« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/11/20

بسم الله الرحمن الرحیم

علم به ثمن و مثمن/شروط المتعاقدين /كتاب البيع

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /علم به ثمن و مثمن

 

روایت: امام صادق: قال: تبع حكيم حكيما سبعمائة فرسخ في سبع كلمات، فلما لحق به قال له: يا هذا، ما أرفع من السماء، وأوسع من الارض، وأغنى من البحر، وأقسى من الحجر، وأشد حرارة من النار، وأشد بردا من الزمهرير، وأثقل من الجبال الراسيات. فقال له: يا هذا، الحق أرفع من السماء، والعدل أوسع من الارض، وغنى النفس أغنى من البحر، وقلب الكافر أقسى من الحجر، والحريص الجشع أشد حرارة من النار، واليأس من روح الله عز وجل أشد بردا من الزمهرير، والبهتان على البرئ أثقل من الجبال الراسيات.[1]

حکیمی با حکیمی 700 فرسخ همراهی کرد، وقتی ملحق به حکیم دیگر شد، پرسید چه چیزی از آسمان بلندتر است و وسعتش از زمین بیشتر است ، از دریا غنی تر است، سخت تر از سنگ است، از آتش حرارتش بیشتر است، از زمهریر سردتر باشد، و سنگین تر از کوه های ثابت باشد، به او گفت: حق بلندتر از همه آسمان هاست، عدالت وستعتش از سراسر زمین بیشتر است، بى‌نيازى نفس از دريا بى‌نيازتر است، قلب کافر هم سخت تر از سنگ هست، حرص شديد از آتش سوزنده‌تر است (جهنم می گوید هل من مزید، حریص هم هرچه به او بدهند می گوید باز بدهید)، نا امیدی از خدا سردتر از زمهریر است، و بهتان در مورد کسی که تهمت در موردش صحیح نیست از کوه سنگین تر است.

خلاصه:

از جمله شرایط عوضین علم به ثمن بود که بیان شد، از جمله شرایط عوضین علم به مثمن است، موزون با وزن، مکیل با کیل و معدود با عدّ، مذروع با ذرع، مشاهَد بالمشاهده، … باید مشتری علم به مثمن داشته باشد، بایع هم باید بداند که چه چیزی را می فروشد و در برابرش پول می گیرد.

این مسئله را هم شیعه مطرح کرده است و هم اهل سنت، و هم اجماعی شیعه است؛

این دو عبارت به دلیل مقارن بودن خوانده می شود که هم نظر شیعه و هم نظر سنی خوانده می شود.

مسألة 258: ما يُباع كيلا لا يصح بيعه جزافا و إن شوهد.( چیزی که مکیل است با پیمانه می فروشند، باید پیمانه شود و فروخته شود نه با حدس و گمان)

جزافا یعنی گزافاً ، گزافا یعنی گتره و بی حساب.گندم کیلا فروخته می شد، بیاید بگوید این گندم را به تو می فروشم، این گندم فایده ندارد باید بگوید این گندمی که 50 کیلو هست و در این پیمانه هست به تو می فروشم.

و قال الشافعي: إذا قال: بعتك هذه الصبرة، و قد شاهدها، بثمن معلوم كان صحيحا. (گفته من این خرمن را به تو می فروشم و مشتری هم این خرمن را دیده، با ثمن معلوم صحیح است ولی ما قبول نداریم. این صُبره که مکیل است، حال کیلش هرچه هست باید مشخص کنند.

دليلنا: إجماع الفرقة و أخبارهم ، و لأنا أجمعنا على أنه إذا باعه كيلا صح البيع، و لم يدل دليل على أنه إذا باعه جزافا كان صحيحا. (دلیل ما اجماع فرقه و اخبارش هست. اگر کیلش کنند، اجماع داریم که درست است ، اما اگر کیلش نکردند و گفتند همین را ببر ، دلیلی بر صحتش نداریم). [2]

این عبارت را به دو دلیل آوریم، یک . اجماع الفرقه و اخبارهم، دو. بیان نظر شافعی.

عبارت علامه را هم خواهیم خواند، گرایش، گرایش صحت در مکیل بالمشاهده است؛ در اینجا خط فقهی شیعه از اهل سنت جدا می شود، آنها می گویند چون مشاهده کردی درست است و ما می گوییم با مشاهده درست نمی شود.

کتاب دیگر فقه مقارن، تذکره است، در دو جای تذکره این مسئله بیان شده است:

یک. مسألة 31: أجمع علماؤنا على أن العلم شرط فيهما(باید بدانند چه می فروشند و بدانند ثمن چقدر است) ليعرف ما الذي ملك بإزاء ما بذل فينتفي الغرر(بداند مبیعی که داده چه بوده و چه گیرش آمده)، فلا يصح بيع الغائب ما لم تتقدم رؤيته(صحیح نیست بیع غایب مادامی که ندیده باشد) مع عدم تغيره أو وصفه وصفا يرفع الجهالة - وبه قال الشعبي والنخعي والأوزاعي والحسن البصري وعبيد الله بن الحسن العنبري ومالك وإسحاق والشافعي في أصح القولين، وأحمد في إحدى الروايتين - لنهيه (عليه السلام) عن الغرر. ولأنه باع ما لم يره ولم يوصف فلم يصح، كبيع النوى في التمر. ولأنه نوع بيع فلم يصح مع الجهل بصفة المبيع، كالسلم.وقال أبو حنيفة والشافعي في القول الثاني، وأحمد في الرواية الثانية بالصحة…[3]

پس اکثریت اهل سنت حرف ما را دارند، ابوحنیفه و شافعی دو روایت در کلامشان هست، در یکی نظر ما را دارند و در یک کلام دیگر نظر ما را ندارند.

دو. مسألة 45: ذهب علماؤنا إلى أنه لا يصح بيع المكيل والموزون جزافا، لأنه غرر. [4]

این از نظر اهل سنت و شیعه؛ اما دلیل این سخن که بایستی که علم به مبیع باشد، (ما باید در مکیل کیل کنیم و بعد بدهیم، مکیل با مشاهده بیع شرعی نمی شود)

5 صورت هست و بایستی در هر پنج صورت بحث کرد.

یک. چیزی که موزون هست، بالوزن علم پیدا می شود، بدون وزن علم پیدا نمی شود ولو بایع بگوید البته اگر مشتری به حرف بایع علم پیدا نکند ولی اگر به حرف بایع علم پیدا کند حسابش جداست.

دو. التقدیر بالکیل فیما یُکال

سه. التقدیر بالذرع فیما یذرع. آنی که متری هست باید متر کنند.

چهار. التقدیر بالمشاهده فی ما یشاهد، کالثمره علی الشجره. چیزی که مشاهده هست تقدیرش بالمشاهده است.

ما فعلا از دو صورت بحث می کنیم: آنی که موزون است باید وزن بشود و آنی که مکیل است باید کیل شود.

دلیل:

یک. نهی النبی عن بیع الغرر؛ آنی که موزون است اگر وزن نشود در آن جهالت است یا اگر غرر را به معنای خطر گرفتیم، خطر در آن هست.

دو. مرسله خلاف: و ما روي عن أئمتنا (عليهم السلام) من أنه نهى عن بيع الصبرة بالصبرة(این خرمن گندم در برابر آن خرمن گندم،)، و لا يدري ما كيل هذه من كيل هذه، و هذا نص. [5]

از شیخ میپرسیم این نص در کدام روایت آمده که می گوید و هذا نص. در منابع شیعی نیست، بله در منابع اهل سنت هست.

یک. أَنَّهُ سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ: قَالَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ: «لَا تُبَاعُ الصُّبْرَةُ مِنَ الطَّعَامِ بِالصُّبْرَةِ مِنَ الطَّعَامِ، وَلَا الصُّبْرَةُ مِنَ الطَّعَامِ بِالْكَيْلِ الْمُسَمَّى مِنَ الطَّعَامِ»[6]

نسائی در قبرستان ابوطالب مدفون هست، او کتابی دارد به نام خصائص علی بن ابی طالب. پرسید علی در کجا از همه جا مظلوم تر است گفتند در شام. روزها در مسجد دمشق می نشست و این خصائص را می خواند. طرفداران معاویه گفتند این همه از علی می خوانی از معاویه هم بخوان. گفت از مناقب معاویه چیزی بلد نیستم.گفتند باید بخوانی. گفت حال که اصرار داری باشد. پیامبر معاویه را صدا زد و او مشغول خوردن بود و گفت الان می آیم، باز مجدد چند بار حضرت او را احضار کردند و او مشغول خوردن بود حضرت فرمود: لا یشبع الله بطنه. فلذا معاویه هیچگاه سیر نشد، هر چه می خورد می گفت خسته شدم ولی سیر نشدم؛ او را گرفتند به باد کتک ، بقدری زدند تا در آستانه مرگ قرار گرفت، درخواست کرد او را به مکه ببرند، او را بردند و همانجا از دنیا رفت.

نهی النبی عن بیع الصبرة بالصبره را شیعه نقل نکرده و اهل سنت نقل کرده اند.

دو. أَنَّهُ، سَمِعَ جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ يَقُولُ: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَنْ بَيْعِ الصُّبْرَةِ مِنَ التَّمْرِ، لَا يُعْلَمُ مَكِيلُهَا بِالْكَيْلِ الْمُسَمَّى مِنَ التَّمْرِ» [7]

آن چیزی که کیلی است حتما با کیل باید معامله شود؛ البته این دو روایت مرسل هستند و با تنها این روایت ما نمی توانیم فتوا بدهیم.

روایت سوم: مرسله دعائم الاسلام است که در زمان حاکمیت فاطمیون بر مصر دعائم الاسلام کتاب فقهی آنها بوده است.

وَ عَنْ عَلِيٍّ ص‌ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ بَيْعِ السَّمَكِ فِي الْآجَامِ وَ اللَّبَنِ فِي الضُّرُوعِ وَ الصُّوفِ عَلَى ظَهْرِ الْغَنَمِ قَالَ هَذَا كُلُّهُ لَا يَجُوزُ لِأَنَّهُ مَجْهُولٌ غَيْرُ مَعْرُوفٍ يَقِلُّ وَ يَكْثُرُ وَ هُوَ غَرَرٌ.[8]

از حضرت سوال شد که می توانیم ماهی در دریا را بفروشیم؟ یا شیر در پستان را؟ یا پشم گوسفندی که چیده نشده؟ فرمود: هیچ کدام از اینها جایز نیست چون مجهول است، اینکه چقدر پشم دارد، چقدر شیر در پستانش هست.

این روایت مرسله هست، اگر مرسله نبود، دلالتاً در بالاترین سطح قرار داشت، از حیث دلالت این روایت بسیار بر مراد ما دلالت می کند.

پس دو روایت از روایاتی که خواندیم مرسله بودند، چند روایت مسند هم داریم که باید آنها را بخوانیم که دو روایت از عبیدالله بن علی الحلبی نقل شده است.

یک. مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ‌(صدوق) بِإِسْنَادِهِ عَنِ اَلْحَلَبِيِّ‌(عبیدالله بن علی حلبی، کوفی، یتّجرون بالحلب، ثقه) عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ‌ قَالَ‌: مَا كَانَ مِنْ طَعَامٍ سَمَّيْتَ فِيهِ كَيْلاً فَلاَ يَصْلُحُ بَيْعُهُ مُجَازَفَةً وَ هَذَا مِمَّا يُكْرَهُ مِنْ بَيْعِ اَلطَّعَامِ‌. [9]

سند صدوق به حلبی صحیح است: و ما كان فيه عن عبيد اللّه بن عليّ الحلبيّ فقد رويته عن أبي؛ و محمّد بن الحسن(الولید)- رضي اللّه عنهما- عن سعد بن عبد اللّه(اشعری قمی)؛ و الحميريّ (عبدالله بن جعفر الحمیری صاحب قرب الاسناد) جميعا عن أحمد(ثقه) و عبد اللّه(عبدالله ملقب به بنان در او حرف است) ابني محمّد بن عيسى، عن محمّد بن أبي عمير، عن حمّاد بن عثمان، عن عبيد اللّه بن عليّ الحلبيّ‌.

سمیت فیه کیلا کنایه از آن است که این کالا مکیل است نه اینکه کیلش را بیان کردی، فقط کنایه است؛فَلاَ يَصْلُحُ(ای فلا یجوز) بَيْعُهُ مُجَازَفَةً وَ هَذَا مِمَّا يُكْرَهُ مِنْ بَيْعِ اَلطَّعَامِ‌، اینجا هم همان حرفی که از آقای خویی نقل کردیم می گوییم که در فرهنگ روایات کراهت در حرمت بکار رفته و حملش بر کراهت مصطلحه یحتاج الی الدلیل. پس به قرینه فلا یصلح و به قرینه روایت بعدی متوجه می شویم که که حرمت اراده شده است.

در رابطه با دهه فجر؛ دیروز حضرت آقا آب پاکی روی دست همه کسانی که این روزها دم از مذاکره با آمریکا می زدند و از این به بعد هر کسی دم از مذاکره با آمریکا بزند ضد ولایت فقیه است.

 


logo