« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید‌احمد خاتمی

1403/11/06

بسم الله الرحمن الرحیم

تنبیهات شرط قدرت بر تسلیم/شروط المتعاقدين /كتاب البيع

 

موضوع: كتاب البيع/شروط المتعاقدين /تنبیهات شرط قدرت بر تسلیم

 

روایت: امام کاظم(ع): سألته عن اليقين ؟ فقال عليه السلام: يتوكل على الله، ويسلم لله، ويرضى بقضاء الله، ويفوض إلى الله. [1]

کسی می گوید از امام کاظم از یقین سوال کردم(از سوال پیداست که می خواهد از امام بپرسد نشانه کسی که یقین به حضرت حق دارد چیست، امام هم 4 نشانه بیان فرمودند)

یک. توکل بر خدا می کند ، (توکل این است که کار را به خدا واگذار کند، البته کارمان را باید بکنیم و توکل هم باید داشته باشیم).

دو. تسلیم خدا باشد (یکی درد و یکی درمان پسندد،یکی وصل و یکی هجران پسندد، من از درمان و درد و وصل و هجران، پسندم آنچه را جانان پسندد)

سه. راضی به قضای الهی باشد.

چهار. کارهایش را به ذات مقدس ربوبی واگذارد.

خلاصه:

سخن پیرامون این بود که از شرایط عوضین قدرت بر تسلیم است، دلایل بیان شدند، مهمترین دلیل «نهی النبی عن بیع الغرر» و «لا تبع ما لیس عندک» بود، بعد وارد تنبیهات بحث شدیم، آیا قدرت بر تسلیم شرط است یا مانع عجز بود؟ تنبیه دوم،آیا قدرت حین العقد شرط است یا قدرت حین استحقاق المبیع هست، تنبیه سوم آیا قدرت بایع علی التسلیم خصوصیت دارد یا این قدرت شرط مقدمی است، شرط مقدمی یعنی اینکه اگر بایع قدرت ندارد ولکن مشتری قدرت دارد، آیا این قدرت کافی هست یا این قدرت کافی نیست.

شیخ اینچنین بحث را مطرح کردند:

ثمّ إنّ الظاهر كما اعترف به بعض الأساطين (کاشف الغطاء گفته): أنّ القدرة على التسليم ليست مقصودة بالاشتراط إلّا بالتبع(قدرت جنبه مقدمی دارد)، و إنّما المقصد الأصلي هو التَسلّم(مقصد اصلی این است که مشتری مبیع را تحویل دهد)، و من هنا لو كان المشتري قادراً دون البائع كفى في الصحّة((اگر مشتری می تواند تحویل بگیرد این مبیع را اما بایع نمی تواند تحویل بدهد، متاع زید پیش خالد غاصب هست، خالد هم گوش به حرف زید نمی دهد، اما زید این کالایش را به عمروی می فروشد که قادر است از خالد مبیع را بگیرد، چنین چیزی جایز است کما اینکه …)، كما عن الإسكافي و العلّامة و كاشف الرموز و الشهيدين و المحقّق الثاني(کما اینکه ابن جنیداسکافی، علامه در مختلف،فاضل آبی در کاشف الرموز، شهید اول و ثانی و محقق ثانی در جامع المقاصد گفته اند) . [2]

(فرع اول این شد که اگر کالای این بایع پیش غاصب است و بایع قدرت تحویل گرفتنش را ندارد اما مشتری قدرت تحویل گرفتنش را دارد این معامله صحیح است)

فرع دوم:عبد آبق را می شود فروخت یا نمی شود فروخت؟

عبد آبق با ضمیمه را تردیدی نیست که می شود فروخت، اما بدون ضمیمه چطور؟ عبدی که مالکش زید است نمی تواند پیدا کند ولی عمرو مشتری می تواند پیدایش کند، اینجا بر این اساس معامله صحیح است. (قرار بر این است که بتوانیم تحویلش بدهیم)

(فرع دوم) و عن ظاهر الانتصار: أنّ صحّة بيع الآبق على من يقدر على تسلّمه ممّا انفردت به الإماميّة(اجماعی شیعه هست و کسی مخالف نیست، بایع نمی تواند عبد را تحویل بدهد اما مشتری قدرتش را دارد و شیخ می گوید من هم قبول دارد) ، و هو المتّجه؛

(خلاصه نظر شیخ این است که این قدرت بر تسلیم اصالت ندارد، بلکه مقدمیت دارد، دو مثال هم زدند)

لأنّ ظاهر معاقد الإجماع بضميمة التتبّع في كلماتهم و في استدلالهم بالغرر و غيره مختصّ بغير ذلك(اجماعات اینجا را نمی گوید که معامله باطل است چون قدرت بر تسلیم نداری، چون مشتری می تواند مبیع را تحویل بگیرد، نهی النبی عن بیع الغرر شامل اینجا نمی شود چون برای مشتری مبیع مجهول نیست، بلکه برای او مبیع معلوم است و با قدرتی که دارد می تواند مبیع را تحویل بگیرد).

فرع سومی که اینجا هست:

مسئلةٌ: اگر نه بایع قدرت بر تسلیم دارد نه مشتری، اما ما می دانیم که زمان استحقاق مبیع این پرنده بر میگردد، (صبح از لانه اش بیرون رفته و شب بر میگردد) آیا در این صورت معامله صحیح است یا صحیح نیست؟

(در این مثال نه بایع قدرت بر تسلیم دارد نه مشتری، اما می دانیم که قدرت پیدا می شود)

و منه يعلم أيضاً: أنّه لو لم يقدر أحدهما على التحصيل، لكن يوثق بحصوله في يد أحدهما عند استحقاق المشتري للتسليم، كما لو اعتاد الطائر العود صحّ ؛ وفاقاً للفاضلين و الشهيدين و المحقّق الثاني و غيرهم. [3]

اینجا دو نظر وجود دارد:

نظر اول: نظر فاضلین (محقق حلی و علامه حلی)، شهیدین، محقق ثانی و غیرهم، (مقدس اردبیلی، محقق سبزواری، محدث کاشانی این است و اینها گفته اند درست است، این معامله صحیح است، چون قدرت بر تسلیم اصالت ندارد، بلکه مقدمیت دارد برای اینکه مبیع در دست مشتری قرار بگیرد.

نظر دوم: در مقابل علامه نهایه احتمال عدم صحت داده است.

ولو كانت عادته الرجوع احتمل الصحة(اگر عادتش این باشد که برگردد احتمال صحت می رود)، كبيع العبد المبعوث في الشغل(مثل عبدی که مأموریت دادند به او که به مسافرت برود چون یک روزی بر می گردد، بنابراین این معامله صحیح است). والبطلان(احتمال بطلان هم می رود، به دلیل اینکه)، لانتفاء القدرة في الحال على التسليم(درست است که شب قدرت پیدا می کند بر تسلیم ولی ما الان قدرت بر تسلیم نیاز داریم (فی حال العقد)، وعوده غير موثوق به، إذ ليس له عقلٌ باعثٌ (برای عقلا بداء حاصل می شود چه برسد به حیوانی که عقل هم ندارد، (عقل ندارد که حتما برگردد)) [4]

پاسخ این دو استدلال این است که:

اولا اینکه می گویید للانتفاع القدرة فی الحال علی التسلیم ، گفتیم که قدرت حین العقد شرط نیست، بلکه حین استحقاق المبیع شرط است.

ثانیا گفتید لیس له عقل باعثٌ ، عقل ندارد ، غریزه که دارد، با غریزه اش برمیگردد.

سید مهدی بحرالعلوم در مصابیح جلد 5 ص 246 گفته است: و فيه: وجود الباعث، و هو الاُلف بِبُرجه، و الانس باُلفه و إن انتفى العقل(ولو عقل ندارد ولی غریزه دارد و این غریزه او را به جایی که بوده بر می گرداند) [5]

وفیه شیخ نظر به عبارت مصابیح دارد.

و فيه: أنّ العادة باعثةٌ كالعقل، مع أنّ الكلام على تقدير الوثوق.192 (بحث در جایی است که اطمینان داریم که بر میگردد، تنبیه ما در جایی است که وثوق داریم) [6]

فرع چهارم:که اگر زمان بر باشد، آیا در این صورت هم قدرت بر تسلیم صدق می کند یا نه؟

پاسخ این است که گاهی این مدت مدتی است که قابل تسامح است (مثلا تا یک سال و نیم) و گاه این قدرت غیرقابل تسامح است(مثلا چند سال)

آنجا که غیر قابل تسامح باشد اینجا قدرت بر تسلیم نیست اما آنجا که قابل تسامح باشد اینجا دو احتمال هست:

یک احتمال این است که باطل است، به دلیل ظاهر اجماعات، یک سال ولو محدود است ولی نهی النبی عن بیع الغرر، یک احتمال هم این است که صحیح است یعنی عرفاً به منافع نگاه می کنند، می گویند منافع هر مقدار که هست، گاهی برخی کالاها ارزش یک سال صبر کردن هم دارد مثل ماشین که سال بعد تحویل می دهند، فعلی هذا آنجا که زمان مشخص هست صدق عدم قدرت بر تسلیم نمی کند.

نکته: در پایان این تنبیه سوم می گوییم توصلیات غیر تعبدیات است، در تعبدیات بدست آوردن ملاک کار آسانی نیست، نمی دانیم که چرا خدا گفته است که نماز صبح را بلند بخوانید و نماز ظهر را آهسته بخوانید (ان دین الله لا یصاب بالعقول) یا سوال ابان از امام که پرسید: ما تقول في رجل قطع اصبعا من أصابع المرأة ، كم فيها؟ قال : عشرة من الابل ، قلت : قطع اثنتين؟ قال : عشرون ، قلت : قطع ثلاثا؟ قال : ثلاثون ، قلت : قطع أربعا؟ قال : عشرون ، قلت : سبحان الله يقطع ثلاثا فيكون عليه ثلاثون ، ويقطع أربعا فيكون عليه عشرون؟! إن هذا كان يبلغنا ونحن بالعراق فنبرأ ممن قاله ونقول : الذي جاء به شيطان ، فقال : مهلا يا أبان هذا حكم رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله ، إن المرأة تعاقل الرجل إلى ثلث الدية ، فاذا بلغت الثلث رجعت إلى النصف ، يا أبان انك أخذتني بالقياس ، والسنة إذا قيست محق الدين. [7]

اما در توصلیات بدست آوردن ملاک کار سختی نیست.

اینجا هم بحث توصلی هست، آنچه که به آن می رسیم این است که قدرت بر تسلیم گفته ایم تا مشتری سرش بی کلاه نماند، قدرت بایع خصوصیتی ندارد.

شیخ انصاری وسط بحث میگوید فاضل قطیفی مخالف بحث است که باید ابتدای بحث مطرح می کردند.

فردا شهادت امام موسی بن جعفر علیه السلام است، یک مطلب تازه در سیره امامان: دو دیدگاه راجع به امامان هست، یک دیدگاه این است که امامان را فقط در حوزه فردی می بینند، و رهنمودهای آنها را هم تنها در حوزه فردی نگاه میکنند و می گویند ائمه اصلا کاری به حکومت و تشکیل حکومت نداشتند.

این تفکر انجمن حجتیه بود، تفکری که تمسک به روایات می کنند که هر قیامی قبل از قیام حضرت مهدی شکست خورده است. (که بحث شد که برخی از این روایات سندا ضعیف اند، برخی اشاره به قیام های جاه طلبانه دارد، برخی دیگر می گویند شما قدرت ندارید نه اینکه شکست خورده اید و خود حضرت می آید و با قدرت عمل می کند)

از بزرگانی که در مقابل این نظر قبل از انقلاب ایستاد و نظر دوم را انتخاب کردند آقا بود، ایشان معتقد اند که ائمه در پی تشکیل حکومت بودند، اما نشد، از جمله کل رایةٍ ترفع شامل قیام امام حسین، قیام زید ، قیام شهید فخ و… شامل آن ها هم می شود و آن قیام ها هم زیر سوال می رود .

علی ای حال آقا معتقدند ائمه در پی تشکیل حکومت بودند، یک بخشش معارضه با حکام جور و یک بخش هم طراحی برای حکومت. امام کاظم تصریح دارد به هارون، هارون به امام گفت فدک کجاست که به شما بدهیم، امام فرمود شما به ما تحویل نخواهی داد، هارون گفت حدودش را بگویید، امام مرزهای جهان اسلام را به او گفتند، هارون گفت دیگر چیزی برای ما نگذاشتی، حضرت هم فرمود می دانستم که به ما تحویل نمی دهی.

 


logo