدره.[1]
جای تقوا در قلب است (یعنی تقوی آن است که برای خدا حریم نگه داریم (فی الکلام و فی العمل).
در خانه تقوا رعایت شود، حریم خدا و قوانین الهی رعایت بشود، با دوستان حریم خدا رعایت شود؛ تقوا جامع ترین مضمون اخلاقی اسلامی است. تمام آنچه به نام اخلاق اسلامی هست در ذیل این واژه می گنجد، لذا بر امام جمعه واجب است که دعوت به تقوا کند، تشریفات نیست بلکه مصداق است، باید در خطبه اول و دوم این عنصر در مستمعین بوجود بیاید؛ این مثل چشمه است، کوثر اخلاق است.
خلاصه:
جلسه قبل مطرح شد که از شرایط تنجز علم اجمالی آن است که اضطرار نباشد، گفته شد ، مسئله شش صورت دارد:
یا آن است که اضطرار الی احدهما المعین است (یک ظرف آب است و یک ظرف شیر، او هم مسموم شده باید شیر بخورد تا رفع سم شود) یا اضطرار الی احدهما المخیر هست، (دو ظرف شیر دارد، یکی از اینها را باید بخورد) و هر کدام از این دو صورت، یا اضطرار قبل از علم اجمالی هست، یا اضطرار و اجمالی مقارن هستند و یا اضطرار بعد از علم اجمالی است.
در اینجا یک صورت لا خلاف فیه عند الشیخ و الآخوند است و آن صورت این است: که اضطرار قبل از علم اجمالی پیدا شده باشد. مثلا ساعت 8 صبح مضطر به یکی از این دو ظرف شده، اینجا هم شیخ و هم آخوند می گویند اگر اضطرار آمد اجتناب از دیگری لازم نیست به دلیل اینکه:
آخوند خراسانی می گوید در تمام این شش صورت اضطرار که آمد، اجتناب از دیگری لازم نیست چه اضطرار الی المعین باشد چه الی غیر المعین، (البته ایشان در حاشیه کفایه و حاشیه رسائل از این نظریه بر می گردد و می گوید اگر اضطرار الی احدهما المعین بود از دیگری اجتناب لازم هست و اگر احدهمای نامعین هست اجتناب لازم نیست)
در این مسئله یک صورت لا خلاف فیه است عند الشیخ و الآخوند و اختلافی در آن نیست؛ و آن جایی است که اضطرار قبل از علم اجمالی پیدا شده باشد (مثلا ساعت 8 صبح مضطر شده به یکی از این دو ظرف شیر یا یک ظرف آب و یک ظرف شیر) در اینجا هم شیخ و هم آخوند می گویند اینجا زمانی که اضطرار می آید از طرف دیگر اجتناب لازم نیست، به دلیل اینکه:
یک. اضطرار که آمد حرمت می رود، چه الی المعین و چه الی غیر المعین؛ یکی از اینها حرمت ندارد.
دو. آن طرف دیگر (چه در مقابل تعیین و چه در مقابل تخییر) شبهه اش می شود شبهه بدویه و در شبهه بدویه اجتناب لازم نیست، کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام و اینجا تعلم انه حرام نیست نه به علم تفصیلی و نه به علم اجمالی، چون احتمال دارد که حرام همان باشد که مضطر الیه بوده و این طرف که مضطر الیه نیست از اصل حلال بوده.
این نظر اتفاقی شیخ و آخوند خراسانی هست؛ آخوند که این نظر را برمی گزیند دو اشکال متوجه این نظرش هست:
اشکال اول: شمای آخوند می گویید اگر اول علم اجمالی آمده بعد اضطرار آمده باز هم اجتناب از دیگری لازم نیست، در حالی که اینجا اجتنب عن النجس متوجه من شده است، منتها تا قبل از این اناء شماره یک و شماره دو بود، حالا ظرف شماره یک بخاطر اضطرار اجتنب ندارد، چرا ظرف شماره دو اجتناب نداشته باشد؟ فرضمان این است که قبلا آمده.
آخوند پاسخ می دهد: اضطرار از حدود تکلیف است، یعنی تکلیف جایی می آید که اضطرار نباشد، اگر اضطرار آمد آمدن اضطرار همان، و رفتن تکلیف همان؛ اینجا که شما می گویید اجتنب عن النجس متوجه من شده ، حالا یکی مضطر بوده آن برود چرا دیگری برود؟
آخوند می گوید خیال کردید که اجتنب عن النجس متوجهت شده، تکلیف از اول اجتنب عن النجس نبوده و فقط خیال کردید که اجتنب عن النجس متوجه شما شده، حالا معلوم شده که خیالت واهی بوده و الا از حدود تکلیف است، چارچوبه ندارد، چارچوبه که ندارد تکلیف رفته است.
انّ الاضطرار كما يكون مانعا عن العلم بفعليّة التكليف لو كان إلى واحد معيّن ، كذلك يكون مانعا لو كان إلى غير معيّن، ضرورة أنّه مطلقا موجب لجواز ارتكاب أحد الأطراف(اضطرار موجب این است که این ظرف شیر را باید بخورم،) أو تركه (با عبارت ترکه ، وارد شبهه وجوبیه شدند، مثال ترکه این است: باید به 4 طرف نماز بخواند، به یک طرف نمی تواند بخواند، آیا به سه طرف دیگر باید بخواند یا نخواند یعنی از موضوع بیرون رفته است) تعيينا أو تخييرا (اگر باحد الانائین مضطر شود، مثلا اگر دو ظرف هر دو شیر بود او به یکی مضطر شود) ، وهو ينافي العلم بحرمة المعلوم أو بوجوبه بينها فعلا.
وكذلك لا فرق[2] بين أن يكون الاضطرار كذلك سابقا على حدوث العلم أو لاحقا ، وذلك لأنّ التكليف المعلوم بينها من أوّل الأمر كان محدودا بعدم عروض الاضطرار إلى متعلّقة(از اول کان محدودا ولو نمی دانسته) ، فلو عرض(اضطرار) على بعض أطرافه لما كان التكليف به معلوما، لاحتمال أن يكون هو المضطرّ إليه(چه بسا نجس ظرف شماره 1 بوده که من استفاده کردم) فيما كان الاضطرار إلى المعيّن أو يكون هو المختار فيما كان إلى بعض الأطراف بلا تعيين .
اشکال دوم:
آخوند شبهه دیگری مطرح می کند و آن این است که اگر دو ظرف داشتیم، و من یقین پیدا کردم یکی از اینها نجس شده، اگر ظرف شماره یک آبش ریخت و موضوع را فاقد شد، آیا اجتناب از شماره دو لازم هست یا لازم نیست؟
یقینا لازم است چون یا ظرف شماره یک نجس است یا ظرف شماره دو؛ الکلام الکلام در اضطرار هم همین طور هست، اگر دو ظرف شیر بود و یکی را بدلیل اضطرار استفاده کردم به چه دلیل از دیگری اجتناب لازم نباشد؟ آنچنان که در فقدان می گویید اجتناب لازم است در اضطرار هم بگویید اجتناب لازم است.
لا يقال: الاضطرار إلى بعض الأطراف ليس إلّا كفقد بعضها (یا ظرف شماره یک نجس شده یا ظرف شماره دو و آب ظرف شماره یک ریخت، فکما اینکه در فقدان اجتناب از ظرف شماره دو لازم است اینجا هم اجتناب از این ظرف لازم است)؛ فكما لا إشكال في لزوم رعاية الاحتياط في الباقي مع الفقدان، كذلك لا ينبغي الإشكال في لزوم رعايته مع الاضطرار، فيجب الاجتناب عن الباقي أو ارتكابه(شبهه وجوبیه) خروجا عن عهدة ما تنجّز عليه قبل عروضه(قبل از عروض فوات من باید اجتناب می کردم الان هم باید اجتناب کنم).[3]
پاسخ: فرقٌ بین الاضطرار و الفوات (فقدان) اضطرار از حدود تکلیف است، اما فقدان از حدود تکلیف نیست، کسی نگفته از شرایط اجتناب در علم اجمالی این است که موجود باشد اما اضطرار را گفته اند.
فإنّه يقال : حيث إنّ فقد المكلّف به ليس من حدود التكليف به وقيوده ، كان التكليف المتعلّق به مطلقا ، فإذا اشتغلت الذمّة به كان قضيّة الاشتغال به يقينا الفراغ عنه كذلك (اینجا به شما گفتند اجتنب ، اگر یکی ریخت اجتنب برای ظرف دومی هست) ، وهذا بخلاف الاضطرار إلى تركه ، فإنّه من حدود التكليف به وقيوده ، ولا يكون الاشتغال به من الأوّل إلّا مقيّدا بعدم عروضه ، فلا يقين باشتغال الذمّة بالتكليف به إلّا إلى هذا الحدّ، فلا يجب رعايته فيما بعده، ولا يكون إلّا من باب الاحتياط في الشبهة البدويّة .[4]
پاسخ آخوند: لکن جواب فرمایش آخوند این است که هیچ فرقی بین اضطرار و فقدان نیست، هر آنچه را که در فقدان گفتید عینه در اضطرار قابل پیاده شدن است، به این بیان:
اضطرار گاهی به صورت ناتوانی است(اصلا توان ندارد)، این سالبه به انتفاء موضوع است، این اصلا بالاتر از حد تکلیف است (ستون فقرات تکلیف، اگر طرف را ناتوان می کند اصلا از محل بحث بیرون است)، این اضطرار مرادف حرج و مشقت است، اگر مرادف شد، وقتی فوات و فقدان می گوییم به معنای آن نیست که موضوع معدوم شده فعلی هذا شما باید همان حکمی را که بر اضطرار بار می کنید بر فقدان هم بار کنید، لذا اگر اول اضطرار می آمد، اضطرار به اینکه آب ظرف شماره یک را بنوشم یا آب شماره دو را، بعد علم اجمالی می آمد ، اینجا اجتناب لازم نبود چون علم تفصیلی بود و شک بدوی، حتی در آن فقدان، اگر قبل از اینکه علم اجمالی پیدا شود ظرف شماره یک به زمین ریخت اجتناب از ظرف شماره دو لازم نیست، چون اجتنابی نیامد تا از دیگری لازم باشد بنابراین فقدان و اضطرار را همانند هم می گیریم.