1403/09/06
بسم الله الرحمن الرحیم
اباحه/شرائط مکان المصلي /كتاب الصلاة
موضوع: كتاب الصلاة/شرائط مکان المصلي /اباحه
مسئله: عدم جواز تصرف در اموال میت و بطلان نماز در آنها در صورتی که فرزندانی کوچک دارد یا بعضی از ورثه اش مجنون یا غائب باشند
مسئلة ١۵٠. إن كان للميت أطفال صغار أو كان بعض الورثة مجنوناً أو غائباً، لم يجز التصرف في أمواله والصلاة فيها باطلة، ولكن تجوز التصرفات اليسيرة لتجهيز الميت.
در جلسه گذشته بیان شد که تصرفات یسیره برای تجهیز میت مستلزم صبر نیست. لذا اگر لازم است جسد را تجهیز و تدفین کنند، تصرفات در این رابطه اشکالی ندارد.
همچنین ما اضافه کرده و گفتهایم: و يجوز ایضا إن کان فیه مصلحة بإذن الحاکم الشرع؛ زیرا اساس این موضوع به آیه شریفه ﴿وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ﴾[1] برمیگردد؛ بنابراین اگر با مصلحتی تصرفی در مال یتیم انجام شود و در مقابل آن مبلغی پرداخت گردد، مانند اینکه خانهای را اجاره دهند، این تصرف جایز است و اشکالی ندارد، زیرا به مصلحت یتیم است. اما باید این کار با اذن حاکم شرع انجام شود.
اذن از حاکم از باب احتیاط است. در نهایت، حاکم شرع ولی همه است و ولی اینها نیز هست. به عنوان مثال، اگر در مورد این مقدار مصلحت شک کنیم که آیا کافی است یا خیر، بالاخره با نظر حاکم شرع مسئله حل میشود.
مسئله: صحت نماز در خان ها و حمام ها و سایر اماکن عمومی بدون اذن گرفتن
مسئلة ١۵١. تصح الصلاة في الخانات والحمامات ونظائرها من الأماكن العامة المعدة للواردين بدون الاستيذان، إلا أن لا يطمئن برضا أصحابها، ولا تجوز الصلاة في غيرها من الأماكن الخاصة إلا بإذن أصحابها صريحاً أو بالفحوى.
خانات به معنی کاروانسراست.[2] اگر کسی در خان استراحت کند یا در حمام عمومی استحمام کند و نمازش را بخواند، نیازی به استیذان ندارد، مگر اینکه مطمئن باشد صاحب حمام راضی به نماز نیست. اگر چنین چیزی اتفاق افتاد، نماز باطل است، زیرا اطمینان علم عقلایی است و حجت محسوب میشود. اطمینان به معنای مرتبهای قوی از ظن است که از یقین پایینتر و از ظن معمولی بالاتر است. به عبارت دیگر، ظنِ ارجح است. همه ظنها راجحاند؛ اما این ظن باید به گونهای باشد که احتمال خلاف آن بسیار ضعیف باشد، به طوری که عقلا به آن احتمال خلاف اعتنا نکنند. این همان اطمینان است که حجت محسوب میشود.
در اماکن خاص، مانند مغازه یا خانه شخصی، نماز خواندن جایز نیست مگر با اذن صاحبان آن. این اذن یا باید صریح باشد یا به فحوا باشد. فحوا به معنای دلالت التزامی است، یعنی دلالت ضمنی به صورت اینکه مفهوم چیزی باشد. به عنوان مثال، اگر به زید اجازه داده شده باشد و شما میدانید که رفاقتش با شما بیشتر از زید است، با مفهوم موافقت میفهمید که رضایتش نسبت به شما بیشتر از دیگری است. این فحوا یعنی مفهوم موافقت. مثلاً در آیه شریفه که میفرماید: ﴿فَلَا تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا﴾[3] ، مفهوم موافقت دارد بر اینکه نباید به آنها آسیب برسانید. وقتی گفتن «اف» حرام است، پس ضرب و شتم به طریق اولی حرام است. اینها از فحوای کلام استفاده میشود.
مسئله: جواز نماز در زمین های وسیع و در زمین های زراعی غیر محصور
مسئلة ١۵٢. تجوز الصلاة في الأراضي المتسعة كالمراتع ولو لم يكن أصحابها راضين، وكذلك الجلوس والإستراحة فيها، وتجوز الصلاة أيضاً في الأراضي الزراعية غير المحصورة والعبور فيها وسائر التصرفات اليسيرة ولو كانت قريبة من القرية، ولو كان بعض ملاكها صغيراً أو مجنوناً إلا مع العلم بعدم رضا المالک.
در بیابان ها و مناطق بیرون شهر اراضی و زمین های کشاورزی وسیعی وجود دارد که مالک دارند و ممکن است چندین فرسخ باشند. شخصی که میخواهد از یک دِه به ده دیگر برود، ناگزیر است که از این زمینها عبور کند و چارهای ندارد جز اینکه از این زمینها استفاده نماید. پس اگر بخواهد در این زمین نماز بخواند نیز اشکالی ندارد. این مساله سیره مؤمنین و متشرعه است. البته ممکن است عدم آن موجب عسر و حرج نیز باشد.
سؤال: اگر راه جایگزینی وجود داشته باشد، چه؟ مثلاً از کنار زمینهای زراعی عبور کند.
جواب: معمولاً مسیر جایگزین نیست. البته نباید زراعت مردم را خراب کند. اما عبور از زمینهای وسیع اشکالی ندارد.
وكذلك الجلوس والإستراحة فيها.
اگر خسته شود و بخواهد بنشیند، کجا بنشیند؟ اینها اراضی مردمند و صاحبانی دارند. نشستن و استراحت در آنها جایز است.
وتجوز الصلاة أيضاً في الأراضي الزراعية غير المحصورة والعبور فيها.
این اراضی وسیع، نوعا از مراتع هستند. گاهی هم ممکن است زمین زراعتی باشد. گفتیم اگر زراعت هستند نباید خراب شوند. لذا باید در اطراف زراعت جایی پیدا کند که خالی باشد و در آنجا نماز بخواند. این بحث در اراضی غیر محصوره است؛ یعنی بیابان و صحرای وسیعی که اجتناب از آن موجب عسر و حرج میشود. اما نماز در زمین محصور اشکال دارد.
وسائر التصرفات اليسيرة ولو كانت قريبة من القرية.
اما برخی از آقایان گفتهاند که اگر دِهی نزدیک است، در آن صحرا نماز نباید نماز خواند، زیرا میتوان نماز را در ده اقامه نمود. در خود ده، خانه یا مسجد وجود دارد. لکن در سیره مستمره متشرعه چنین احتیاطی وجود ندارد.
ولو كان بعض ملاكها صغيراً أو مجنوناً.
اما حکم زمینهایی که صاحب آنها مجنون یا صغیرند، مستثناست. این اراضی متسعه با هم تفاوت دارند.
در آخر نوشته ایم: "إلا مع العلم بعدم رضا المالک".
اگر علم قطعی به عدم رضایت مالک وجود دارد، باید احتیاط نمود. اما اگر نمیدانید و علمی به رضایت ندارید، تصرف جایز است.
این که گفتهایم: "إلا مع العلم بعدم رضا المالک" ظاهرا درباره از اول تا آخر است. بالا هم نوشته ایم: "ولو لم يكن أصحابها راضين". این دو مقداری تهافت دارند. آنجا تصریح کردهایم که ولو اصحابشان راضی نباشند. اما اینجا گفتهایم «الا مع العلم» و این از باب احتیاط است. این مسئله بماند تا جلسه بعد که قدری در مورد آن تامل کنیم؛ چون انصافا بین صدر و ذیل تهافتی هست.
نکته دیگر اینکه ممکن است در این جا کسی بگوید اینها از باب اضطرار است. اما در حقیقت اضطرار آنچنانی نیست که مشمول «ما اضطروا الیه» گردد. منظور این است که سخت است و عسر و حرج دارد. عسر و حرج پایینتر از اضطرار است. اگر فردی مقداری خسته شود، به آن عسر و حرج میگویند.
مسئله: جواز نماز در خانه هایی که طبق آیه شریفه، خوردن از آنها بدون اذن جایز است
مسئلة ١۵٣. تجوز الصلاة في بيوت تضمنت الآية الشريفة جواز الأكل منها بلا إذن وهم الأب والأم والأخ والأخت والعم والخال والعمة والخالة وبيت ملك الشخص مفتاحه والصديق، إلا إذا علم بعدم رضاهم، فالاحتياط حينئد في ترکها.
آیه شریفه میفرماید: ﴿لَّیْسَ عَلَی الْأَعْمَی حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْأَعْرَجِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی الْمَرِیضِ حَرَجٌ وَلَا عَلَی أَنفُسِکُمْ أَن تَأْکُلُوا مِن بُیُوتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ آبَائِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أُمَّهَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ إِخْوَانِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخَوَاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَعْمَامِکُمْ أَوْ بُیُوتِ عَمَّاتِکُمْ أَوْ بُیُوتِ أَخْوَالِکُمْ أَوْ بُیُوتِ خَالَاتِکُمْ أَوْ مَا مَلَکْتُم مَّفَاتِحَهُ أَوْ صَدِیقِکُمْ ۚ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُوا جَمِیعًا أَوْ أَشْتَاتًا﴾[4] .
معنای آیه واضح است که «لا جناح» برای پدر، برادر، فرزند، عمو، دایی، عمه، خاله و کسانی که محارم و نزدیکانند تا میرسد به «ما ملکتم مفاتحه». مقصود این است که افرادی که گاهی میخواهند مسافرت بروند و کلید خانه را به نگهبان یا همسایه میدهند تا سر بزند و از بروز مشکل جلوگیری کند. سفارش میکنند و او هم قبول میکند. مالک مفتاح است و حق دارد در خانه بیاید و نماز بخواند و بخورد. اگر درختانی هستند که میوه دارند، میتواند از این میوهها بخورد؛ زیرا مالک مفتاح است. مقصود از مالک همین است که کلید را به او دادهاند تا سر بزند و اگر مشکلی باشد برطرف کند.
نوشتهایم: جواز الأكل منها بلا إذن وهم الأب والأم والأخ والأخت والعم والخال والعمة والخالة وبيت ملك الشخص مفتاحه والصديق، إلا إذا علم بعدم رضاهم، فالاحتياط حينئد في ترکها.
این احتیاط به نظر من درست نبوده و اجتهاد در مقابل نص است؛ چون آیه مصرح در جواز است.
اشکال: آیه شریفه، فقط اکل را فرموده است و ما میخواهیم نماز را به مفهوم موافقت برداشت کنیم.
جواب: اکل از نماز که بالاتر است. پس اگر خوردن را اجازه داده باشد، نماز را هم اجازه میدهد.
منظور این است که در اینجا که گفتهایم: "إلا إذا علم بعدم رضاهم، فالاحتياط حينئد في ترکها"، قبول نداریم.
اشکال: آیه در مقام بیان نیست؛ بلکه اگر مقام بیان این است که نیاز نیست اجازه بگیرید؛ اما اگر مالک تصریح کرد که از مال من راضی نیستم، استفاده کنید، نمیشود استفاده کرد.
جواب: این معنایی من درآوردی است. «لا جناح أن تأکلوا» یعنی جایز است که بخورید. انصرافی هم ندارد.
اشکال: وقتی که شک میکنیم، ادله حق الناس این مورد را میگیرند.
جواب: حق الناس در صورتی که آیه قرآن دربارهاش قضاوت کرده است، باز هم آیه هم غلط است؟!!
سؤال: با عدم علم قطعی است. ولی نسبت به علم به عدم چطور میشود؟
جواب: فرقی ندارد. آیه شریفه اکنون که میفرماید: ﴿لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُوا﴾، علم به عدم را هم میگیرد.
سؤال: یعنی اگر برای خانواده چیزی خاص بخرد و نمیخواهد کسی آن را بخورد، حق ندارد بگوید؟
جواب: حق ندارد اینطور بگوید. چرا بیجهت تقیید میکنید. وسواس نداشته باشید. وقتی آیه شریفه صریح است، ما نمیتوانیم مقابل آیه بایستیم.
اشکال: صریح در علم به عدم نیست؛ اطلاق دارد.
جواب: معنای ﴿لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَن تَأْکُلُوا﴾ چیست؟ فعلاً به نظر میرسد که این احتیاط بیمورد است. حالا اگر بخواهیم این احتیاط بگذاریم، احتیاط مستحبی باشد.