« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

دوران الامر بین المحذورین/أصالة التخيير /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة التخيير /دوران الامر بین المحذورین

 

روایت: امام سجاد: رحم الله عمّي العبّاس فلقد آثر وأبلى ، وفدى أخاه بنفسه حتّى قطعت يداه ، فأبدله الله بجناحين يطير بهما مع الملائكة في الجنّة ، كما جعل لجعفر بن أبي طالب ، وإنّ للعبّاس عند الله تبارك وتعالى منزلة يغبطه عليها جميع الشهداء يوم القيامة. [1]

خدا رحمت کند عمویم عباس را، ایثار ورزید و امتحان خوبی داد، خودش را فدای برادر کرد، تا اینکه دستانش قطع شد، خداوند به او دو بال می دهد آنچنان که این دو بال را برای جعفربن ابی طالب داد، عباس منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن غبطه می خورند .

باقر شریف جمله ای راجع به انقلاب گفته اند که مضمونش این است: از هدایایی که خدا به اهل بیت داد مردم ایران است که یکپارچه عشق به اهل بیت دارند. این نشان دهنده علاقه این مرد به ایران داشت هست.

خلاصه:

سخن پیرامون اصالة التخییر بود، در دوران الامر بین المحذورین، که واجب، توصلی باشد.

شش نظریه در این مسئله هست:

نظر اول: هم برائت عقلی جاری می شود و هم برائت شرعی.

اشکالاتش را پاسخ دادیم، آخوند یک اشکال کرد ، محقق نائینی یک اشکال کرد که پاسخشان داده شد.

نظر دوم: الاخذ بالحرمة تعییناً، چون دفع المفسده اولی از جلب منفعت است.

نظر سوم: الاخذ باحدهما تخییراً ، مرحوم نائینی اشکال گرفته بودند که نه تخییر شرعی واقعی اینجا ممکن است نه تخییر شرعی ظاهری، نه تخییر عقلی ممکن است، بنابراین پرونده تخییر را باید بست، دیروز به این بحث پرداخته شد و پاسخ داده شد.

نظر چهارم: اینکه بگوییم تخییر تکوینی من دون التزامٍ بحکمٍ ظاهریٍ. (نظر مرحوم نائینی این است که تخییر عقلی هست، برائت عقلی نه، برائت شرعی هم نه، اصالة التخییر شرعی نه، اصالة الاباحه نه، استصحاب هم نه، پس ایشان یک بله دارد و پنج نه دارد، نه به برائت عقلی، نه به برائت شرعی، نه باصالة التخییر شرعی، نه به اصالة الاباحه و نه به استصحاب ، این اصالة الاباحه را وقتی نظریه پنجم را نقل می کنیم نقد می کنیم).

اما استصحاب هم نه، چرا نه؟ اول می گوییم چه استصحابی و بعد علت نه بودنش.

استصحاب عدم وجوب و استصحاب عدم حرمت؛ یک زمانی بود که وجوب نبود، نمی دانیم آیا وجوب آمد یا نیامد، یک زمانی بود حرمت نبود، نمی دانیم آیا حرمت آمد یا نیامد، چه اشکالی دارد ، استصحاب عدم الوجوب و استصحاب عدم الحرمة.

مرحوم نائینی می گویند: اینجا این استصحاب با علم اجمالی در تعارض است، شما ما را راحت می کنید و می گویید نه، نه وجوب و نه حرمت، در حالی که اجمالا می دانیم یا وجوب یا حرمت آمده است، در اصل الزام علم اجمالی داریم منتها مشخص نیست متعلق این الزام کجاست، باید هست یا نباید.

به عبارت دیگر: ما دو جور اصول داریم:

یک. اصول تنزیلی مثل استصحاب، اصل تنزیلی واقع را برای ما اثبات می کند، استصحاب را تعبیر می کنند عرش الاصول و فرش الامارات، علت اینکه فرش امارات می گویند این است که یک نحوه واقع نمایی دارد، حتی در حیوانات هم واقع نمایی دارد، حیوانات آغل خودشان را فراموش نمی کنند و به جایگاه خودشان بر می گردند، این یعنی بالغریزه استصحاب را می دانند.

دو. در مقابلش اصل غیر تنزیلی است، برائت اصل غیر تنزیلی است، اصل برائت می گوید این وجوب نیست، می گوید که این حرمت نیست اما اینکه چه چیزی هست را نمی گوید، استصحاب می گوید چه هست، می گوید همانی که در گذشته بوده، وقتی می گوید همانی که در گذشته بوده این با الزام اجمالی در تعارض است.

یک جوابی در گذشته دادیم و آن این است که اگر این دو را در عرض هم ببینیم این مشکل پیش می آید ولی اگر وجوب را منهای حرمت ببینیم، و حرمت را منهای وجوب ببینیم تعارضی با علم اجمالی نیست. (اگر دو تا را ببینیم تعارض هست ، پس اینکه می گویید تخییر در اینجا هست، استصحاب در اینجا نیست بخاطر علم اجمالی، این بستگی به نگاهتان دارد، اگر هر دو را در عرض هم ببینید این مشکل پیش می آید)

(مرحوم نائینی می گوید این بستگی به نگاه ما ندارد این واقعیت بیرونی هست که احدهما هست، پاسخ ما این است که بستگی به نگاهتان دارد، چون فرض این است که این دو تا با هم نیامده یعنی شارع مقدس متعارض حرف نزده، آن زمان که گفته یا باید گفته یا نباید گفته، این تعارض بعد از نقل روایات پیش آمده، والا اولا و بالذات شارع باید و نباید را با هم نگفته است.

به عبارت دیگر: یقین داریم که خدا بایدی گفته است، در اصل تکلیف تردیدی نداریم، در اصل این باید. ما باید را یقین داریم اما اینکه باید انجام بدهیم یا باید ترک کنیم را نمی دانیم، پس در اصل الزام که کلمه باید هست تردیدی نداریم، وقتی شک در مکلف به است که اصل الزام را قطعی بدانیم و ندانیم متعلقش چیست ، در اینجا می گوییم که شک در مکلف به است (البته جایی که قابل انجام باشد) ؛ مثلا ما 4 فرسخ مسافرت رفتیم و شب ماندیم، فردا بر می گردیم اینجا شک در مکلف به است و جای احتیاط، اما در محل کلام شک ما در مکلف به نیست، چون دوران الامر بین المحذورین است.

نظریه پنجم: چه اشکالی دارد که بگوییم تخییر عقلی و اصالة الاباحة؟

اما تخییر عقلی، فمعلومٌ، دوران الامر بین المحذورین است، اما تخییر شرعی، کل شیء لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه، و اینجا تعلم بانه حرامٌ نیست بلکه 50-50 هست، پنجاه درصد می دانیم که حرام است.

نکته: مرحوم گلپایگانی خطاب به وسواسی ها داشتند: ایشان به وسواسی می گفتند، اگر ورق برگردد ، بر فرض محال که شارع بگوید که یجب علیک که در لباس نجس نماز بخوانی، آیا در این لباس نماز می خوانی؟ قطعا نمی خوانی چون علم به نجاست نداری.

پس تخییرٌ عقلیٌ(چون دلیلش روشن است) و تخییرٌ شرعیٌ (کل شیءٍ لک حلال حتی تعلم انه حرام بعینه)، مرحوم نائینی گفته است این اصالة الاباحه در اینجا جاری نیست، اصالة الاباحه یناقض العلم بالالزام، اگر علم به الزام نداشتیم درست بود و اصالة الاباحه را اجرا می کردیم، (فرض این است که ما علم به الزام داریم، یا باید یا نباید)

نظر ششم: اصول منفی جاری هست، اصالة البرائة العقلیه جاری هست، اصالة البرائة الشرعیه جاریست، استصحاب جاری هست و مشکلی در استصحاب نیست، اصالة التخییر مشکلی ندارد، آنی که مشکل دارد اصالة الاباحه است؛ فالاصول النافیه هنا جارٍ و الاصول المثبتة لیس بجارٍ؛ و یک مصداق اصول مثبته اصالة الاباحه است؛ تأملی بفرمایید تا جلسه آینده.

 


logo