« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1404/03/19

بسم الله الرحمن الرحیم

احکام احتکار/شروط المتعاقدين /كتاب البيع

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /احکام احتکار

 

روایت: امام علی:(این خطبه را 9 روز بعد از ارتحال پیامبر بیان فرمودند): أيها الناس!... ولا شفيع أنجح من التوبة، ولا كنز أنفع من العلم، ولا عز أرفع من الحلم، ولا حسب أبلغ من الادب…[1]

(شفاعت از مسلمات دین است، برخی شفاعتشان بی تردید پذیرفته است مانند شفاعت پیامبر و اهل بیت، برخی ها شفاعت می کنند ممکن است پذیرفته شود و ممکن است پذیرفته نشود) اما هیچ شفیعی موفق تر از توبه نیست (البته توبه ای که با شرایط باشد شفاعتش قطعا پذیرفته می شود) هیچ گنجی مفیدتر از علم نیست (کسی که عالم است سرمایه سیار دارد، هر جا که برود جا باز می کند) عزتی بالاتر از حلم و بردباری نیست (آدم های بردبار که بلافاصله از کوره بیرون نمی روند محترم هستند ولو خلاف سلیقه دیگران هم باشند) شرافتی هم بالاتر از ادب نیست (منظور برخورد مؤدبانه است).

خلاصه:

بحث این بود که محتکر را نظام اسلامی اجبارش می کند به این که کالایت را عرضه کن، اما تسعیر ندارد، بلکه می گوید به هر قیمتی که می خواهی بفروش.

همه بزرگان جز شیخ مفید، علامه، فخرالمحققین، در شرایطی اجازه قیمت گذاری را داده اند و آن شرایط آن است که اگر اجحاف کند، اگر محتکر می بیند مردم مجبورند بخرند و او به قیمت گران بدهد در این صورت کالایش قیمت گذاری می شود.

مستند این حکم 9 روایت باب است:

مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ‌(شیخ طوسی) بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى(صاحب النوادر،لیس علیه الشیء ولکن یکثر الروایة عن الضعفا) عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ(الاشعری) عَنْ أَبِيهِ‌(نمی شناسیم) عَنْ وُهَيْبٍ(بن حفص، ثقه، اما به تهذیب مراجعه شد وهیب نیست بلکه وهب هست) عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ عُبَيْدِ اَللَّهِ بْنِ ضَمُرَةَ‌(مهمل، لیس له ذکر فی المعاجم الرجالیه) عَنْ أَبِيهِ‌(شناخته شده نیست) عَنْ جَدِّهِ‌ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ أَنَّهُ قَالَ‌: رَفَعَ اَلْحَدِيثَ‌ إِلَى رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ أَنَّهُ مَرَّ بِالْمُحْتَكِرِينَ فَأَمَرَ بِحُكْرَتِهِمْ أَنْ تَخْرَجَ إِلَى بُطُونِ اَلْأَسْوَاقِ وَ حَيْثُ تَنْظُرُ اَلْأَبْصَارُ إِلَيْهَا فَقِيلَ لِرَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ لَوْ قَوَّمْتَ عَلَيْهِمْ فَغَضِبَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌، حَتَّى عُرِفَ اَلْغَضَبُ فِي وَجْهِهِ فَقَالَ أَنَا أُقَوِّمُ عَلَيْهِمْ؟ إِنَّمَا اَلسِّعْرُ إِلَى اَللَّهِ يَرْفَعُهُ إِذَا شَاءَ وَ يَخْفِضُهُ إِذَا شَاءَ‌. [2]

رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله بر محتكران گذشت و فرمود: انبارهاى آنها را به محلّ‌ فروش انتقال دهند جايى كه مقابل ديد مردم باشد و به آن بنگرند(تا حرصشان بر خرید کم شود)، و به آن حضرت عرض شد: كاش قيمتى بر آن مى‌گذاشتىد، حضرت (صلّى الله عليه و آله) در خشم شد طوری كه اثر آن در رخسارش نمودار گشت و با تعجّب فرمود: آيا من تعيين قيمت كنم‌؟! شك نيست كه قيمتها در اختيار خداوند عزيز است قيمت را بالا مى‌برد هر گاه كه بخواهد و نازل مى‌كند هر وقت كه بخواهد.

در این باب سی و نه روایت به این مضمون هست، بسیاری از آنها این مضمون را دارد که این امر، امر خدایی است، برخی این مضمون را دارند که فرشته ای مأمور می شود که قیمت را بالا ببرد یا پایین بیاورد.

سوال: معنای این روایت چیست؟ اینکه یک روز سکه 100 میلیون تومان هست است و روزی 70 میلیون آیا این کار فرشته هاست؟

پاسخ: فرشتگان والمدبرات امرا هستند، اینها تدبیر می کنند تدبیر آنها هم همین است که یک زمانی که قرار است قیمتی پایین بیاید عرضه می رود بالا، و وقتی عرضه بالا رفت تقاضا کم می شود و قیمت پایین می آید و اگر تدبیر به گونه ای شد که عرضه کم بشود، تقاضا زیاد می شود و قیمت بالا می رود، پس اینکه فرشته ای چنان می کند نه به صورت غیر طبیعی بلکه به طور طبیعی به این سمت سوق داده می شود. قبول داریم که جهان بی برنامه اداره نمی شود.

اشکال: پس محتکر هیچ کاره هست و فرشتگان گران می کنند.

پاسخ: این که فرشته چنین می کند نه به این معنا که بشر بی اختیار باشد، بشر بی اختیار نیست ولی این اختیارش هم بی سامان نیست. پیامبر به محتکرین می گوید عرضه را زیاد کنید، وقتی کالا زیاد شد قیمت کم می شود، این به آن معنا نیست که محتکرین هیچ کاره اند، بلکه خائن و گناهکارند.

توجیه دوم این است که «گرانى و ارزانى ارزاق مربوط‌ به وضع سال و فراوانى و خشكسالى آنست و در دست خداست نه بندگان خدا».

این از روایات شیعه که یک موردش را خواندیم و هشت مورد دیگرش ماند که برخی از آنها مراسیل هستند مانند این روایت:

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ‌(شیخ صدوق) قَال: وَ قِيلَ لِلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ‌ لَوْ سَعَّرْتَ لَنَا سِعْراً فَإِنَّ اَلْأَسْعَارَ تَزِيدُ وَ تَنْقُصُ فَقَالَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ «مَا كُنْتُ لِأَلْقَى اَللَّهَ تَعَالَى بِبِدْعَةٍ لَمْ يُحَدِّثْ إِلَيَّ فِيهَا شَيْئاً فَدَعُوا عِبَادَ اَللَّهِ يَأْكُلُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ وَ إِذَا اُسْتُنْصِحْتُمْ فَانْصَحُوا»[3] [4]

به رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله گفتند: اى كاش براى اجناس قيمت مى‌گذاردى زيرا مرتّب نرخها زياد و كم مى‌شود، فرمود: من نمى‌خواهم در حالى خدا را ملاقات كنم (از دنيا بروم) كه بدعتى گذارده باشم و دستورى بر آن بمن نرسيده باشد، مردم را رها كنيد از يك ديگر استفاده برند، و هر گاه از شما سعر (نرخ) وقت را خواستند اخلاص ورزيد و راست بگوئيد (و اگر نپرسيدند شما آنها را رها كنيد).

دلسوزی کنید و نصیحت کنید اما اینجا جای اجبار نیست، اینکه بگویید کالایتان را باید عرضه کنید اینجا جای اجبار است اما اینکه به چه قیمتی بفروشید جای ورود حکومت نیست.

اما روایات اهل سنت: این روایات هم همین مضمون را دارد.

سنن ابی داوود دارد: بسنده عن ابی هریره...

نکته: ابوهریره در سال فتح مکه یعنی سال 8 هجرت اظهار اسلام کرده و به اندازه تمام صحابه از پیامبر حدیث دارد، آنقدر دروغ گفته است که عمر او را ممنوع الحدیث کرده است، عایشه و عثمان علیه او انتقاد دارند، به شدت دنیا پرست بود، او هم از روات حدیث غدیر است اما چون دید بازار معاویه گرمتر است به او پناهنده شد که در نهایت یکی از استانداران معاویه هم شد؛ احادیثی را از خود بافته است که هیچ مسلمانی باور نمی کند، مثلا عزرائیل برای گرفتن جان موسی آمد ، حضرت موسی چنان سیلی به او زد که چشمانش در آمد، عزرائیل نزد خدا شکایت کرد خدا چشمانش را به او برگرداند اما فرمود با مدارا جان موسی را بگیر.

حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الدِّمَشْقِيُّ، أَنَّ سُلَيْمَانَ بْنَ بِلَالٍ، حَدَّثَهُمْ، قَالَ: حَدَّثَنِي الْعَلَاءُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ: أَنَّ رَجُلًا جَاءَ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَعِّرْ، فَقَالَ: «بَلْ أَدْعُو» ثُمَّ جَاءَهُ رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، سَعِّرْ، فَقَالَ: «بَلِ اللَّهُ يَخْفِضُ وَيَرْفَعُ، وَإِنِّي لَأَرْجُو أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَلَيْسَ لِأَحَدٍ عِنْدِي مَظْلَمَةٌ»[5]

مردی پیش پیامبر آمد و گفت: «ای رسول خدا! لطفاً قیمت‌ها را تعیین کن (تا بازار تنظیم شود).» پیامبر فرمود: «نه، بلکه من (به درگاه خدا) دعا می‌کنم.» سپس مرد دیگری آمد و گفت: «ای رسول خدا! لطفاً قیمت‌ها را تعیین کن.» پیامبر پاسخ داد: «بلکه خداست که (روزی را) کم یا زیاد می‌کند. و من امیدوارم خدا را در حالی ملاقات کنم که هیچ کس حقی بر گردنم نداشته باشد (به کسی ستم نکرده باشم).»

تعیین قیمت کردن گاهی سر از ظلم در می آورد (مثلا خودش هم گران خریده و بگوییم ارزان بفروش این ظلم است) بنابراین من پیامبر ظلم نمی کنم.

در روایت دیگری هست :

حَدَّثَنَا عُثْمَانُ بْنُ أَبِي شَيْبَةَ، حَدَّثَنَا عَفَّانُ، حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، أَخْبَرَنَا ثَابِتٌ، عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ، وَقَتَادَةُ، وَحُمَيْدٌ، عَنْ أَنَسٍ، قَالَ: النَّاسُ يَا رَسُولَ اللَّهِ، غَلَا السِّعْرُ فَسَعِّرْ لَنَا، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْمُسَعِّرُ الْقَابِضُ الْبَاسِطُ الرَّازِقُ، وَإِنِّي لَأَرْجُو أَنْ أَلْقَى اللَّهَ وَلَيْسَ أَحَدٌ مِنْكُمْ يُطَالِبُنِي بِمَظْلَمَةٍ فِي دَمٍ وَلَا مَالٍ»[6]

مردم گفتند: «ای رسول خدا! قیمت‌ها بسیار گران شده، پس برای ما نرخ‌گذاری کن.» رسول خدا (ص) فرمود: «در حقیقت، خداوند خود قیمت‌گذار است (و روزی را) می‌گیرد و می‌دهد و روزی‌رسان است. و من امیدوارم خدا را در حالی ملاقات کنم که هیچ یک از شما، به خاطر ستمی در حق خون یا مالش، از من شکایتی نداشته باشد.»

نکته: سنن ابی داوود از صحاح سته اهل سنت هست که از 500000حدیث 5000 را برگزیده، محقیقن این کتاب می گویند که ابی داوود کتابش را ننوشته است تا مذهبی را بر مسند بنشاند بلکه همه روایات را آورده. ابی داوود در عصر امام هادی و امام عسکری زیست می کرده، متولد سال 202 هست و در سال 275 در سن 73 سالگی از دنیا رفته است، با اینکه در عصر امامین عسکریین می زیسته اما از روایات این دو بزرگوار استفاده نکرده است.
ان قلت: شاید ائمه را نمی شناختند؟

قلت: ابناء رسول الله تا زنده بودند معروف ، مشهور و محترم بودند.

ابن ماجه هم سننی دارد و اهل قزوین متولد 206 هست و سال 273 از دنیا رفته است، منتها اولین صحیحی که اهل سنت روی چشمشان می گذارند صحیح بخاری است، بعدش صحیح مسلم، بعد سنن ترمذی، سنن ابن ماجه، سنن ابی داوود و سنن نسائی کتب بعد از صحیح بخاری و صحیح مسلم هست.

اگر بخواهیم این کتب اهل سنت را در شیعه تشبیه کنیم می توانیم به کتاب کافی اشاره کنیم که کتاب اول حدیثی ماست، کسی متاسفانه کتاب الصحیح من الکافی نوشت که از جهت فنی کار شاقی نبوده بخاطر اینکه علامه مجلسی شرح کتاب کافی را نوشته و هر حدیث را گفته است که این صحیح است یا حسن است یا موثقه است، این تقسیم بندی از زمان علامه حلی در منتهی المطلب شکل گرفته است که ایشان در چند سطر بیان کردند که چه حدیثی حسن ، موثقه یا صحیحه است، نکته ای که باید به مولف الصحیح من الکافی گفت این است که ما فقط به حدیث صحیح که اخذ نمی کنیم بلکه به حسن و موثقه هم اخذ می کنیم، و کتاب الصحیح کتاب 8 جلدی کافی را به 3 جلد رساند یعنی 5 جلدش غیر صحیح است در حالی که صحیح اصطلاح است و در مقابلش غیر صحیح نیست بلکه در مقابل حسن یا موثق هست.

سوال: روایات اهل سنت چه به درد ما می خورد؟

اهل بیت در این فضا نظر داده اند، یعنی باید ببینیم آنها به چه سمتی حرکت می کنند چه بسا فهم آن فضا کمک کند به ما در فهم حدیث و ما این روایات را قرینه بگیریم اینجا که امام صادق در این مسئله محکم ایستاده برای آن است که آنها محکم ایستاده اند.

جلسه بعد این را بحث میکنیم که آیا محتکر را می شود زندان کرد یا نه؟


logo