1403/08/21
بسم الله الرحمن الرحیم
دلیل عقلی بر برائت/أصالة البراءة /الأصول العملية
موضوع: الأصول العملية/أصالة البراءة /دلیل عقلی بر برائت
روایت: قال صلىاللهعليهوآلهوسلم لاصحابه : ألا أخبركم بشراركم؟ قالوا بلى يا رسول الله ، قال : المشاؤون بالنميمة ، المفرقون بين الاحبة ، الباغون للبراء العيب.[1]
بگویم بدترین شما کیست؟ اصحاب گفتند بله بفرمایید: فرمود کسانی که سخن چین هستند، حرفهای این و آن را برای دیگران نقل می کنند و در پی آن ایجاد کدورت می کنند، کسانی که بین دوستان جدایی می افکنند، در پی آن هستند که برای آنها که عیب ندارند عیب بتراشند.
خلاصه:
بحث پیرامون اصالة البرائه بود که نقطه فارق بین اصولی ها و اخباری هاست، ما سه نوع شبهه داریم:
یک. شبهه وجوبیه: در شبهات وجوبیه همه (هم اصولی و هم اخباری) قائل به برائت هستند، کسی در این شبهات قائل به احتیاط نیست، مثلا نمی دانم دعا عند رؤیت هلال واجب است یا واجب نیست، اگر به اصولی و اخباری بگوییم می گویند الحکم هو البرائة.
دو. شبهه موضوعیه (تحریمیةً کانت ام وجوبیةً) : در شبهات موضوعیه هم همه قائل بر برائت هستند.
سه. شبهه حکمیه تحریمیه: (اینجاست که محل اختلاف است) اصولیان استدلال کردند به آیات و روایت و به دلیل عقل، و ایضا گفته شد که استدلال به اجماع درست نیست، به خاطر آنکه اجماع در اینگونه موارد اجماع مدرکی است و اجماع مدرکی حجت نیست.
سخن پیرامون دلیل عقلی بود و دلیل عقلی عبارت بود از قبح عقاب بلا بیان، در قبح عقاب بلا بیان، هم اشکال کبروی گرفته بودند و هم اشکال صغروی گرفته بودند.
اشکال کبروی:
اشکال کبروی این بود که ثابت نیست عقاب بلا بیان قبیح باشد. یک بیان این بود که ما در امور شخصیمان به قطع و ظن و احتمال بها می دهیم چرا در اموری که مربوط به ذات ربوبی هست در جایی که مکلف شاک است بها ندهیم.
شهید صدر گفتند حق الطاعه اقتضای این را دارد که به شک بها بدهیم، به قطع بها می دهیم لانکشافه(چون مطلب را روشن می کند)، نه بخاطر اینکه تنجیز دارد و صد در صد است، هشتاد درصد هم مطلب را روشن می کند و احتمال هم مطلب را از ابهام در می آورد، پس به چه دلیل بگوییم یقبح العقاب بلابیانٍ.
پاسخ این اشکال کبروی این است که :
اولا: ما سه نوع شبهه داشتیم (شبهه وجوبیه، شبهه موضوعیه و شبهه حکمیه تحریمیه) چرا شما اخباری ها در شبهه وجوبیه اصالة البرائة گفتید؟ چرا در شبهه موضوعیه گفتید اصالة البرائه؟ همان را هم در شبهه حکمیه بگویید!(این یک بام و دو هوا هست)
ثانیاً: برخی مطالب هست که فطری هست، (ما هی المطالب الفطریه؟ مطالبی که همه عقلا در همه زمانها و در همه مکانها با همه سلایقی که دارند به آن حکم می کنند) مانند حس کنجکاوی، همه عقلا وقتی به هم می رسند بعد از احوال پرسی می پرسند چه خبر؟ مثل حس زیبایی، همه وقتی یک گل زیبا را می بینند خوششان می آید. حس نیکی را همه انسانها با هر عقیده و مذهبی که دارند دوست دارند، همه کسانی که دست بخیر دارند را دوست دارند. پس امور فطری امور اختصاصی انسانهاست، یکی از آنها حس خدا جویی است، هر چه به اعماق تاریخ بشر می روند نشانه هایی از پرستش پیدا می شود.
از جمله امور فطری همین قبح عقاب بلا بیان است ، لذا آیاتی را که گفتیم ﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّىٰ نَبْعَثَ رَسُولًا﴾[2] مولوی نیست و ارشاد به حکم عقل است، عقل می گوید ما عذاب نمی کنیم تا رسول را بفرستیم، و این کنایه هست از بیان، به عبارت دیگر، به معنای اینکه یک پیامبر از بیرون بفرستیم نیست، عقل که پیامبر باطنی است این را درک می کند.
نکته : اخباری ها هم اشکال کبروی بر قبح عقاب بلا بیان ندارند، یعنی آنها هم قبول دارند که یقبح العقابُ بلا بیان، اشکال صغروی دارند یعنی می گویند دفع ضرر محتمل بیان است و در اینجا بیان هست و لابیان نیست.(اخباری ها هم منکر قاعده قبح عقاب بلابیان نیستند، درحقیقت اشکالشان بجای اشکال کبروی ، اشکال صغروی هست)
پس به این ترتیب فقاعدة قبح عقاب بلا بیان ، قاعدة عقلیةٌ برهانیةٌ لا شک فیها من جهة الکبری.
اشکال صغروی:
یقع الامر فی الاشکال من جهة الصغری، اخباری ها اشکالشان اشکال صغروی است، یعنی اینکه می گویند، در شبهه حکمیه تحریمیه لابیان نیست، بیان هست، فلا یقبح العقاب فیها، فیجب الاحتیاط.
به عبارت دیگر، البیان علی قسمین، یک. بیان تفصیلیٌ جزئی، دو. بیانٌ کلی او ما شئت فعبّر بالبیان الاجمالی. در شبهات حکمیه تحریمیه احتمال ضرر که می دهیم (نمی گوییم قطع به ضرر ، نمی گوییم ظن به ضرر، احتمال ضرر را که می دهیم) قاعده قبح عقاب بلا بیان قاعده دفع وجوب است دفع ضرر محتمل اینجا را می گیرد، وقتی اینجا را گرفت فهنا بیانٌ منتهی اجمالیٌ ، نیامده در محل کلام به ما بگوید شرب التوتون، جایز است یا نه (این می شود تفصیلی) نیامده تفصیلی برای ما بیان کند اما احتمال عقاب که داده می شود، یجب دفع الضرر المحتمل، دفع ضرر محتمل واجب است(این اشکال صغروی) نتیجه گرفتند فیجب در شبهات حکمیه تحریمیه الاحتیاط.
جواب: عقاب یا قطعا هست یا قطعا نیست، عقاب جایی قطعاً هست که علم تفصیلی یا علم اجمالی باشد، و فرض این است که اینجا علم اجمالی که نداریم، اگر بود یجب الاحتیاط، اگر نبود قطعا عقاب نیست چون کبری را پذیرفتیم که یقبح العقاب بلا بیانٍ ، اینکه شارع چوب و فلک بگذارد برای کسی که استعمال توتون کند بدون اینکه ثابت شده باشد، عند کل العالم یقبحون هذا العذاب.
فنی اش این می شود آنچنان که شیخ گفته: قاعدةُ قبح العقاب بلابیان واردةٌ علی قاعدةِ وجوبِ دفع ضرر المحتمل، تفسیرش این می شود: آنی که رفیق با ورود است استثنای منقطع است، منتها استثنای منقطع تعبدی لازم ندارد، مانند جائنی القوم الا الحمار، فقاعدة قبح العقاب بلابیان واردة علی قاعدة وجوب دفع الضرر المحتمل، یعنی اینکه ضرری در اینجا نیست چون قاعده قبح عقاب بلا بیان جاری نیست.
جمع بندی: بهترین دلیل بر برائت همین قاعده قبح عقاب بلابیان است، اگر دلیل داشتیم حکم است و اگر نداشتیم حکم نیست؛ بعد حدیث رفع که هم سنداً و هم دلالتاً قابل استناد است، بعد استدلال به آیات (چون ظنی هستند)، بعد به عنوان موید اجماعات را نقل می کنیم. بنابراین اگر کسی خواست رساله ای در باب برائت بنویسد از قاعده قبح عقاب بلا بیان شروع می کند بعد کبری و صغرایش را بر مسند می نشاند، بعد وارد احادیث می شویم و حدیث رفع هم سنداً و هم دلالتاً قابل استناد است بعد آیات و اجماع.
جلسه آینده وارد بحث احتیاط و ادله احتیاط می شویم و از آیات و روایات و اجماع و عقل سخن می گوییم.