« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/11/16

بسم الله الرحمن الرحیم

دوران الامر بین المحذورین/أصالة التخيير /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة التخيير /دوران الامر بین المحذورین

 

روایت: وقيل له: من أعظم الناس خطراً ؟ فقال عليه السلام: من لم ير الدنيا خطرا لنفسه.[1]

به امام سجاد گفته شد قیمت چه کسی بیشتر از دیگران هست؟ فرمودند کسی که دنیا را قیمت خودش نبیند بالاترین ارزش ها را دارد.

خلاصه:

گفته شد 6 نظریه در دوران الامر بین المحذورین مطرح بود:

یک. برائت عقلیه و نقلیه

دو. جانب حرمت را اخذ می کنیم، چون دفع مفسده احسن است از جلب منفعت

سه. اخذ به یکی تخییرا

چهار. تخییر عقلی و تخییر تکوینی به عدم اجرای اصل

پنج. تخییر تکوینی و اصالة الاباحه

شش. اجرای اصول مثبته، تخییر ، استصحاب، برائت عقلیه، برائت شرعیه و عدم اجراء اصالة الاباحه

با مقدماتی که پیش رفتیم گفتیم نظریه ششم حق هست.

هنا بحوثٌ: هل التخییر بدویٌ ام استمراری؟

توضیح ذلک: گاهی دوران الامر بین المحذورین قضیةٌ واحدةٌ هست، در قضیه این چنینی هیچ مشکلی نیست، یا فعل را انتخاب می کند یا ترک را، انما الکلام در قضایای متعدد، مثلا کسی قسم خورده در شب های جمعه ماه شعبان شربت بیدمشک بخورد یا قسم خورده است که شربت بیدمشک نخورد. (المحلوف علی الفعل ام الترک) البته قدما مثال دیگری را می زدند.

كما لو دار الأمر بين كون المرأة المعيّنة محلوفة الوطء أو محلوفة الترك في ساعة معيّنة.[2]

چرا ما حلف را در شرب و اکل نبریم، و ببریم در یک مسئله این چنینی؟

کیف کان ، اینجا دو نظریه هست:

نظریه اول: اینکه اینجا در دوران الامر بین المحذورین تخییر بدوی است و استمراری نیست، یعنی شب جمعه اول ماه شعبان می توانید شربت بیدمشک بخوری یا نخوری، شب جمعه دوم همان است که شب جمعه اول انجام دادی ، شب جمعه سوم ، هم همان انتخاب اول را باید انجام بدهی، اگر شب جمعه اول خوردی شب های جمعه دیگر هم انجام می دهی، اگر ترک را انجام دادی شبهای جمعه دیگر هم ترک را باید برگزینید.

نظریه دوم: تخییر استمراری را برگزینیم.

کدام یک از این دو نظریه را انتخاب کنیم؟ تخییر بدوی یا تخییر استمراری؟

گفته شد که هنا نظران، یک نظریه این است که شما فقط تخییر بدوی را می توانید انتخاب کنید نه تخییر استمراری، بخاطر اینکه ما یک قاعده کلیه داریم و آن این است که تخییر فقط در امور دفعی هست یا در امور تدریجی هم هست؟

پاسخ این است که اگر تخییر در امور تدریجی هم باشد مخالفت قطعیه لازم می آید، مثلا شب جمعه اول، شرب را برگزیند و شب جمعه، دوم ترک را انتخاب کنیم، نتیجه اش این است که ما با یک باید مولا به هر دلیلی مخالفت کردیم ، و چون مخالف قطعیه لازم می آید فلا یجوز.

(نظریه دوم، نظر مرحوم نائینی هست ایشان می گوید: تخیییر استمراری است)

و لكن للنظر في ذلك مجال، فانّ المخالفة القطعية لم يتعلق بها التكليف التحريمي شرعا بحيث تكون المخالفة القطعية كسائر المحرمات الشرعية قد تعلق بها النهي المولوي الشرعي، بل قبح المخالفة القطعية كحسن الطاعة من المستقلات العقلية التي لا تستتبع الخطاب المولوي، و حكم العقل بقبح المخالفة القطعية فرع تنجز التكليف، و إلّا فنفس المخالفة بما هي مخالفة لا يحكم العقل بقبحها ما لم بتنجز التكليف. [3]

استدلال مرحوم نائینی این است که شما می گویید مخالفت قطعیه می شود ما از شما می پرسیم که مخالفت قطعیه حرام مولوی است یا حرام عقلی است؟ حرف ما این است آنچه که ما به آن مکلف هستیم تنجز تکلیف هست[4] .

شب جمعه اول شعبان تنجز علینا الشرب ام تنجز علینا عدم الشرب؟ هیچکدام، چون دوران الامر بین المحذورین است.

شب جمعه دوم چطور؟ هل تنجز علینا الشرب ام تنجز علینا عدم الشرب؟ هیچکدام.

شب جمعه سوم هم همینطور، هل تنجز علینا الشرب ام تنجز علینا عدم الشرب؟ باز هیچکدام چون منجز نشده.

پس وقتی چنین است همان حکمی را که شب جمعه اول داشت ، همان حکم را شب جمعه دوم و سوم… دارد.

دو نظریه را بیان کردیم: کدام یک از این دو نظریه حق هستند؟ تخییر بدوی، یا تخییر استمراری؟

حق تخییر بدوی است، نه تخییر استمراری.

فرمایش مرحوم نائینی که گفتند این است که مخالفت قطعیه حرمت عقلی دارد، نه حرمت مولوی ، تعبیر ایشان این بود که : بل قبح المخالفة القطعية كحسن الطاعة من المستقلات العقلية التي لا تستتبع الخطاب المولوي.

حق تخییر بدوی است نه استمراری؛ چون قبح عقلی تستتبع حرمت شرعی را. این را در مستقلات عقلیه می پذیریم که کلما حکم به العقل حکم به الشرع. حسن العدل و حسن الدفاع از مستقلات عقلیه است. اگر نذر کرده باشیم اگر مخالفت عقلیه کردیم فلان قدر پول بدهیم اینجا را شامل می شود و اگر قائل به مخالفت به تخییر بدوی باشیم اباحه گری پیش می آید.

استاد: ما در لا تستتبع ایشان حرف داریم، چون اگر ما این مطلب را که آنچه که عقل به آن حکم می کند یحکم به الشرع، این گزینه را می پذیریم یا نمی پذیریم؟ حداقل در مستقلات عقلیه آن را می پذیریم. کلما حکم به العقل حکم به الشرع، این طور نیست هر حکم جزئی که عقول ناقص تشخیص بدهند حکم به الشرع ، این را قبول نداریم اما قبول داریم که کلما حکم به العقل در مستقلات عقلیه، حکم به الشرع. (مستقلات عقلیه مثل حسن العدل و قبح الظلم. حسن الدفاع؛دفاع را عقل مستقلا حکم می کند لذا در دفاع حتی بلوغ شرط نیست؛ پس اگر شما پذیرفتید که از مستقلات عقلیه هست، ناچارید بپذیرید اینجا مخالفت قطعیه حرام است)

سوال: در مثال قبل، در شب جمعه اول ما می دانیم در محذورین به دلایلی اختیار داریم، وقتی شب جمعه دوم می آید باز مجدد همان ادله می آیند بنابراین در این شب هم مختار هستیم که هر کدام را که خواستیم اختیار کنیم.

استاد: حرف ما این است که در شب جمعه دوم یک چیز دیگر هم می آید، و آن مخالفت قطعیه هست، (در شب جمعه اول اصلا مخالفت قطعیه نمی آید و هر کدام را بخواهید می توانید اختیار کنید و مخالفت قطعیه نمی شود، اما در شب جمعه دوم مخالفت قطعیه لازم می آید؛ اگر نذر کرده باشم اگر مخالفت قطعیه کردم یک روز روزه بگیرم مخالفت قطعیه در اینجا صورت می گیرد و باید یک روز روزه بگیرم.

به دیگر عبارت ، مرحوم نائینی رفته اند روی دقت عقلی، ولی ما از به فهم عرفی اکتفا می کنیم، فهم عرفی می گوید اینجا مخالفت قطعیه ای لازم می آید که یحکم به الشرع ایضا؛ آنچنان که عقل مخالفت قطعیه را حرام می داند شرع هم این مخالفت قطعیه را حرام می داند.

فعلی هذا اگر ما باشیم و اینجا قضاوت را به عرف بدهیم یا یک قدم بالاتر می گذاریم و آن این است که این اباحی گری را در پی دارد، در دوران الامر بین المحذورین سر از بی دینی در می آورد. اباحه گری یعنی راهی را باز کنیم که گناه رواج پیدا کند، و از این طریق گناه رواج پیدا می کند. چون این ارتکاب، حرام بیّن است یعنی شما در چند روز الزام مولا را زیر پا گذاشتید، و این هم بیّن مولاست، مولا یا گفته باید، شما هم نوشیدید ، و یا گفته نباید و شما ننوشیدید، اینجا شما با مولا مخالفت کردید.

اگر کسی بگوید در شب جمعه اول من دوران داشتم و یکی را انتخاب کردم و این شب دوم هم دوران دارم و دیگری را می توانم اختیار کنم ، ما پاسخ می دهیم این توجیه غلطی هست، چون در شب دوم دیگر دورانی نیست، اگر شما در شب اول فعل را انتخاب کردید و در شب دوم ترک را انتخاب کنید قطعا با، بایدِ مولا مخالفت کردید؛ فعلی هذا این کلام مرحوم نائینی که تخییر را استمراری می داند اول الکلام است و تخییری که ما می گوییم بدوی است.

نکته: در اینجا حکم واقعی هست نه ظاهری، برای اینکه یا آن است که محلوف الفعل است یا محلوف الترک، و از این دو بیرون نیست، اینجا حکم ظاهری نیست.

کیف کان فهذا هو تخییر البدوی و تخییر الاستمراری.

روز میلاد امام زین العابدین هست، در جریان تحریف چهره امامان، امام سجاد به آن مبتلا شدند، مثلا می گویند خدایا به حق امام سجاد بیمار، بیماران ما را شفا عنایت بفرما! این تحریف چهره امام هست، حضرت فقط عصر عاشورا بخاطر مصلحت بقای امامت بیمار شدند.

دو مطلب راجع به امام سجاد:

مطلب اول: قبل از ظهر عاشورا امام سجاد نبرد هم کردند، تعبیر مقتل زبیری این است وكان علي بن الحسين عليلا، وارتُّث، يومئذ، وقد حضر بعض القتال، فدفع الله عنه، وأخذ مع النساء.[5] در مقعطی حضرت نبرد هم کردند و مجروح شدند. (کتاب الامام زین العابدین ، جلالی دار الحدیث)

ارتثاث یعنی حمل مجروح از معرکه.

مطلب دوم: کدام یک از ما مریض نمی شویم؟ کسی که در مقعطی مریض شود و بعد خوب شود آیا تا آخر عمرش به او بیمار می گویند؟ برفرض که امام جنگ نداشته باشد باز باید گفت بیمار، این جسارت به محضر ایشان هست، بیمار یعنی بی حال. در حالی که امام سجاد عَلَمِ امامت را 35 سال در خفقان ترین دوره ها به احتزاز نگه داشتند.

سیمای حماسی امام سجاد کتابی هست که استاد بزرگوار تألیف کردند و انگیزه از تالیف آن را اینگونه بیان کردند که روزی در کربلا کسی توضیح میداد که اینجا خیمه گاه بوده و اینجا هم خیمه امام سجاد بیمار بوده، همانجا به غیرت دینی ام بر خورد و نتیجه آن کتابی هست به نام چهره حماسی امام سجاد؛ وظیفه ما تحریف زدایی داریم. همین طور تحریف زدایی از چهره سایر معصومین، از جمله از چهره امام حسن علیه السلام، که ایشان را سازشکار معرفی می کنند یا امام صادق را عالم برجسته دور از سیاست معرفی می کنند در حالی که ایشان پول دادند به بازماندگان شهدای رکاب زید. بله در جنگ زید شرکت نداشتند چون برای ایشان جریان فرهنگی مهم بود. فرمودند رحم الله عمی الزیداً ، و از زید تجلیل ها کردند.

برخی می خواهند چهره امام صادق را فقط علمی معرفی کنند و بگویند ایشان دور از سیاست بودند، در حالی که ایشان علاوه بر اینکه بر قله علم بودند در متن سیاست هم رفتار می کردند به عنوان مثال تا منصور امام صادق را شهید کرد دستور داد فورا به منزل امام بروید و وصی اش را گردن بزنید. آمدند وصیت نامه را پیدا کردند که حضرت فرمود وصی من 5 نفر است ، یک. منصور خلیفه ، دو. فرماندار مدینه همان که می خواست حکم را اجرا کند. سه. حمیده، … اگر اینها سیاست نیست پس چیست؟

وظیفه ما جهاد تبیین هست ، و امام سجاد نه امام بیمار بلکه امام قهرمان بودند.

 


[4] مرحوم نائینی 2 صفحه اینجا بحث کردند تا 454.
logo