1404/01/16
بسم الله الرحمن الرحیم
اصل در مکیل و موزون و معدود/شروط المتعاقدين /كتاب البيع
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /اصل در مکیل و موزون و معدود
روایت: امام باقر: قال : «قلت له : إنّ قوما إذا ذُكّروا بشيء من القرآن أو حدثوا به صعق أحدهم حتى يرى أنّه لو قطعت يداه ورجلاه لم يشعر بذلك. فقال : سبحان اللّه! ذاك من الشيطان ، ما بهذا أمروا ، إنّما هو اللين والرقة والدمعة والوجل»[1]
برخی از دوستان شما وقتی تذکرشان به قرآن داده می شود یا حدیث می شوند به چیزی بیهوش می شوند، بگونه ای که اگر دست یا پایشان را قطع کنند متوجه نمی شوند، فرمود سبحان الله، این از شیطان است، این در دین نیست، قرآن خوانده می شود دل نرم می شود و اشک جاری بشود و از خدا بترسند.
اینکه برخی به صورت سینه خیز یا با قلاده و دستبند وارد حرم ائمه بشوند این در دین نیست، نادر شاه هزاران نفر را قتل عام کرد، وقتی به حرم امیرالمومنین می رفت دستانش را هم می بست، در حالی که ائمه این را نمی خواهند، ائمه می خواهد که ما در مسیر باشیم نه اینکه هزاران نفر را به خاک و خون بکشیم ؛ بهرحال این شذوذ را امام نهی کردند.
خلاصه:
شرایط العوضین مورد بحث بود، هم مبیع باید روشن باشد که چقدر است و هم ثمن، منتها این روشن بودن چند جور است:
یک. گاهی بالکیل است: در زمان پیامبر اکرم طبق نقل تذکره ج10 ص 194 ، گندم ، جو، خرما ، نمک نرم اینها پیمانه ای بودند.
دو. گاه بالوزن است: قدر متیقن ملاک وزن بودن طلا و نقره هست، از آن زمان تا این زمان.
سه. گاه بالعدّ است: کالجوز و البیض و بعض الفواکه کالباذنجان و خربزه.
چهار. گاه بالذرع است: مانند پارچه
پنج. گاه بالمشاهده هست: مثل خرید و فروش آب، طبن(کاه)، خضریات (سبزیجات)
ما بحث هایی مطرح کرده بودیم، راجع به کیل و وزن، اینجا بحثی را که مطرح می کنیم این است که ملاک این وزنها چیست؟
اگر یک چیزی در زمان پیامبر مکیل بوده کالحنطه الی یوم القیامه باید مکیل باشد؟ یا چیزی در زمان پیامبر موزون بوده الی یوم القیامه باید موزون باشد؟ یا اینکه این طور نیست؟
این را مقدس اردبیلی در مجمع الفائدة و البرهان مطرح کرده است و ظاهر این عبارت انتساب به اصحاب است:
ثم اعلم انهم قالوا : المراد بالمكيل والموزون ما ثبت فيهما الكيل والوزن في زمانه صلّى الله عليه وآله وحكم باقي البلدان ما هو المتعارف فيها ، فما كان مكيلا في بلد أو موزونا فيه ، يباع كذلك والا فلا.[2]
از عبارت ایشان چنین استفاده می شود:
یک. چیزی در زمان پیامبر مکیل یا موزون بوده، اصحاب گفتند در زمان های بعدی هم باید مکیل باشد.
دو. اگر در زمان پیامبر مکیل یا موزون نبوده بررسی می شود در شهری که معامله می شود مکیل است یا موزون، آن شهر ملاک است، اگر در قم مکیل است و موزون بفروشند درست نیست ، اگر در قم موزون باشد ولی مکیل بفروشند درست نیست.
صاحب حدائق تصریح کرده است که اصحاب این را می گویند:
قد صرح الأصحاب بأن المراد بالمكيل و الموزون هو ما ثبت في زمنه (صلى الله عليه و آله) و حكم الباقي في البلدان ما هو المتعارف فيها، فكل ما كان مكيلا أو موزونا في بلد يباع كذلك و الا فلا.[3]
آنی که در زمان پیامبر مکیل بوده الی یوم القیامه مکیل است و آنی که در آن زمان نبوده نیست.
نقد مقدس اردبیلی: وفيه أيضا تأمل ، لاحتمال ارادة الكيل والوزن المتعارف عرفا عاما وفي أكثر البلدان أو في الجملة مطلقا[4]
صاحب حدائق کلام محقق اردبیلی را نقد کرده و گفته است:
لا ريب ان الواجب في معاني الألفاظ الواردة في الاخبار هو الحمل على عرفهم- (عليهم السلام)-... [5]
الفاظی که در اخبار است را باید حمل کرد بر عرف آن زمان.
این از قیل و قال مقدس و صاحب حدائق.
صاحب جواهر هم این کلام را نقل کرده و گفته است:
ودعوى الإجماع هنا على كون المدار على زمان النبي صلىاللهعليهوآلهوسلم على الوجه الذي عرفته غريبة (ادعای اجماع کردن عجیب است)، فاني لم أجد ذلك في كلام أحد من الأساطين فضلا عن أن يكون إجماعا [6] (در کلام یکی از بزرگان هم نبود چه برسد به اینکه اجماعی باشد).
استاد: المکیل ، الموزون، المعدود و المذروع اینها حقیقت شرعیه ندارند، اینها لیست اموراً تعبدیةً بلکه امور عرفی هستند، نه کیل خصوصیت دارد و نه وزن خصوصیت دارد و نه عدّ، آنچه خصوصیت دارد یک اختلاف اساسی بین فقه شیعه و فقه سنی است، از جمله جاهایی که قابل تأمل است این جاست.
فقه سنی این قید را لازم نمی داند که باید معلوم باشد، بیع جزاف را جایز می دانند، اهل بیت با این مواجه بودند (آقای بروجردی می گفتند که فقه شیعه حاشیه بر فقه اهل سنت است، برخی این کلام را نفهمیدند و به این معنا گرفتند که آن فقه اصل بوده است، بلکه مراد ایشان این بوده است که اهل بیت آنی را که مطرح بوده را نقد کردند، اینجا دو مطلب هست: یک اثباتی و دو نفی ای.
اثباتیش این است که ثمن و مثمن باید معلوم باشند، نفی ای اش این است که اگر نامعلوم بود معامله جایز نیست و معامله باطل است.
آخرین فقهی که سنی ها نوشتند الفقه الاسلامی و أدلته است، (دکتر وهبه الزحیلی) ایشان می گوید:
أن الفقهاء صححوا العقد فيما إذا قال البائع: (بعتك هذه الصبرة كل قفيز منها بدرهم) وإن لم يَعلما مقدارها حال العقد. ومثل الصبرة كل مكيل أو موزون أو معدود مثلياً أو قيمياً. وبهذا قال مالك والشافعي وأحمد وأبو يوسف ومحمد(محمد بن حسن شیبانی). [7]
معلوم می شود فقه رایج در زمان ائمه فقه سنی بوده و البته حاکمیت هم با آنها بوده، البته فقه ابوحنیفه تفاوت مختصری با اینها دارد؛ نظر آنها این بود که لازم نیست معلوم باشد و اگر توافقی باشد صحیح است ولی اهل بیت با آن مخالفت کردند و فرمودند باید معلوم باشد با کیل یا بالوزن … هر چیزی به تناسب زمان خودش، تخم مرغ در زمانی معدود بوده الان موزون شده است، گردو الان هم برخی جاها معدود است و برخی جاها موزون است بخصوص مغز گردو، پس ما هستیم و عرف هر زمانی. اینکه بیاییم مشخص کنیم، بله تظهر الثمره در باب ربا، در مکیل و موزون ربا راه دارد ولی در معدود ربا راه ندارد، اما اینکه چه چیزی مکیل است و چه چیزی موزون است و زمان پیامبر را دلیل قرار بدهیم در این امر عرفی این دقیقا همان مشی اخباری هاست.
اسماعیل فرزند امام صادق از دنیا رفت امام صادق فرمودند اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله؛ اخباری می گوید اگر فرزند تو ابراهیم بود و از دنیا رفت تو هم بگو اسماعیل یشهد ان لا اله الا الله، چون امام صادق فرموده اسماعیل یشهد.
این هم دقیقا مثل آن است که بگوییم چیزی در زمان پیامبر مکیل بوده الی یوم القیامه هم مکیل باشد ، چه بسا موزون بشود آنچنان که برخی موارد هم شده است مثل گندم که قبلا کیلی بوده و الان موزون شده است؛ پس علی هذا اینکه ما بگوییم ملاک کیل و وزن زمان پیامبر اکرم هست لا شاهد علیه.
از مکیل ، موزون، معدود، مذروع کدامشان اصل و اساس هستند؟
در مکیل و موزون و معدود اصل وزن است -البته در مذروع که نمی شود وزن کرد- منتها گاهی با عدّ وزن را بدست می آورند و گاهی با کیل وزن را بدست می آورند، فعلی هذا اصل بر وزن است، معدود هم باز به وزن برمیگردد.
محَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحَلَبِيِّ(سند شیخ صدوق به حلبی درست است) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: مَا كَانَ مِنْ طَعَامٍ سَمَّيْتَ فِيهِ كَيْلاً فَلاَ يَصْلُحُ بَيْعُهُ مُجَازَفَةً وَ هَذَا مِمَّا يُكْرَهُ مِنْ بَيْعِ اَلطَّعَامِ.[8]
وَ رَوَاهُ اَلْكُلَيْنِيُّ(محمد بن یعقوب) عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْر عَنْ حَمَّادٍ عَنِ اَلْحَلَبِيِّ: مِثْلَهُ مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ(شیخ طوسی) بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ: مِثْلَه . (محمدون ثلاث به سند صحیح نقل کردند)
امام صادق فرموند: هر طعامى كه بر آن اسم پيمانه مىبرى صحيح نيست كه بدون پيمانه كردن آن را بفروشى اين از چيزهايى است كه در فروش طعام مكروه است (یکره ای یحرم)، پس اهل بیت نظر دارند که معامله گزاف و بی حساب نباشد.
ان قلت: در یک روایت امام می فرماید اگر نتوانست بشمرد وزنش می کند، پس در معدود اصل وزن است.
مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ(شیخ طوسی) بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ(اهوازی) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ(از مشایخ الثقات) عَنْ سُفْيَانَ بْنِ صَالِحٍ(توثیق خاص ندارد، اما توثیق عام دارد و آن نقل ابن ابی عمیر از اوست که ایشان از مشایخ اصحاب اجماع است) وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(ثقه) عَنِ اَلْحَلَبِيِّ (عبیدالله بن علی الحلبی) عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ(الاعلم، ثقه) عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ(عبدالله بن مسکان، از اصحاب اجماع) جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ اَلْجَوْزِ لاَ نَسْتَطِيعُ أَنْ نَعُدَّهُ فَيُكَالُ بِمِكْيَالٍ ثُمَّ يُعَدُّ مَا فِيهِ ثُمَّ يُكَالُ مَا بَقِيَ عَلَى حِسَابِ ذَلِكَ اَلْعَدَدِ قَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ. [9]
از امام صادق عليه السّلام در مورد گردو سؤال شد که گردو تعدادش زیاد است و نمىتوانيم همه آنها را بشماریم آيا مىشود كه يك پيمانه از آن را بشماريم و بقيه را به حساب آن مشخص کنیم؟ فرمود: اشكالى ندارد.
استاد: از این روایت استفاده می شود که در باب معدود اصل بر شمارش است(نه اینکه وزن ملاک باشد) اگر نشد می رویم سراغ کیل و وزن، و الا اگر امکانش هست ما سراغ کیل نمی رویم.
اینجا دو بحث داریم، یک بحث دلالت روایت است و بحث دیگر آیا این نقد بر آنچه گفتیم هست یا نیست؟