« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید‌احمد خاتمی

1403/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

دلیل عقل بر برائت/أصالة البراءة /الأصول العملية

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلیل عقل بر برائت

 

روایت: عن رسول الله(ص): يا علي! آفة الحديث الكذب. وآفة العلم النسيان. وآفة العبادة الفترة. وآفة الجمال الخيلاء. وآفة الحلم الحسد.[1]

آسیب سخن گفتن دروغ است(دروغ اعتماد زداست) آسیب علم نسیان است، آفت عبادت سستی است( کسی آنقدر قرآن بخواند که خسته شود این آفت است) آفت زیبایی غرور است، آفت حلم هم حسد است(بخاطر اینکه چون خودش را خالی نمی کند همه را توی خودش می ریزد).

خلاصه:

ما هو الحکم فی الشبهه الحکمیه التحریمیه؟ (حکم در شبهه حکمیه تحریمیه چیست؟)

اصولیون می گویند: برائت و اخباریون هم می گویند: وجوب احتیاط!

ادله قائلین به برائت بیان شد، از آیات و روایات و اجماع، الان نوبت به دلیل العقل می رسد. دلیل عقل بر برائت چیست؟

دلیل عقل بر برائت یک صغری دارد و یک کبری و یک نتیجه:

صغری: العقاب علی محتمل التکلیف (عقاب بر جایی که احتمال تکلیف می دهیم) بعد الفحص التام علی عدم العثور علیه(بعد از این که فحص تام کردیم،چه بسا فقط دیدن وسائل فحص تام نباشد، دیدن مستدرک الوسائل هم لازم است تا اطمینان پیدا کنیم که فحص تام را کردیم) فی مظانه لا بعنوان الاولی و لا بالعنوان الثانوی (گاهی ممکن است بالعنوان الاولی نباشد ولی عنوان ثانوی باشد، احتیاط عنوان ثانوی است) پس العقاب علی کذا و کذا و کذا عقابٌ بلا بیان (عقاب اینچنینی عقاب بلا بیان است)

کبری: و العقاب بلا بیان بالنحو المذکور قبیحٌ (یعنی اگر فی مظانه بالعنوان اولی دلیل پیدا نکردیم اما بالعنوان الثانوی دلیل پیدا کردیم این قبح بلا بیان نیست).

نتیجه: فالنتیجه العقابُ علی محتمل التکلیف بالنحو المذکور امرٌ قبیح (در جایی که محتمل التکلیف هست، شبهه هم شبهه تحریمیه است، عقاب بر چنین شبهه ای قبیح است)

روح این استدلال قبح عقاب بلا بیان است، نمی دانیم که شرب التوتون حرام است یا نه؟

اگر ما شک داشتیم که جایز است یا نه، و شارع یا حکمی در این رابطه بیان نفرموده بود و یا بیان فرموده بود و به ما نرسیده بود، در این دو صورت عقل به تنهایی حکم می کند که جایی برای تعذیب نیست، جایی برای تعذیب هست که حکم صادر شده باشد و به من هم رسیده باشد، اگر حکم صادر نشده یا به من هم نرسیده اینجا عند کل عاقل الحکم بانّ العذاب قبیحٌ، هر عاقلی اینجا حکم می کند که عذاب قبیح است.

این از تقریب الاستدلال، لکن اینجا هم به کبرا اشکال شده و هم به صغری.

اشکال به کبری: به کبری اشکال شده که عِقاب بلابیان فی مطلق الصور قبیح نیست، و چه بسا اصل قبح بلا بیان را زیر سوال برده اند، آن بزرگی که قبح عقاب بلا بیان را زیر سوال برده شهید سید محمدباقر صدر هست، (قبل از 50 سالگی به شهادت رسیدند درحالی که جزء نوابغ بودند) ایشان قبح عقاب بلا بیان را (تحت عنوان مسلک حق الطاعه) قبول ندارد.

اشکال به صغری: برخی از اشکالات اشکال بر صغری است، عمده اشکال بر صغری تقابل دو دلیل است.

یک. دفع ضرر محتمل، عقل می گوید که اگر ضرری پیش راه هست، باید این ضرر را دفع کرد، در مقابل قبح عقاب بلابیان.

این دو اشکال.

اما اشکالاتی که بر کبری هست دو اشکال است:

اشکال اول: این است که همان گونه که خدا بر انسان حق دارد ، بنده هم بر خدا حق دارد، پس حق دو طرفی است، حق شما بر خدا همین است که گفتید (قبح عقاب بلا بیان) اما حق خدا بر شما این است که او مولاست، باید به گونه ای عمل کنید که احراز کنید تکلیفتان را در برابر مولا انجام دادید، آنچنان که قبح عقاب بلابیان عقلی است، اداء حق الله هم عقلی است؛ خدایی که همه چیزمان و هستی مان از اوست، این خدا بر گردن ما حق دارد باید به گونه ای عمل کنیم که احراز رضایت او را داشته باشیم. همان عقل چنین حکمی می کند، پس به مجرد اینکه لابیان را برای خودمان احراز کردیم این طرف را هم احتمال بدهیم که آن خالق هستی که همه چیزمان از اوست او هم از ما حقوقی را می طلبد، بنابراین قبح عقاب بلابیان کلیت ندارد.

اشکال : در حد وسعمان، لا یکلف الله نفسا الا وسعها

جواب. ما در برابر تکلیف چند حالت داریم.

حالت اول: علم به تکلیف و وظیفه داریم(برخی تکالیف را یقین داریم که واجب است)، مانند کسی که درآمد دارد، اولین درآمدش سال خمسی است، منتهی در علما این مطلب را می گوییم المخمس لا یخمّس، شهریه ای که طلاب میگیرند خمس ندارد.

اما درآمدهای دیگر خمس دارد، آیا پاکت خمس دارد یا ندارد؟

حداقل شبهه خمس در موردش هست، ثانیا، راجع به هبه هم دو نظر هست، یکی هبه های زیاد است، که خمس دارد و الا ندارد.

مسئله دیگر، کسی که تمام زندگی اش هبه است

حالت دوم: برخی تکالیف وظیفه است ولی ترکش محرم است

حالت سوم: برخی تکالیف واجب است

حالت چهارم: برخی تکالیف مشکوک الوجوب است (در این مورد هم اصولی و هم اخباری معتقدند که مجرای برائت است)

حالت پنجم: برخی تکالیف است که شبهه حرمت است، اینکه اشکال کردید لا یکلف الله نفسا الا وسعها ، باید تبعیض قائل شد، اگر بگونه ای باشد که به حرج بیفتید اجتناب لازم نیست، اگر به حرج نیوفتید مانند کسی که موقوفه را تبدیل کرده است به خانه ای دیگر، این خانه دیگر خودبخود موقوفه می شود چون این خانه دوم بدل از خانه موقوفه است اما اینکه بگوید وقفتُ هذه الدار لله، این زحمتی ندارد، حرج نیست، آنجا که حرج باشد بالعنوان ثانوی لا بالعنوان الاولی قبح عقاب بلا بیان هم بیان است لکن بالعنوان الثانوی.

جواب این دلیل با فرمایش شهید ، دروس حلقه ثانیه بحث برائت ملاحظه شود.

 


logo