1404/07/22
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب/ تنبیهات استصحاب/ اصاله تأخر الحادث/چند فرع فقهی
موضوع: استصحاب/ تنبیهات استصحاب/ اصاله تأخر الحادث/چند فرع فقهی
فروع فقهی در خصوص اصالت تأخر الحادث
در بحث اصالت تأخر الحادث، چند فرع در اصول یا در فقه مطرح شده که ما هم به تبع آقایان اینها را مطرح میکنیم؛ خوب و مفید هستند.
فرع اول: شک در تقدم و تأخر طهارت و حدث (طهارت حدثیه)
یک فرع این است که شک در تقدم و تأخر در طهارت و حدث باشد؛ یعنی طهارت حدثیه. مثلاً وضو گرفته و تحصیل طهارت کرده، ولی محدث شده است. حالا نمیداند کدام قبل بوده و کدام بعد. اگر حدث بعد از طهارت باشد، وضویش باطل است و نمیتواند نماز بخواند. اگر اول حدث بوده و بعد طهارت، طهارت او صحیح است. پس باید چه کار بکند؟
حالا یا هر دو مجهول التاریخ هستند یا یکی معلوم التاریخ. در هر حال، ما گفتیم احتیاطاً در معلوم التاریخ هم اصل را جاری میکنیم که نتیجتاً با دیگری معارض میشود. یعنی هر دو (چه مجهول و چه معلوم) اصالت العدم در آنها جاری شود، تعارض میکنند؛ چون یکدیگر را تکذیب میکنند.
در اینجا، به وضعیتی میرسیم که در حالت نفسی خود شک میکنیم که آیا محدثیم یا متطهر، و این شک عاقبت خوبی ندارد. شک میکند و نمیداند متطهر است یا محدث. خب چطور میشود؟ باید شرط نماز را احراز کند. شرط نماز چیست؟ "مشروطة بالطهارة، لا صلاة إلا بطهور". پس باید احراز کنیم که طهارت داریم. . لذا باید احتیاطاً وضو بگیریم. این مطلب واضح است و بحث چقدر طولانیاش در نگیرد.
فرع دوم: شک در تقدم و تأخر طهارت و نجاست (نجاست خبثیه)
بحث بعدی این است که طهارت و نجاست، حدثی نبوده، بلکه خبثی باشد. مثلاً مثال میزنند به اینکه یقین داریم این لباس ما هم اصابت به خون کرده و هم آبکشی شده است. اگر آبکشی قبل از خون باشد، لباس نجس است و نمیتوانیم با آن نماز بخوانیم. و اگر نجاست اول بوده و ملاقات با خون صورت گرفته و بعدش آبکشی انجام شده باشد، پس طاهر است و میتوانیم با آن نماز بخوانیم. حال اگر شک کردیم، چه هر دو معلوم التاریخ باشند یا یکی معلوم و دیگری مجهول التاریخ، فرقی نمیکند و اینجا تعارض میکند. در اینجا نوبت به چه میرسد؟
برخی میفرمایند که این لباس طاهر است. چرا؟ برای اینکه وقتی آبکشی کردیم، علم به طهارت داریم. همان لحظهای که با آب تطهیر کردیم، علم به طهارت حاصل شد. اگر این ملاقات با خون قبلش بوده، طهارت آن را از بین برده است. اگر بعدش بوده نجس است. اما این بعدیت صرف احتمالی است در مقابل یقین به طهارت سابق بر آن، این استصحاب ثابت است، چون یقین سابقی داریم به طهارت و شک لاحقی داریم به نجاست؛ یقین به طهارت داریم اما این نجاست احتمال دارد که اگر بعد از تطهیر بوده باشد، لباس نجس شده است. اگر قبل از تطهیر بوده، نجس نیست. این صرف احتمالی است که نجاست بعد از طهارت باشد؛ صرف احتمال است. بنابراین، استصحاب میکنیم بر بقای همان طهارتی را که در زمان خودش پیدا شد. دیگر بعدش نمیدانیم ملاقات خونی کرد یا نکرد؛ خب شک است. شک که شد، اصالت الطهارة جاری میشود؛ یعنی استصحاب همان طهارت میکند.
نقد و بررسی فرع دوم
شما فقط یک طرف طهارت را در نظر گرفتید. ما بیاییم یقین داریم به اصابت النجاسه و همچنین بگوییم تطهیر شده یا تطهیر نشده است؟ باز هم میشود صرف شک. تطهیر کردیم یا تطهیر نکردیم؟ و از آن طرف یقین داریم به نجاست. خب اینجا جوابش این است که یک نجاست یقینی هم داریم. وقتی ملاقات با خون کرد، قطعاً نجاستی حاصل شد.
بله درست است. اما این را نمیتوانیم استصحاب بکنیم، استصحابش مشکل است. چرا؟ برای اینکه قطع به طهارت هم داریم و احتمال میدهیم که این طهارت بعدش بوده است. پس بنابراین استصحابش مشکل است.
بله می توان اینگونه اشکال کرد که دو استصحاب طهارت و نجاست تعارص و تساقط می کنند چون که در طهارت و نجاست هر کدام یقین برای ما حاصل است. بله، میشود اینطور ایراد کرد که هر دو چون که در زمان خودشان هم نجاست یقینی بود و هم طهارت، اما بقائش هم معلوم نیست که آیا بعدش از بین رفت یا نه. خب، بعد استصحاب در هر دو جاری میشود و تساقط میکند.
اما بعد ماز تساقط نوبت می رسد به اصاله الطهاره. به چه دلیل؟ قاعده طهارت: "کل شیء لک طاهر حتی تعلم انه..." ما علم که نداریم. نه، یعنی باید دوباره تطهیر بکند. نه، علم نداریم. آن بحث، بحث حدثی بود. اما راجع به اینجا، قاعده "کل شیء طاهر حتی تعلم انه..." جاری میشود.
فرع سوم: شک در تطهیر متنجس به بول
فرع دیگر این است که چیزی نجس بود، باز هم بعدش آبکشی کردیم، دوباره نجس شد با بول. حالا نمیدانیم که این آبکشی بعد از بول بود یا قبل از بول. اگر قبل از بول بوده، خب نجس است. اگر بعد از بول بوده، با آبکشی پاک شده است.
یعنی چه؟ یعنی اول متنجس بود، بعد با بول آلوده شد، بعدش احتمال میدهیم که آبکشی شد؛ یعنی آبکشی آخری است. ممکن هم هست آبکشی آخر نباشد و جلوتر باشد. اگر جلوتر بوده، این نجس است، چون حالت آخری نجاست باقی است.
نجاست (بول) باید دو بار شسته شود، نه یک بار. فرض ما یک بار است. لذا در هر صورت نجاست باقی است. چرا؟ برای اینکه بول دو بار احتیاج به آبکشی دارد؛ دو بار. و این یک بار تطهیر شده است. بنابراین، چه احتمال متأخر بودن بول باشد، چه متقدم، فرقی نمیکند؛ حتی اگر متقدم هم بوده باشد، خب یک بار آبکشی شده و فایده ندارد. بنابراین اینجا باید آبکشی شود. این هم یک فرع.
حکم شستشوی متنجس به بول در آب جاری و غیر جاری
اگر در آب جاری باشد، یک بار کافی است. "ان غسلته فی المرکن فمرتین و ان غسلته فی ماءٍ جار فمرّة واحدة". "مرکن" عبارت بود از کاسههای خیلی بزرگی از چوب که مخصوص لباسشویی بوده و در آنها لباس میشستند. به آنها میگفتند "مرکن". در آب قلیل (که همان مَرکَن است)، دو بار لازم است، دوبار با یک فاصله ای کافی است اما اگر پارچه و مثل آن باشد عصر هم می خواهد، اما در آب جاری یک بار. این مثال، اصلاً برای تفریق کردن بین نجاست بول و بقیه نجاسات است؛ به خاطر همین مسئله تعدد شستشو.
بحث آب لولهکشی و حکم آن
تفصیل ما بین جاری و غیر جاری بود اما حکم آب این لولههایی که ما داریم چیست؟ آب لولهای که از شیر آب میآید، آیا این جزء چیست؟ آیا جزء آب کر است؟ مرحوم آقای خویی اشکال کرده است در تطهیر متنجس به بول. اگر با آب جاریه یک مرتبه، با آب کر شک دارد (احتیاط دارد). یعنی چه؟ یعنی ملحق به قلیل است. چه قلیل چه کر، دو بار. و با آب جاری یک مرتبه.
حالا بحث بر سر این است که این آب لولههای ما چه حکمی دارند؟ حکم کر دارند زیرا متصل به کر است و متصل به کر که بالاتر از خود کر نیست، لذا آقای خویی میفرماید: در آب متصل به کر هم دو بار لازم است.
البته شهرها فرق دارند مثلا در ایران ما متصل به جاری هستیم. چون از رودخانه به تصفیهخانه، به پمپاژ و به لولههای ما میرسد. اینجا ما متصل به جاری هستیم و حکم جاری را دارد. اما جاهایی که منبع دارد و از منبع استفاده میکند، اینجا حکم جاری ندارد و حکم کر دارد.
نظر مختار جاری بودن آب لوله کشی
اما به نظر ما این آب لوله، مسلماً حکم جاری دارد. حتی اگر متصل به منبع باشد و اتصال به رودخانه هم نباشد، زیرا ملحق میشود به «ماءالحمام». روایات ماءالحمام داریم که «ماءالحمام بمنزلة الجاری». «ماءالحمام» چه بوده است؟ در حمام یک خزانه بزرگی بوده است. آن خزانه یک مجرایی داشته که میآمده و مثلاً یک حوض کوچکی بوده است. اینها وقتی در حمام مینشستند، جلویشان حوضهای کوچکی بود که آب خزانه مرتب به این حوض کوچک متصل بود. این ماءالحمام همان حوض کوچک است. حوضهای کوچک مثلاً نیم متر در نیم متر که مرتب آب خزانه به آن جریان داشت. امام (ع) چون سؤال میکنند راجع به حکم این ماءالحمام، حضرت فرمودند: «ماءالحمام بمنزلة الجاری».
پس بنابراین، یک قاعده کلی میفهمیم که حصرت برای ملحق کردن آب به جاری همین مقدار جریان از منبع را کافی دانسته اند، همین جریان از خزینه را به این حوضچه باعث جریان دانسته و حکم جاری به آن داده است.
مضافاً، این خود منبعها که الان آب دارند، از خودشان که ندارند؛ از پمپ موتور میگذارند و جریانش میدهند. خب آن که بهتر است و وصل میشود به جاری حقیقی که مصنوعی هم نباشد. اما حتی اگر مصنوعی باشد (یعنی یک خزانه باشد و این متصل به حوضچه باشد)، همین که جریان میکند، میشود ماءالجاری: «ماءالحمام بمنزلة الجاری، لا یتنجس الا اذا تغیر».