« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

روایات دال بر احتیاط/أصالة الاحتياط /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /روایات دال بر احتیاط

 

روایت: عن رسول الله (ص) يَا أَبَاذَرٍّ! إِيَّاكَ وَ التَّسْوِيفَ بِأَمَلِكَ، فَإِنَّكَ بِيَوْمِكَ وَ لَسْتَ بِمَا بَعْدَهُ، فَإِنْ يَكُنْ غَدٌ لَكَ تَكُنْ فِي الْغَدِ كَمَا كُنْتَ فِي الْيَوْمِ، وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ غَدٌ لَكَ لَمْ تَنْدَمْ عَلَى مَا فَرَّطْتَ فِي الْيَوْمِ. [1]

از امروز و فردا کردن بپرهیز، چون سرمایه ای جز امروز نداری، اگر فردایی داشتی فردا هم مثل امروز است، فردایی هم اگر نباشد پشیمان نخواهی شد اگر برای فردا کاری نکردی، پس تسویف ممنوع(کار اموز را به فردا انداختن)

آیت الله حسن زاده:پیامبر فرمود اکثر اهل النار المسوّفون؛ کسانی که امروز فردا می کنند اکثر اهل جهنم هستند، وقتی به آنها می گفتند توبه کنید می گفتند بعدا توبه می کنیم.

خلاصه:

دیروز روایات تثلیث را خواندیم و بیان کردیم که باید مجموع روایات را دید اینکه یک روایت را ببینیم و با آن جلو برویم صحیح نیست.

از جمله روایت نعمان بن بشیر را خواندیم، جلسه گذشته در مورد نعمان بن بشیر بحث شد، آقای خویی 4 سطر راجع به نعمان بن بشیر آوردند، او در سنین بچگی این روایت را از پیامبر شنید، چون در سال اول هجرت متولد شد، در مجموع این روایت از نعمان هست، در امالی شیخ طوسی این روایت هست:

صَعِدَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِيرٍ عَلَى مِنْبَرِ الْكُوفَةِ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَيْهِ وَ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) يَقُولُ: إِنَّ لِكُلِّ مَلَكٍ حِمًى، وَ إِنَّ حِمَى اللَّهِ حَلَالُهُ وَ حَرَامُهُ وَ الْمُشْتَبِهَاتُ بَيْنَ ذَلِكَ، كَمَا لَوْ أَنَّ رَاعِياً رَعَى إِلَى جَانِبِ الْحِمَى لَمْ تَثْبُتْ غَنَمُهُ أَنْ تَقَعَ فِي وَسَطِهِ، فَدَعُوا الْمُشْتَبِهَاتِ.[2]

اجمالا نعمان بن بشیر در تیم معاویه هست، بیت او سیاسی هست، پدرش اولین کسی بوده که با ابوبکر بیعت کرده، به دنبال او انصار یکی یکی آمدند و با ابوبکر بیعت کردند، نعمان بن بشیر چند نقطه دیگر هم در زندگی دارد (سفینة البحار محدث قمی ، کلمه نَعَمَ چاپ آستان قدس 4 جلدی):

نکته یک. در مجلس یزید ، یزید به استشاره نشست که با اهل بیت و اسرا چه کنیم، در پشت صحنه می خواستند اسرا را بکشند ، حضرت زینب ورق را برگرداند، و فضا برگشت. اما آوردند که در این مجلس نعمان بلند شد و گفت یزید همان کاری که پیامبر کرد شما بکن (یعنی پیامبر از شما گذشت شما هم بگذر)

نکته دو. در قصه بازگرداندن اهل بیت به مدینه گفتند میخواهید بمانید یا بروید، یزید به نعمان گفت اهل بیت را می بری و به مدینه میرسانی.

فعلی هذا کسی که در تیم معاویه هست قابل اعتماد نیست.

گفته شد این طوایفی که اخباری ها برای وجوب الاحتیاط داشتند هیچ کدام از این طوائف دال بر وجوب الاحتیاط نیست.

اشکال: شما با روایت ضعیف روایت صحیحه را کنار می گذارید.

پاسخ: ضعاف از روایات مستند نمی شود بلکه می تواند قرینه باشد؛ در این روایت هم گفته شد شبهات بین ذلک؛ بر فرض که شاذ اخذ نمی شود، اما در شبهات، ما که نمی دانیم که چیست، لحن، لحن کراهت است، در اموری که حلال و حرامش را نمی دانید ورود نکنید.

شیخ در فرائد یک جواب دادند و آخوند هم جواب دیگری را گفته اند: ج2 ص71:

قلت: إيجاب الاحتياط إن كان مقدمة للتحرز عن العقاب الواقعي فهو مستلزم لترتب العقاب على التكليف المجهول(اینکه می گویید احتیاط واجب است برای چی واجب است برای اینکه از عقاب واقعی فرار کنید؟ اگر این است این مستلزم این است که عقاب بر تکلیف مجهول مترتب شود، این روایات می گوید می خواهید چوب بر تکلیفی که نمی دانید نخورید احتیاط کنید)، وهو قبيح كما اعترف به(این معنایش قبح عقاب بلا بیان است، اصلا ما نمی دانستیم این تکلیف است و عقاب بلا بیان قبیح است)

الف. این ادله می گویند احتیاط کن تا مقدمه شود بر اینکه از عقاب واقعی تحرّز کنیم.

اشکالش این است که لازمه اش این است که عقاب بر امر مجهول باشد که خود شما هم این حکم عقلی قبح عقاب بلا بیان را پذیرفتید.

ب. اگر می گویید بر اینکه ایجاب الاحتیاط اینجا برای تحرّز از عقاب واقعی نیست، خود این حکم ظاهری است، (یک تکلیف ظاهری است) پس چوب و عقاب مال این است که این حکم ظاهری را امتثال نکردید.

وإن كان حكما ظاهريا نفسيا فالهلكة الأخروية مترتبة على مخالفته لا مخالفة الواقع [3] (پس معنایش این است که عقاب هست اما نه بر مخالفت در حالی که اخباری که خواندیم همه آنها تحریز و تحذیر می کنند از آنکه مرتکب خلاف واقع نشویم.

آنچه را که در «الف» گفتیم معنایش این است که عقاب بلا بیان باشد، و آنچه در «ب» گفتیم را روایات آن را نمی گوید، نتیجه اینکه هذه الاخبار لا تدل علی وجوب الاحتیاط.

جواب آخوند به جواب شیخ انصاری:

آخوند خراسانی به جواب شیخ می گوید این وجوب الاحتیاط لا نفسیٌ و لا مقدّمی (نه نفسی است نه مقدمی) بل طریقیٌ (یعنی اینکه شارع مستمسک عقاب پیدا می کند که اگر مخالفت شد).

مثال اول: در دو چیز قدر متیقن است که احتیاط واجب است عند الاخباری و الاصولی، یکی از آنها دماء است، این احتیاطی که در دماء و نفوس هست ، را آخوند می گویند نه نفسی است نه مقدمی بلکه طریقی است، طریق است تا وارد این مهلکه نشویم.

مثال دوم: در نوامیس، البته مورد سومی هم هست در مورد اموال طائله (مهمهه)

پس اینکه می گویید یا عقاب بر ترک واقع است ، یعنی نفسیٌ و یا ترک ظاهر است یعنی مقدمیٌ نه، نه این هست و نه آن بلکه آنچه هست این است که این طریق است، طریقٌ به اینکه به مهلکه خلاف واقع نیفتید.

پس اینکه شما بگویید نفسی و مقدمی که نمی شود پس ادله اخباریون ناکام است، مرحوم آخوند از طرف اخباریون به شیخ جواب می دهد.

استاد: از آخوند می پرسیم مقدمی یعنی چه؟ مقدمی غیر طریقی است؟ مقدمی این است که کاری نکند که عقاب شود پس اینکه شما می گویید این عقاب طریقیٌ این عبارةٌ اخرای همان مقدمیٌ هست و این جواب شیخ نشد؛ فعلی هذا جواب همان است که ما گفتیم، طایفه به طایفه را تحلیل کردیم و گفتیم که آنچه را که اخباری ها می گویند مراد نیست، اما آخوند چند جواب دیگر می دهد، یک جوابش این است که جای انکار نیست که دو طایفه اخبار داریم:

    1. اخبار الحلّ، کل شی لک حلال حتی تعلم انه الحرام بعینه.

    2. و روایات فراوان دیگر که از جمله آنها حدیث صحیحه رفع است و همچنین اخبار احتیاط، اخبار احتیاط با تحلیلی که گفتیم فوقش ظاهر در احتیاط است، اذا تعارض الصریح و الظاهر به صریح اخذ می کنیم و تردیدی در آن نیست، اما اگر هم می گویید تعارض نیست، چرا این همه دعوا هست)

(آخوند می گوید ادله حل صریح فی الحلیة است، حرف دومشان این است که اخبار احتیاط عام است و اخبار حل خاص است)

 


logo