« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1404/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

بیع صاع من الصبره/شروط المتعاقدين /كتاب البيع

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /بیع صاع من الصبره

 

روایت: حدثنا أبي (رحمه الله)، قال: حدثنا سعد بن عبد الله بن أبي خلف، قال: حدثني أحمد بن محمد بن عيسى، عن أبيه، عن محمد بن أبي عمير، عن حماد بن عثمان، قال: جاء رجل إلى الصادق جعفر بن محمد (عليه السلام) فقال له: يا بن رسول الله، أخبرني بمكارم الاخلاق. فقال: العفو عمن ظلمك، وصلة من قطعك، وإعطاء من حرمك، وقول الحق ولو على نفسك.[1]

کسی پیش امام صادق آمد و گفت: خبر بده مرا به مکارم اخلاق (صفات عالی انسانی) فرمود: گذشت کردن از آن کسی که به تو ظلم کرده، با کسی که با شما قهر کرده شما رابطه داشته باش، کسی که گره تو را باز نکرد شما گرهی از او باز کنید، حق گو باش ولو علیه خودت باشد.(از جاء رجل استفاده می شود که دغدغه اخلاق و آراستگی به فضائل اخلاقی داشته باشیم)

العفو عمن ظلمك؛ ظلم در مسائل شخصی است اما کسانی که به یک ملت ظلم کردند، العفو من ظلمک گاهی از اینها معنایی ندارد مثل سران رژیم طاغوت که اول انقلاب به حق اعدام شدند.

خلاصه:

سخن پیرامون بیع صاع من صبره هست، گفته شد در مقام ثبوت 4 صورت با آنکه مرحوم نائینی بیان کرد هست، و چند صورت دیگر هم برای مقام اثبات هست.

اینک بحث می رسد به مقام اثبات: اگر گفت بعتک صاعاً من صبرةٍ، این جمله حمل بر کدام می شود؟ حمل بر اشاعه، حمل بر کلی فی المعین، یا حمل بر فرد منتشر می شود؟

شیخ ادعای اجماع کرد که علما حمل بر فرد منتشر را باطل می دانند (فرد منتشر را در بطلانش ادعای اجماع کردند) یبقی الامر در دو مورد دیگر، یکی در حمل بر اشاعه و یکی هم بر حمل کلی فی المعین.

گرایش عمومی فقها حمل بر کلی فی المعین است، ثمره اش هم این است اگر حمل بر اشاعه کردیم به نسبت حق من آن هم تلف شده است (اگر من یک صاع از ده صاع را خریدم و آتش به انبار افتاد یک دهم هم از ملک مشتری سوخته، اما اگر حمل بر کلی فی المعین کردیم حمل بر این نمی شود و تلف المبیع قبل القبض من مال بایعه)

نکته: اگر اقوال را در این رابطه خواستیم ببینیم در مفتاح الکرامه می شود دید، چه بسا پیدا کردن اقوال در سایر کتب بسیار سخت است، اما سید محمدجواد عاملی این کتاب را با همین هدف نوشته است.

ویژگی مفتاح الکرامه نقل اقوال است، صاحب جواهر اقوال را از این کتاب بدست آورده است، این کتاب سه چاپ دارد یکی چاپی که در زمان آقای بروجردی شد، یکی چاپ بیروت ، یکی هم چاپ انتشارات اسلامی است در 24 جلد، تنها نقص این چاپ این است که فهارس ندارد.

و الأجود فی المسألة علی التقدیرین عدم الإشاعة (بهتر است که بگوییم کلی فی المعین نه اشاعه) و أنّ المبیع ذلک المقدار کما هو خیرة «الدروس و حواشی الکتاب للشهید و جامع المقاصد و المسالک و الروضة و الکفایة(محقق سبزواری)»[2]

پس اگر به نحو کلی گفته شد حمل بر کلی فی المعین می شود نه حمل بر فرد منتشر که گفته شد باطل است.

ما الدلیل علی ذلک؟

محقق ثانی دو دلیل ذکر کردند:

دلیل اول: تبادر: والحق أن عدم الاشاعة هو السابق إلى الفهم(متبادر به فهم همان کلی فی المعین است)،…[3]

اینجا شیخ عبارت هو السابق الی الفهم را معنای لغوی می گیرد که معنای لغوی صاع من الصبره همان کلی فی المعین است، بعد نقد می کنند که معنای لغوی داریم و معنای عرفی، معنای عرفی فرد منتشر است، بعد شیخ این را هم نقد می کند که معنای عرفی معنای درستی نیست اگر درست بود مشهور نمی گفتند باطل است.

دلیل دوم: روایت اطنان:

مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ‌(شیخ طوسی) بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ‌(السراد، سند شیخ به او صحیح است) عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ‌(ثقه، من رؤسای شیعه) عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ‌(وجهٌ من وجوه اصحابنا، ثقه، فقیه، له محل عند الائمه، سیدمحمدجواد عاملی در رابطه با سند گفته: والروایة صحیحة او حسنه؛ استاد: علت اینکه حسنه گفته را درک نمی کنیم؛ بله اگر ابراهیم بن هاشم در سند بود و حسنه می گفتند جا داشت به علت آنچه که قبلا گفته شد، مگر اینکه در سلسله سند شیخ طوسی به حسن بن محبوب کسی باشد که باعث حسنه شدن هست، و الا این سند دلیلی ندارد که بگوییم حسنه است، حسنه به روایتی گفته می شود که در سلسله سند کسی باشد که تصریح به وثاقتش نشده باشد و اینجا کسی که این خصوصیت را داشته باشد را نداریم و وجه اینکه روایت را حسنه گفته اند برای ما روشن نیست) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌: فِي رَجُلٍ اِشْتَرَى مِنْ رَجُلٍ عَشَرَةَ آلاَفِ طُنِّ قَصَبٍ(نی) فِي أَنْبَارٍ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ مِنْ أَجَمَةٍ وَاحِدَةٍ وَ اَلْأَنْبَارُ فِيهِ ثَلاَثُونَ أَلْفَ طُنٍّ فَقَالَ اَلْبَائِعُ قَدْ بِعْتُكَ مِنْ هَذَا اَلْقَصَبِ عَشَرَةَ آلاَفِ طُنٍّ فَقَالَ اَلْمُشْتَرِي قَدْ قَبِلْتُ وَ اِشْتَرَيْتُ وَ رَضِيتُ فَأَعْطَاهُ مِنْ ثَمَنِهِ أَلْفَ دِرْهَمٍ وَ وَكَّلَ اَلْمُشْتَرِي مَنْ يَقْبِضُهُ فَأَصْبَحُوا وَ قَدْ وَقَعَ اَلنَّارُ فِي اَلْقَصَبِ فَاحْتَرَقَ مِنْهُ عِشْرُونَ أَلْفَ طُنٍّ وَ بَقِيَ عَشَرَةُ آلاَفِ طُنٍّ فَقَالَ اَلْعَشَرَةُ آلاَفِ طُنٍّ اَلَّتِي بَقِيَتْ هِيَ لِلْمُشْتَرِي وَ اَلْعِشْرُونَ اَلَّتِي اِحْتَرَقَتْ مِنْ مَالِ اَلْبَائِعِ‌. [4]

کسی از سی هزار بسته نی ده هزار بسته را فروخته، و آتش همه را سوزاند، امام فرمود همه از مال بایع است و مال مشتری سرجایش هست.(چون تلف المبیع قبل القبضه من مال بایعه)

ظهور این روایت در کلی فی المعین است، او موظف بود ده هزار بسته به مشتری بدهد، حالا سوخته، حد منتشر نیست که مشخص کرده باشد.

اینجا شیخ یک نسبتی داده اند به صاحب ریاض:

اما الروایة فهی ایضا ظاهرة فی الفرد المنتشر، کما اعترف به فی الریاض[5] (ریاض اعتراف کرده که این روایت ظهور در فرد منتشر دارد، که گفتیم اجماع بر بطلانش هست).

ظاهر اینجا این است که اینجا شیخ عبارت صاحب ریاض را درست نقل نکرده اصلا نظر صاحب ریاض نقطه مقابل این نظر هست و قائلند که این روایت ظهور در کلی فی المعین دارد بنابراین این انتساب به صاحب ریاض درست نیست.

و هل يُنزّل القدر المعلوم في الصورتين على الإشاعة أو يكون المبيع ذلك المقدار في الجملة؟(فی الجمله قابل حمل بر کلی فی المعین است) وجهان، أجودهما الثاني(کلی فی معین) عند جماعة.

وتظهر الفائدة فيما لو تلف بعضها فعلى الإشاعة يتلف من المبيع بالنسبة(اگر یک دهم خریده است یک دهم کل آتش گرفته از جیب مشتری رفته است) ، وعلى الثاني يبقى المبيع ما بقي قدره.

وفي الصحيح : رجل اشترى من رجل عشرة آلاف طُنّ في أنبار بعضه على بعض من أجَمَة واحدة ، والأنبار فيه ثلاثون ألف طُنّ ، فقال البائع : قد بعتك من هذا القصب عشرة آلاف طُنّ ، فقال المشتري : قد قبلت واشتريت ورضيت ، فأعطاه من ثمنه ألف درهم ، ووكّل المشتري من يقبضه ، فأصبحوا وقد وقع في القصب نار فاحترق منه عشرون ألف طنّ وبقي عشرة آلاف طن ، فقال : « عشرة آلاف التي بقيت هي للمشتري ، والعشرون التي احترقت من مال البائع »

وهو ظاهر في الثاني (کلی فی المعین)، إلاّ أنّ في صحة البيع الذي تضمّنه إشكالاً.[6]

فعلی هذا نسبتی که به صاحب ریاض دادند نظر درستی به نظر نمی رسد، این روایت را هم محقق ثانی گفته اند که حمل بر کلی فی المعین می شود.

استاد: این روایت قطعا نظر به فرد منتشر ندارد، آنچنان که نظر به اشاعه هم ندارد، اگر نظر به اشاعه داشت می گفت ، یک دهم از مال مشتری از بین رفته، نظر به فرد منتشر هم ندارد، صاحب ریاض عبارتی داشتند که أجودهما الثاني عند جماعة (شهید اول، مسالک، محقق سبزواری هستند).

به این دو دلیل اگر بایع گفت بعتک صاعاً من صبره، (اگر گفت یک صاع از صبره را به تو فروختم و نگفت اشاعةً یا کلیاً فی المعین) اینجا حمل بر فرد منتشر نمی کنیم به دلیل شهرتی که در بطلان فرد منتشر هست، حمل بر اشاعه هم نمی کنیم چون اگر اشاعه بود به اندازه کسری که ملک او بود از ملک او هم تلف می شد، بنابراین حمل بر کلی فی المعین می کنیم؛ و ثمره حمل کلی فی المعین همان است که امام (ع) فرمودند، که هر چه سوخته از مال بایع سوخته، و از مال مشتری هیچ چیزی تلف نشده است؛ این هم کلی است یعنی جزئی نیست که قابل انطباق بر افراد نباشد، اینجا قابل انطباق بر افراد است. باقی مطالب جلسه آینده انشاء الله…


logo