« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/11/21

بسم الله الرحمن الرحیم

علم به ثمن و مثمن/شروط المتعاقدين /كتاب البيع

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /علم به ثمن و مثمن

 

روایت: امام صادق: من تولى أمرا من أمور الناس فعدل وفتح بابه ورفع ستره ونظر في أمور الناس، كان حقا على الله عز وجل أن يؤمن روعته يوم القيامة ويدخله الجنة.[1]

کسی که مسئولیت پیدا می کند ، عدالت داشته باشد، درب خانه اش باز باشد و حاجب هم نداشته باشد، و تلاشش این باشد که گرهی باز کند، حق است بر خداوند که او را از هیبت و هون قیامت حفظش کند و او را وارد بهشت کند.

خلاصه:

سخن پیرامون این بود، آنچنان که علم به ثمن لازم است، علم به مثمن هم لازم است، طبق روال اجماع در این مسئله گفته شده اما مهم روایات باب است.

سه روایتی که خوانده شد سندا ضعیف بود، میرویم سراغ روایاتی که سنداً برای ما حجت شرعی هست؛ یکی از این روایات، رویات دوم باب وجوب العلم بقدر المبيع فلا يصح بيع المكيل والموزون والمعدود مجازفة…،است، عناوین و تیترهایی که صاحب وسائل در وسائل قرار داده نظرایشان از مجموع روایات است؛ با این روایت دنبال این هستیم که علم به اندازه مبیع لازم است.

وَ عَنْهُ‌(از شیخ طوسی؛ نکته حدیث یکم از شیخ صدوق هست اما انتهای حدیث یک آمده،محمّد بن الحسن بإسناده عن الحسين بن سعيد ، عن ابن أبي عمير مثله؛ بنابراین این حدیث از شیخ طوسی هست) عَنْ صَفْوَانَ‌(بن یحیی، از مشایخ ثقات) عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ‌(عبدالله بن مسکان، ثقه) عَنِ اَلْحَلَبِيِّ‌(محمدبن علی الحلبی باشد یا عبیدالله هر دو ثقه هستند) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ أَنَّهُ قَالَ‌: فِي رَجُلٍ اِشْتَرَى مِنْ رَجُلٍ طَعَاماً عِدْلاً بِكَيْلٍ مَعْلُومٍ وَ أَنَّ صَاحِبَهُ قَالَ لِلْمُشْتَرِي اِبْتَعْ مِنِّي مِنْ هَذَا اَلْعِدْلَ اَلْآخَرَ بِغَيْرِ كَيْلٍ(کسی آمد از کسی یک گونی گندم خرید، و گفت 50 کیلو هست و به مشتری گفت این گونی دیگر هم 50 کیلو هست و نیازی به کشیدن ندارد) فَإِنَّ فِيهِ مِثْلَ مَا فِي اَلْآخَرِ اَلَّذِي اِبْتَعْتَ(این هم مثل آنی هست که خریدی) قَالَ لاَ يَصْلُحُ إِلاَّ بِكَيْلٍ(گفت دومی را هم کیلش کن) وَ قَالَ وَ مَا كَانَ مِنْ طَعَامٍ سَمَّيْتَ فِيهِ كَيْلاً فَإِنَّهُ لاَ يَصْلُحُ مُجَازَفَةً هَذَا مِمَّا يُكْرَهُ مِنْ بَيْعِ اَلطَّعَامِ‌.[2]

حلبی از امام صادق سوال کرد: در اين مورد كه مردى يك عدل آرد را كه پيمانه‌اش معلوم بود خريد، سپس آن شخص به مشترى مى‌گويد: اين عدل آرد ديگر را بدون پيمانه كردن از من خريدارى كن، چون هم وزن همان است كه خريدى. فرمود: جز با پيمانه كردن، جايز نيست. هم‌چنين فرمود: آردى را كه با پيمانه كردن فروخته مى‌شود نمى‌توان با تخمين زدن معامله كرد؛ اين نوع فروش آرد كراهت دارد.

چند مطلب در این روایت هست:

یک.گفته شد کراهت در فرهنگ امامان به معنای حرمت است، اینکه بگویم مقابل مستحب است دلیل می خواهد.

دو. وَ مَا كَانَ مِنْ طَعَامٍ سَمَّيْتَ فِيهِ كَيْلاً فَإِنَّهُ لاَ يَصْلُحُ مُجَازَفَةً هَذَا مِمَّا يُكْرَهُ مِنْ بَيْعِ اَلطَّعَامِ‌؛ اشکال دوم را گفته اند که این روایت می گوید که نمی شود به اِخبار بایع اعتماد کرد، قبلش گفت لاَ يَصْلُحُ إِلاَّ بِكَيْلٍ…وَ مَا كَانَ مِنْ طَعَامٍ سَمَّيْتَ فِيهِ كَيْلاً(گفتی که این گونی 50 کیلو هست) فَإِنَّهُ لاَ يَصْلُحُ مُجَازَفَةً هَذَا مِمَّا يُكْرَهُ مِنْ بَيْعِ اَلطَّعَامِ‌.

گفته اند در این حدیث اجمال هست، بدلیل اینکه اگر مراد این باشد که مطلقا نمی شود به خبر بایع اعتماد کرد، این خلاف مشهور است ولی اگر مراد از سمیت فیه کیلا ًکنایه باشد، چیزی که مکیل است ، مکیل باید کیل بشود، این درست است.

سه. مرحوم کلینی ابراهیم بن هاشم را در سند دارد که تصریح به وثاقتش نشده است، ما هم جواب دادیم که چون شیخ قمی ها بوده نیازی به توثیقش نیست.

این از یک روایت که علم به قدر مبیع دارد.

در رابطه با اعتماد به قول بایع دو جور هست: گاهی مشتری به حرف بایع اطمینان دارد؛ اینجا همه می گویند می شود اعتماد کرد، اما آنجا که نمی تواند اعتماد کند آنجاست که مشتری به گفته بایع اعتماد ندارد.

روایت دیگر: شیخ یک تعبیری از این روایت دارد که : و فی الصحیح عن ابن محبوب .

اولا جا داشت ایشان به جای و فی الصحیح می گفت منها، چون گفت و الاصل فی ذلک خصوص الاخبار المعتبره ، منها صحیحة حلبی، و منها صحیحة … اینکه گفتند بالصحیح از جهت نگارشی صحیح نیست.

موثقه زرعه:

وَ بِإِسْنَادِهِ(شیخ صدوق) عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ‌(در مشیخه سند به حسن بن محبوب صحیح است) عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّد(واقفی، ثقه، کشی گفته مذموم فی الروایت، استاد: البته در یک روایت اینگونه است، روایتی گفته قائم ما 5 شباهت به پیامبران دارد حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَيْبَةَ‌، قَالَ‌: حَدَّثَنِي اَلْفَضْلُ‌، قَالَ‌: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ ابن اَلْحَسَنِ اَلْوَاسِطِيُّ‌، وَ مُحَمَّدُ بْنُ يُونُسَ‌، قَالاَ: حَدَّثَنَا اَلْحَسَنُ بْنُ قِيَامَا اَلصَّيْرَفِيُّ قَالَ‌: سَأَلْتُ أَبَا اَلْحَسَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقُلْتُ‌: جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا فَعَلَ أَبُوكَ؟ قَالَ‌: مَضَى كَمَا مَضَى آبَاؤُهُ عَلَيْهِمُ اَلسَّلاَم. قُلْتُ‌: فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِحَدِيثٍ حَدَّثَنِي بِهِ زُرْعَةُ بْنُ مُحَمَّدٍ اَلْحَضْرَمِيُّ‌، عَنْ سَمَاعَةَ ابن مِهْرَانَ‌، أَنَّ أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ‌: إِنَّ اِبْنِي هَذَا فِيهِ شَبَهٌ مِنْ خَمْسَةِ أَنْبِيَاءَ يُحْسَدُ كَمَا حُسِدَ يُوسُفُ عَلَيْهِ السَّلاَمُ وَ يَغِيبُ كَمَا غَابَ يُونُسُ وَ ذَكَرَ ثَلاَثَةً أُخَرَ. قَالَ‌: كَذَبَ زُرْعَةُ لَيْسَ هَكَذَا حَدِيثُ سَمَاعَةَ‌، إِنَّمَا قَالَ‌: صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ يَعْنِي اَلْقَائِمَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فِيهِ شَبَهٌ مِنْ خَمْسَةِ أَنْبِيَاءَ‌، وَ لَمْ يَقُلْ اِبْنِي. در مجموع او را ثقه دانسته اند) عَنْ سَمَاعَةَ‌(او از واقفی های اصطلاحی نیست، یک اصطلاح آنهایی هستند که بعد از شهادت امام کاظم واقفی شدند، سماعه ولی در زمان حیات امام کاظم واقفی بود و معتقد بود آن امام زمانی که دنبالش هستیم اوست، که بعد از شهادت امام هم برگشت، ثقة ثقة در رابطه با او گفته اند) قَالَ‌: سَأَلْتُهُ (مضمره شد، منتها ایرادی بر آن نیست چون سماعه از غیر امام کاظم و امام صادق نقل نمی کند) عَنْ شِرَاءِ اَلطَّعَامِ(مراد از طعام گندم است) وَ مَا يُكَالُ وَ يُوزَنُ هَلْ يَصْلُحُ شِرَاؤُهُ بِغَيْرِ كَيْلٍ وَ لاَ وَزْنٍ فَقَالَ أَمَّا أَنْ(مصدریه است و با بعدش به تاویل می رود. می شود، اتیان رجل فی طعامٍ) تَأْتِيَ رَجُلاً فِي طَعَامٍ قَدْ كِيلَ وَ وُزِنَ تَشْتَرِي مِنْهُ مُرَابَحَةً فَلاَ بَأْسَ إِنِ اِشْتَرَيْتَهُ مِنْهُ وَ لَمْ تَكِلْهُ وَ لَمْ تَزِنْهُ إِذَا كَانَ اَلْمُشْتَرِي اَلْأَوَّلُ قَدْ أَخَذَهُ بِكَيْلٍ أَوْ وَزْنٍ وَ قُلْتَ لَهُ عِنْدَ اَلْبَيْعِ إِنِّي أُرْبِحُكَ كَذَا وَ كَذَا وَ قَدْ رَضِيتُ بِكَيْلِكَ وَ وَزْنِكَ فَلاَ بَأْسَ‌. [3]

از امام صادق (ع) پرسيدم: اگر كسى گندم و يا ساير حبوبات را كه با پيمانه و ترازو مى‌فروشند، بى‌پيمانه و ترازو بفروشد، چه صورت دارد؟ امام فرمود: در صورتى كه روى آن جنس قبلا معامله‌اى صورت گرفته باشد و خريدار به وسيله وزن و پيمانه مقدار آن را مشخص كرده باشد، مى‌توانى همان جنس را با سود معين خريدارى كنى: بايد هنگام خريد بگويى: من فلان مبلغ سود مى‌دهم و كالا را با همان وزن و پيمانه تو پذيرا هستم.

(گندم کیلی هست، و کیلی ها و وزنی ها را بدون کیل و وزن نمی شود فروخت)

این روایت بر خلاف آنچه شما می گویید دلالت می کند، شما می گویید کیل و وزن لازم است این روایت می گوید کیل و وزن لازم نیست ولکن شرط دارد، که اَلْمُشْتَرِي اَلْأَوَّلُ قَدْ أَخَذَهُ بِكَيْلٍ أَوْ وَزْنٍ ، پس مکیل باید با کیل فروخته شود و موزون باید با وزن خریده شود. پس این روایت هم دلالت بر این مطلب دارد.

چند روایت دیگر هم هست یکی روایت چهارم، یکی روایت عبدالله بن بکیر و یکی هم روایت ابی العطارد.

باب 4 و باب 5 روایت ابان ، باب 5 ح4 . فحوای روایت ابی العطارد باب5 ح6 و مرسله ابن بکیر باب 5 ح3، که مطالعه شود.

اما حق انقلاب بر ما اقتضا می کند که این چند دقیقه آخر را به مطالبی راجع به انقلاب اختصاص بدهیم.

انقلاب ما مدیون مقاومت است، یعنی هویدا نخست وزیر بود، آمریکایی ها به شاه گفتند او را بردار و آموزگار را بگذار، در آستانه انقلاب گفتند او را هم بردار شریف امامی را بگذار؛ شریف امامی پیام داد که ما با روحانیون می سازیم، امام هم بیانیه تندی داد که ما اصلا سازش با اینها نداریم، کشتار 17 شهریور اتفاق افتاد. ازهاری حکومت نظامی تشکیل داد، این راه هم پیش نبرد تا سراغ بختیار آمدند… مردم هم مقابل او ایستادند. اگر امام ذره ای کوتاه می آمد این انقلاب از دست می رفت، بعد هم قصه آمریکا و گروگانگیری پیش آمد، بنی صدر موافق صد درصدی مذاکره بود، امام فرمود اگر کسی برای مذاکره برود توی هوا هم باشد عزلشان می کنم، خط امام خمینی خط مقاومت هست، خط ولایت فقیه هم خط مقاومت است، باز الان دم از مذاکره می زنند و در روز روشن حرف آقا را تحریف می کنند. آقا تصریح دارند که مذاکره مستقیم با آمریکا نداریم، در 46 سال انقلاب خطی که باید پیگیری شود خط عدم مذاکره است، چرا الان کسانی هستند که نمیخواهند خط ولایت را بپذیرند، این انقلاب با مقاومت می ماند و فردا همه با شکوه در راهپیمایی شرکت می کنیم و مقاومت را فریاد می زنیم.


logo