1404/03/20
بسم الله الرحمن الرحیم
احکام احتکار/شروط المتعاقدين /كتاب البيع
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /احکام احتکار
روایت: امام علی:(این خطبه را 9 روز بعد از ارتحال پیامبر بیان فرمودند): أيها الناس! … ولا نسب أوضع من الغضب، ولا جمال أزين من العقل، ولا سوءة أسوأ من الكذب، ولا حافظ أحفظ من الصمت، ولا لباس أجمل من العافية، ولا غائب أقرب من الموت. أيها الناس، إنه من مشى على وجه الارض فإنه يصير إلى بطنها، والليل والنهار مسرعان في هدم الاعمار، ولكل ذي رمق قوت، ولكل حبة آكل، وأنت قوت الموت،...[1]
هیچ رنجی بالاتر از غضب نیست (هم خودش را گرفتار می کند هم دیگران را)؛ (زیبایی گاهی در لباس است و گاهی در صورت) هیچ زیبایی بالاتر از عقل نیست؛ هیچ زشتی بدتر از زشتی دروغ نیست؛ هیچ حافظی حفظ کننده تر از سکوت بجا نیست (سکوت عام است، ولی صمت، سکوت بجاست؛ اگر بینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است ، این مطلوب نیست)
خلاصه:
آخرین بحث احتکار این است که عقاب محتکر چیست؟ محتکر را چگونه مجازات می کنند؟
در رابطه با عقاب محتکر هیچ نصی نداریم جز نص امیرالمومنین، در عهد مالک اشتر؛ (عهد مالک اشتر سند وسائل الشعیه ای دارد، شیخ طوسی سند را می رساند به اصبغ بن نباته و او هم سند را می رساند به امیرالمومنین).
…فَمَنْ قَارَفَ حُكْرَةً بَعْدَ نَهْيِكَ إِيَّاهُ فَنَكِّلْ وَ عَاقِبْ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ[2] .
محتکر را باید تحت فشار قرار داد و مجازاتش بکن اما زیاده روی نکن (باید بین جرم و مجازات مناسبت داشته باشد، البته حساب موارد استثناء جداست)
ما نصی که در اینجا داریم این هست و مبنای فقهی اش ، مبنای فقهی تعزیر است و بحث حد در اینجا نیست فقط باید محتکر تعزیر شود، آنهم آن محتکری که:
یک. محتکری که یک بار به او گفتند و او هم عرضه کرد ولی باز احتکار کرد، برای دفعه دوم هم نصیحتش می کنند اما دفعه سوم یا چهارم تعزیرش می کنند، اختیار تعزیر هم به دست حاکم (قاضی) هست، این تعزیر کمتر از حد هست، حد را اگر حد زنا بگیریم 100 شلاق است که کمتر از آن می شود 99 شلاق، اگر حد قذف را ملاک قرار دادیم که 80 ضربه شلاق است تا 79 ضربه شلاق می زنند، یعنی قاضی می تواند سی ضربه شلاق به او بزند تا بیشتر، بسته به این است که حاکم تناسب بین جرم و مجازات را ببیند.
دو. نه محتکری که تا به او گفتند کالایت را به بازار عرضه کن و قبول کرد، اصلا او مجازات ندارد بلکه تشویق هم دارد که تسلیم قانون نظام است.
هنا بحث: (آیت الله صافی کتابی به نام تعزیر نوشتند که) آیا می توان شلاق را تبدیل به زندان کرد یا نه؟
ایشان به این معتقد نیستند اما بزرگان دیگر معتقد هستند که یک شکل تعزیر شلاق است، یک شکل تعزیر هم زندان است.
قال المحقق فی الشرایع : السادسة؛ كل من فَعَل محرما أو ترك واجبا فللإمام (ع) تعزيره بما لا يبلغ الحد و تقديره إلى الإمام(اندازه اش به دست امام است، اختیار آن را عملا به قاضی داده اند، چه بسا قاضی غیر از حد و زندان را انتخاب کند و حکم کند که برو در بیمارستان پرستاری کن) و لا يبلغ به حد الحر في الحر و لا حد العبد في العبد.[3]
در جواهر آمده: لا خلاف ولا إشكال نصا وفتوى ، …[4]
قال العلامه فی القواعده: و کل من فعل حراما او ترک واجبا کان للامام تعزیره بما لا یبلغ الحد لکن بما یراه الامام. [5] (اختیارش بدست امام است)
این متن گویای آن است که در برخی از جاها فقط اجبار کارایی دارد فعلی هذا فقهایی مثل محقق و علامه می گویند تعزیر.
مبنای سنی ها :
اهل سنت در اینجا چند نظر دارند:
یک. (مانند شیعه) یجبر اولا بالبیع، ان احتکر ثانیا یحبس مع الاعمال الشاقه؛
دو. برخی گفتند یحبس فی المرة الثالثه (بار دوم هم نصیحت کنند)؛
سه. تندترین فتوا در این عرصه بعضی از مالکیه هست که می گویند خودمان گندمش را می فروشیم و پول گندمش را هم به او نمی دهیم بلکه به فقرا می دهیم و بعد او را سوار الاغ می کنیم و در شهر می گردانیم. (الهدایه 8 ص 128. بدایع الصنایع ج5 120یا 125)
استاد: عَاقِبْ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍکه امام فرمود همین است، به هرحال محتکر خطا کرده اما در این حد را حق تجاوز به مال مردم نداریم، به چه حقی شما پولش را به او نمی دهید؟ (مجازات باید به اندازه جرم باشد، بین جرم و جزا تناسب داشته باشد؛ البته حساب افراد قالتاق کذایی جداست)
مبسوط شیخ طوسی می گوید: کسی که مضطر باشد و از گرسنگی در حال مرگ است، او می تواند از نان کسی دیگر به حدی بخورد تا از گرسنگی نمیرد، دو راه پیش او هست: یک راه این است که برای بدست آوردن نان با او بجنگد و یک راه دیگر هم این است که نجنگد، فإذا قاتله نظرت، فان قتل صاحب الطعام كان هدرا (اگر صاحب غذا مرد خونش هدر است) لأنه قتله بحقٍ و إن قُتل المضطر كان قتله مضمونا لأنه مقتول ظلما. (از قاتل دیه می گیرند)[6]
به هرحال در فقه ما محتکر را ول نمی کنند، مجازات می کنند ولی به تعبیر امیرالمومنین عَاقِبْ فِي غَيْرِ إِسْرَافٍ.
از مقدمات این احتکار تلقی رکبان است، اینکه کاروان دارد وارد شهر می شود گروهی هم بروند به آنها دروغ بگویند که در این شهر این کالا را نمی خرند و خودشان همه آن را به ثمن بخس بخرند و شیخ طوسی هم می گوید دروغ نمی گویند و آن را می خرند، و همینطور بحث نجش اینکه ساختگی قیمت را بالا ببرند که قیمت بالا برود.
در آستانه عید غدیر
چون عید غدیر اشرف الاعیاد ذکر صلوات بهترین اوراد است
شادند گر جمله محبان چه عجب زیرا که دل آل محمد شاد است
با مهر علی سرشته ایزد گل ما جز مهر علی نباشد اندر گل ما
ما عشق علی زسینه بیرون نکنیم چون نیست زعمر غیر از این حاصل ما
روایت: قال رسول الله (ص): لو أن الغياض أقلام ، والبحر مداد ، والجن حساب(حسابگران) ، والانس كُتّاب ما أحصوا فضائل علي بن أبي طالب (ع).[7]
إن اللّه تعالى جعل لأخي عليٍّ فضائل لا تحصى كثرة(فضائلی که قابل شمارش نیست)، فمن ذكر فضيلة من فضائله مقرا بها غفر اللّه له ما تقدم من ذنبه، و من كتب فضيلة من فضائله لم تزل الملائكة تستغفر له ما بقي لتلك الكتابة رسم، و من استمع الى فضيلة من فضائله غفر اللّه له الذنوب التي اكتسبها بالاستماع، و من نظر الى كتاب من فضائله غفر اللّه له الذنوب التي اكتسبها بالنظر.[8]
زمان عید غدیر سفارش کردند که بگوییم: الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ
دو روز در سال است که کم نظیر هم نیستند بلکه بی نظیرند، یکی روز شادی هست و یکی روز غم هست، روز شادش غدیر است، حدود 20 جلوه شادی بیان شده که روز عید مستحب است که حمام بروند، عطر بزنند، لباس نو بپوشند، خانواده را شاد نگه دارند، به هم تبریک بگویند، دلها را شاد کنند، گره ها را باز کنند… هیچ روزی در سال به اندازه عید غدیر ترغیب به شادی نشده و یک روز هم روز غم هست و آن هم روز عاشوراست، آنقدر حزن مهم است که سفارش کرده اند که اگر روزه شما را از گریه بر سیدالشهدا باز می دارد در آن روز روزه نگیرید، هیچ روزی در سال به اندازه روز عاشورا در غم و حزن نیست.