1404/01/25
بسم الله الرحمن الرحیم
بیع جزء مشاع، فرد معین و کلی فی المعین/شروط المتعاقدين /كتاب البيع
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /بیع جزء مشاع، فرد معین و کلی فی المعین
روایت: امام صادق: عن أبيه، عن آبائه (عليهم السلام): أن عليا (عليه السلام): كان يقول: ما من أحد اُبتلي، وإن عظمت بلواه، بأحق بالدعاء من المعافى الذي لا يأمن البلاء .[1]
انسان ها دو جور هستند: یکی انسانهای مصیبت زده و بلا دیده، اینها بطور طبیعی دعا می کنند (در بلای جسمی، مالی ، آبرویی)تا دفع بلیه شود؛ دو . کسانی که در عافیت هستند، اینها باید بیشتر از کسانی که بلا دیدند دعا کنند چون از نسیمی دفتر ایام بر هم می خورد، از ورق گردانی لیل و نهار اندیشه کن. (دعا کند که عافیت برای او بماند)
خلاصه:
سخن پیرامون بیع صاع من صبره بود؛ که این بیع چگونه است؟
سه صورت می شود:
صورت اول: صاع من صبرة به نحو کسر مشاع هست: صاع من صبره یعنی یک دهم یک خرمن، این خرمن مثلا بیست تا سه کیلو دارد ، یک صاعش را می فروشم.
این صورت بی مشکل ترین صورتهاست، این معامله رواج دارد و در بین عقلا هم هست، به زمان معصومین هم متصل شده و ایرادی بر آن نگرفتند، لکن علامه حلی اشکالی گرفتند و گفتند اگر کسی بگوید عبدٍ من عبدین، یا عشر، شاةٍ من شاتین را به شما می فروشم، این معامله باطل است؛ اما اگر بگوید که ذراعٍ من الارض را می فروشم این صحیح است.
والأقرب: أنه لو قَصد الإشاعة في عبد من عبدين أو في عشرة، وفي شاة من شاتين أو عشرة، بطل، بخلاف قصد الإشاعة في الذراع من الأرض(اگر بگوید یک ذراع از زمین را به شما می فروشم این به نحو اشاعه صحیح است).[2]
اصل حرف این است: عبدٍ من عبدین ، شاة من شاتین به نحو اشاعه صحیح نیست، اما ذراع من الارض صحیح است.
شیخ میگویند سوال ما این است که: ما الفرق بین الشاة و العبد و الذراع؟
و لم يُعلم وجه الفرق ، إلّا منع ظهور الكسر المشاع من لفظ «العبد» و «الشاة».[3]
ارض ظهور در اشاعه دارد اما عبد ظهور در اشاعه ندارد، شاة ظهور در اشاعه ندارد. اینکه در عبد و شاه باطل باشد ولی در زمین صحیح باشد به خاطر این است که وقتی برای عبد می گوید عبدٌ من عبدین، یا شاة من شاتین ، این طور نیست که عبد یا شاة ده جزء داشته باشند و یک جزئش را به شما می فروشد به عبارت دیگر: در عبد و شاة افراز(مقابل اشاعه) لحاظ شده است اما در ارض اشاعه لحاظ شده است.
بیان استاد: عبد انصراف به اشاعه ندارد، چون عبد داریم تا عبد، یک عبدی هست که هنرمند هست، و عبد دیگری که هنری ندارد، یا در شاة ، یک شاتی که لاغر هست ولی یک شاتی هست چاق و پر گوشت؛ عبد و شاة انصراف به افراز دارند، اما ارض حداقلش این است که انصراف به افراز ندارد ، هم شامل اشاعه می شود و هم شامل افراز.
پس این که علامه فرق می گذارد بی حساب و کتاب نیست، حساب و کتابش انصراف است لذا آنجا(در عبد و شاة) باطل است چون انصراف به افراز دارد و باطل است چون غرر هست، قیمت بین دو مورد متفاوت است.
پرونده را می بندیم که بیع صاع من صبره، گاه به نحو اشاعه است.
صورت دوم: گاه به نحو کلی فی المعین هست نه به نحو اشاعه؛ کلی فی المعین : الکلی علی ثلاثة اقسام:
1. کلیٌ منطقیٌ : مفهومی که قابل صدق بر مصادیق متعدده هست. تهذیب المنطق (حاشیه) المفهوم ان امتنع فرض صدقه علی کثیرین فهو جزئیٌ و الا فکلّیٌ؛ اگر مفهوم ممتنع باشد فرض صدقش علی کثیرین می شود جزئی و الا می شود کلی، این از کلی منطقی.
2. کلی طبیعی: ماهیاتی که صفت کلیت را دارند؛ مثل انسان، حیوان.
3. کلی عقلی: مفهومی که در خارج مصادیق متعدده دارد ، کلی منطقی و کلی طبیعی که با هم می شوند می شود کلی عقلی.
اینجا به نحو کلی فی المعین هست.
الف: جزئی نیست، چون این خرمن حداقل بیست صاع دارد، پس جزئی نیست و مصادیق دارد.
ب: فی الذمه هم نیست، چون این کلی موطن دارد و هو هذه الصبره ، این می شود کلی فی المعین.
صاحب خرمن در صورت اول می گوید یک صاع من الصبره را به تو فروختم، در این صورت مشتری هر هر دانه از این گندم شریک هست .
و در صورت دوم می گوید، یک صاع را به نحو کلی فی المعین فروختم، در این صورت در هر دانه گندم شریک نمی شود.
ثمره آنجا ظاهر می شود که یک صاع از این بیست صاع از بین برود، یا آتش بگیرد و همه سوخت؛ بنابر اشاعه ، یک دهم از مشتری هم سوخته، اما علی نحو الکلی فی المعین چیزی از سهم مشتری نسوخته است و حقش سرجای خودش هست (اگر قبل از تحویل بسوزد از مال بایع سوخته)
پس نحوه دوم به نحو کلی فی المعین است، به عبارت دیگر اینجا مثل اعتق رقبةً هست و اعتق رقبةً مومنةً. اعتق رقبةً صد فرد دارد ، رقبةً مومنهً 50 فرد دارد، صاع مطلق افراد عدیده دارد اما صاع من هذه الصبره 20 صاع دارد. (این نحوه دوم هست که در مقام اثبات بحث خواهیم کرد که آیا این نحو معامله صحیح است یا صحیح نیست)
پس صورت اول، به نحو اشاعه بود، صورت دوم به نحو بیع کلی فی المعین بود.
صورت سوم: گاه به نحو فرد منتَشر (فرد مردد)
فرد منتشر: ما یمکن صدقه علی الافراد المتصوره.
ما الفرق بین فرد منتشر و اشاعه؟
در فرد منتشر در تک تک اجزاء این شریک نیست برخلاف فرد منتشر که مشتری در تک تک افراد شریک است.
ما الفرق بین فرد منتشر و فرد مردد با بیع کلی؟
صاحب جامع المقاصد (محقق کرکی) و نیز فخر المحققین دو فرق گفته اند:
در کلی فی المعین هیچ تشخص و تمیّزی نیست، تنها تمیّزش هذه الصبره است، مثلا می گوید این صاع را از خرمن های دیگر نه فقط از این خرمن به تو می فروشم، این از تمیزش؛ اما در فرد منتشر و مردد این فرد متمیّز است، این صاع مشخص هست، اما برای فروشنده و خریدار مبهم است، در کلی فی المعین هیچ تشخصی نیست نه اینکه تشخصی باشد ولی مبهم باشد، اینجا(در فرد منتشر) تشخص هست ولی بایع و مشتری نمی داند که کدام سه کیلو.
مثلا این صبره را بسته بندی کردند و 20 تا بسته سه کیلو کردند، و می گویند یکی از بسته های سه کیلو ، نه بایع می داند و نه مشتری اما در کلی فی المعین می گوید هر کدام.
می گوید یکی از این 20 بسته ای که هست، اینجا 4 اشکال هست : یکی جهالت هست، (فرض این است که در کلی فی المعین مشخص نکردند، در اینجا مشخص کرده )
پس بیع صاع من صبره علی ثلاثه اقسام: بنحو الاشاعه، بنحو الکلی فی المعین و بنحو فرد المردد او المنتشر.