1403/11/23
بسم الله الرحمن الرحیم
علم به ثمن و مثمن در مکیل و موزون/شروط المتعاقدين /كتاب البيع
موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /علم به ثمن و مثمن در مکیل و موزون
روایت: امام صادق: اتقوا الله، وعليكم بأداء الامانة إلى من ائتمنكم، فلو أن قاتل أمير المؤمنين (عليه السلام) ائتمنني على أمانة لاديتها إليه. [1]
تقوا داشته باشید و امانتدار باشید نسبت به هرکس که شما را امین شمرده است، اگر قاتل امیرالمومنین امانتی پیشم گذاشت من امانتداری می کنم برای او؛ در روایت قبلی اش دارد: أدوا الامانة ولو إلى قاتل الحسين بن علي (عليهما السلام).
از این روایت استفاده می شود که مسئله اعتماد در جامعه اسلامی بسیار مهم است، نباید طوری رفتار کرد که اعتماد عمومی از جامعه سلب شود، امانت داری یک فضیلت برجسته اجتماعی هست.
خلاصه:
سخن پیرامون این بود که بایع و مشتری علم به ثمن و مثمن داشته باشند، اگر مکیل باشد کیل کرده باشند، اگر معدود باشد باید شمارش کرده باشند، اگر موزون است باید وزن کرده باشند، اگر مذروع است باید متر کرده باشند.
بحث ما در مکیل موزون و ادله اش بود، سه روایت سندا قابل اعتماد نبود اما باقی روایات سندا قابل اعتماد است.
وَ بِإِسْنَادِهِ(سند شیخ طوسی به حسین بن سعید صحیح است) عَنِ اَلْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ(الاهوازی، ثقه) عَنْ فَضَالَةَ(بن ایوب، کان ثقهً فی حدیثه،مستقیماً فی دینه، یعنی واقفی نشده، نکته رجالی: آیا حسین بن سعید می تواند از فضاله و زرعه مستقیما نقل کند یا نه؟ بله از برادرش حسن از فضاله نقل می تواند بکند. برادرش حسن، فضاله را درک کرده ولی خودش درک نکرده، معجم رجال الحدیث ج14 ص290: روی عن موسی بن جعفر و کان ثقه فی حدیثه ، مستقیما فی دینه ، له کتاب الثقات، بعد از یک خبره ای نقل می کند که کل شیء رواه حسین بن سعید عن فضاله فهو غلطٌ، انما هو الحسین عن اخیه الحسن عن فضاله. وکان یقول ان الحسین بن سعید لم یلقی الفضاله. و ان اخاه الحسن تفرّد بفضاله دون الحسین. فعلی هذا این را داشته باشیم که این روایت که می گوید عن فضاله ، این هم اشکال ندارد چون روایات زیادی از برادرش نقل می کند این هم از جمله آنهاست) عَنْ أَبَانٍ(بن عثمان الاحمر، از اصحاب الاجماع. کان من القادسیه بوده که به اشتباه ناووسیه گفتند) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ(بن اعین، ثقه) قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ اِشْتَرَيْنَا طَعَاماً فَزَعَمَ صَاحِبُهُ أَنَّهُ كَالَهُ فَصَدَّقْنَاهُ وَ أَخَذْنَاهُ بِكَيْلِهِ فَقَالَ لاَ بَأْسَ فَقُلْتُ أَ يَجُوزُ أَنْ أَبِيعَهُ كَمَا اِشْتَرَيْتُهُ بِغَيْرِ كَيْلٍ قَالَ لاَ أَمَّا أَنْتَ فَلاَ تَبِعْهُ حَتَّى تَكِيلَهُ. [2]
ابان ، یکی ابان بن تغلب هست یکی ابان بن عثمان الاحمر هست که هر کدام باشند ثقه هستند . مرحوم مجلسی که به احادیث عنوان می دهد، که صحیح است یا حسن یا موثقه یا ضعیف؛ علامه مجلسی این حدیث را گفته است که مجهول است فلذا شیخ هم در اینجا تعبیر و روایة ابان کرده است، این تعبیر گویای این است که صحیحه نیست، این بیان به ما یاد می دهد که ما نگوییم و ضعیفة ابان ، بلکه بگوییم و روایة ابان، که خودش این مطلب گویاست که این روایت صحیحه نیست و این را می رساند.
استاد: مرحوم شیخ جواد تبریزی در ارشاد الطالب که از بهترین شرح های مکاسب است گفته است این روایت صحیحه است و هو علی حق، چون ابهامی در کار نیست، این روایت می گوید مکیل باید کیل شود، اگر کیل نشود لا یجوز .
گندم خریدیم، صاحبش گفت من کیلش کردم و ما هم تصدیقش کردیم (اگر مشتری بایع را تصدیق نکند یعنی مشکوک باشد درست نیست ولی اگر مشتری تصدیق کند درست است)
ملاک کیل است، این استثنای از قاعده است، بنابراین اگر می خواهی یک بیع ساماندهی داشته باشی، باید کیلش کنی.
روایت دیگر مرسله ابن بکیر هست:
وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ(ابراهیم بن هاشم) عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ(حسن بن فضال فطحی بود و در آخر عمر از فطحی گری عدول کرد، ثقه) عَنِ اِبْنِ بُكَيْرٍ(عبدالله بن بکیر بن اعین،فطحی، ثقه، لکن بعد از مرگ عبدالله افطح برگشت) عَنْ رَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِنَا(مرسله) قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَنِ اَلرَّجُلِ يَشْتَرِي اَلْجَصَّ فَيَكِيلُ بَعْضَهُ يَأْخُذُ اَلْبَقِيَّةَ بِغَيْرِ كَيْلٍ فَقَالَ إِمَّا أَنْ يَأْخُذَ كُلَّهُ بِتَصْدِيقِهِ وَ إِمَّا أَنْ يَكِيلَهُ كُلَّهُ.
مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ: مِثْلَه. [3]
گچ خرید نصفش را کیل کرد و باقی را بدون کیل خرید. (حضرت فرمود شترسوار دولا دولا نمی شود، یا بایع را قبول داری و صادق می دانی دیگر چرا اصلا کیل می کنی، اگر بایع گفته مثلا صد کیلو گچ هست بپذیر، و یا تصدیقش نمی کنی، نصف دردی را درمان نمی کند)
معنای حدیث این است که دو چیز معیار است، یک. تصدیق بایع فی ما یقول، اگر تصدیق است اصلا کیل نمی خواهد، به او اعتماد کنید و تمام. یا آن است که تصدیقش نمی کنید. نیمی کیل کردن و نیمی کیل نکردن فایده ندارد.
روایت چهارم: روایت ابی العُطارد، ح6 ص345:
وَ عَنْهُ(شیخ طوسی عن حسین بن سعید) عَنْ صَفْوَانَ(بن یحیی، از مشایخ الثقات) عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ(الصیرفی، ثقه) عَنْ أَبِي اَلْعُطَارِدِ(مجهول) قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ أَشْتَرِي اَلطَّعَامَ فَأَضَعُ فِي أَوَّلِهِ وَ أَرْبَحُ فِي آخِرِهِ فَأَسْأَلُ صَاحِبِي أَنْ يَحُطَّ عَنِّي فِي كُلِّ كُرٍّ كَذَا وَ كَذَا قَالَ هَذَا لاَ خَيْرَ فِيهِ وَ لَكِنْ يَحُطُّ عَنْكَ حَمْلَهُ قُلْتُ إِنْ حَطَّ عَنِّي أَكْثَرَ مِمَّا وَضِعْتُ قَالَ لاَ بَأْسَ بِهِ قُلْتُ فَأُخْرِجُ اَلْكُرَّ وَ اَلْكُرَّيْنِ فَيَقُولُ اَلرَّجُلُ أَعْطِنِيهِ بِكَيْلِكَ قَالَ إِذَا اِئْتَمَنَكَ فَلاَ بَأْسَ. [4]
ما با ذیل کار داریم. فَأُخْرِجُ اَلْكُرَّ وَ اَلْكُرَّيْنِ فَيَقُولُ اَلرَّجُلُ أَعْطِنِيهِ بِكَيْلِكَ قَالَ إِذَا اِئْتَمَنَكَ فَلاَ بَأْسَ.
کرّ و کرّین (یک کیل مخصوص بودند)، قال الطريحي: الكرُّ ـ بالضم ـ أحد أكرار الطعام وهو ستون قفيزاً، والقفيز ثمانية مكاكيك، والمكوك صاعٌ ونصف، یک وزن مخصوص بوده.[5]
شیخ در مکاسب این تعبیر را دارد: و فحوى مفهوم رواية أبي العطارد، فَأُخْرِجُ اَلْكُرَّ وَ اَلْكُرَّيْنِ فَيَقُولُ اَلرَّجُلُ أَعْطِنِيهِ بِكَيْلِكَ قَالَ إِذَا اِئْتَمَنَكَ فَلاَ بَأْسَ ، مشتری می گوید قبولت دارم. فرمود: اگر مشتری به بایع اعتماد کرد ایرادی ندارد.
اولا مفهوم این روایت این است که اگر اعتماد نکرد ، ففیه بأسٌ. ثانیاً فحوای کلام این است (به طریق اولی) هست. اینجا در این قیاس اصل چیست ، فرع چیست؟
مثال: و لا تقل لهما اف ، به طریق اولی فلا تنهرهما.
المفهوم هذا، فاذا کان بأسٌ فی البیع مع عدم الائتمان فی اِخبار البایع بالکیل (اگر اطمینان به اخبار بایع نداشته باشیم) فعند الجزاف بطریق اولی، (بایع به هرحال یک چیزی گفته ، در جایی که بی حساب گفته باشد بالاخره یک چیز گفته است) لکون عدم الایتمان عند الجزاف اقوی من عدم الائتمان عند الاخبار. (زمانی که خبر می دهد به آن اعتماد نیست وقتی که خبر نمی دهد به طریق اولی به آن اعتماد نیست)
(برای این می گوییم به اِخبارش اعتماد نکن چون بدون حساب و کتاب است و گتره می گوید، وقتی می گوید و اعتماد نمی کنیم نگوید که بی اعتمادی مان بیشتر است)
انشاء الله تا سه روز به ماه مبارک رمضان درس را می خوانیم و بعد هم چند روز بعد از ماه رمضان ادامه می دهیم تا ابتدای تیرماه.