درس خارج فقه استاد سیدمحمدعلی موسویجزایری
1402/10/19
بسم الله الرحمن الرحیم
کتاب الصلاة؛/اوقات نمازهای یومیه و نوافل آنها/اوقات فضیلت نمازهای یومیه
موضوع: اوقات فضیلت نمازهای یومیه/اوقات نمازهای یومیه و نوافل آنها/کتاب الصلاة؛
مبدأ فضیلت نماز ظهر و عصر
اول یک مطلب راجع به مبدا فضیلت گفتیم که برای نماز ظهر یک قدم و برای نماز عصر دو قدم آمده است و این وقت نماز ظهر را بر نافله حمل کردیم. یعنی اینکه مستحب است که انسان در اول ظهر، اول، نافله و بعد نماز ظهرش را بخواند و به خاطر نافله که هشت رکعت است، یک قدم ذکر شده است. در بعضی روایات قدمان آمده است. این را هم حمل می کنیم بر اینکه نافله طولانی یا مختصر باشد. ممکن است هم بر مراتب فضیلت حمل کنیم. ولی مشهور این طور قائل شده اند که مبدأ فضیلت نماز ظهر، اول ظهر است و منتهایش در موقعی است که این به یک مثل برسد. گاهی به یک قامت تعبیر شده است که مراد همان مثل است. ظل شاخص، به اندازه کامل خودش شود. این فضیلت نماز ظهر است. فضیلت نماز عصر، دقیقا از همین جا شروع می شود. فإذا صار الظّل مثلا، فضیلت عصر شروع می شود تا اینکه دو قامت بشود که در این وقت، فضیلت تمام می شود. پس به این صورت است. این نظر مشهور است.
حالا راجع به نظر مشهور، روایات متعدده ای هستند و سندهایشان هم مختلف اند؛ بعضی ضعیف و بعضی قوی اند. اما بهترین دلیل، موثقه معاوية بن وهب است.
باب دهم حدیث پنجم از ابواب مواقیت.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ (ضعف این روایت از همین جاست که حسن بن محمد، فطحی بوده است. علت اینکه گفتيم موثقه است، فطحی بودن این آقاست. بقیه سند خوب است.) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَی جَبْرَئِیلُ رَسُولَ اللَّهِ ص بِمَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ (جبرئیل نازل شد که اوقات نماز را برای پیامبر(ص) معین کند.) فَأَتَاهُ حِینَ زَالَتِ الشَّمْسُ فَأَمَرَهُ فَصَلَّی الظُّهْرَ (موقع زوال شمس یعنی ظهر شرعی آمد و به حضرت امر کرد که نماز بخواند و حضرت نماز ظهر را خواند. این یعنی وقت فضیلت ظهر شروع شد.) ثُمَّ أَتَاهُ حِینَ زَادَ الظِّلُّ قَامَةً فَأَمَرَهُ فَصَلَّی الْعَصْرَ (کمی بعدش وقتی یک قامت شد، آمد و این شروع فضیلت نماز عصر است. این یک صورت است که جبرئیل دوبار آمده است و روز بعدش هم آمده است. این در روز اول است.) ... ثُمَّ أَتَاهُ مِنَ الْغَدِ حِینَ زَادَ فِی الظِّلِّ قَامَةٌ فَأَمَرَهُ فَصَلَّی الظُّهْرَ (روز بعد که برای نماز ظهر آمد، وقتی بود که یک قامت از سایه گذشته بود و به ایشان گفت که نماز ظهر را بخوان. باید حملش کنیم که نزدیک بود. فی حال کذا. بعد عصر شد.) ثُمَّ أَتَاهُ حِینَ زَادَ مِنَ الظِّلِّ قَامَتَانِ فَأَمَرَهُ فَصَلَّی الْعَصْرَ (دو قامت گذشته بود؛ یعنی در حال گذشتن بود. گفت نماز عصر را بخوان و ایشان نماز عصر را خواندند. بعد جبرئيل گفت:) ... مَا بَیْنَهُمَا وَقْتٌ.[1] (یعنی ما بین ديروز و امروز وقت فضیلت است. ما بینشان یعنی اینکه از ابتدای ظهر تا یک قامت، مال ظهر است. از یک قامت تا دو قامت مال عصر است و اينکه دو روز آمد و این طور عمل کرد، می خواست این را بیان کند. یعنی روز اول برای مبدأ و روز دوم برای منتها بود.)
حالا محقق خویی(ره) اشاره فرموده است به اینکه ما روایاتی داریم در همین مضمون که روز اول و روز دوم آمد و لکن به جای مثل و مثلین گفته شده است: قدم و قدمین. می فرماید اینها بسیار ضعیف السندند و اعتباری ندارند. مثل روایت معاویة بن مُیَسَّرة یا مِیسَرة و روایت مفضّل بن عمر.
وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی بِشْرٍ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ مَیْسَرَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: أَتَی جَبْرَئِیلُ وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ قَالَ بَدَلَ الْقَامَةِ وَ الْقَامَتَیْنِ ذِرَاعاً وَ ذِرَاعَیْنِ.[2]
در این روایت معاوية بن میسره را ندیدم که جزء صحاح باشد. احمد بن ابی بشر هم همین طور است.
وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع نَزَلَ جَبْرَئِیلُ وَ ذَکَرَ مِثْلَهُ إِلَّا أَنَّهُ ذَکَرَ بَدَلَ الْقَامَةِ وَ الْقَامَتَیْنِ قَدَمَیْنِ وَ أَرْبَعَةَ أَقْدَامٍ.[3]
بررسی وثاقت مفضل بن عمر
مفضل بن عمر یکی از اصحاب سر سخت امام صادق(ع) بوده است و شکی در این مطلب نیست. او همان کسی است که امام صادق(ع) توحید مفضل را به ایشان گفته است. یک جلسه کلاسی برای او بوده است. سه روز پشت سر هم می آمده و از صبح تا ظهر و ظاهرا از ظهر تا شب ادامه داشته و حضرت برایش می گفته است. تا سه روز تمام کرده و کتابی شده است. یک حدیث است؛ ولی این حدیث در حد کتابی به نام توحید مفضل شده است. البته مفضل خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت که ملحدين زیاد شده اند و حرف هایی می زنند و من در جوابشان گیر کرده ام. ظاهرا یکی از آنها ابن ابی العوجاء بود. خطاب به کعبه گفت: إلى كم تدوسون هذا البَيدَر. کعبه را به بیدر تشبیه کرده بود. چون مقداری به کعبه جسارتی کرده است، دیگر ترجمه نمی کنم. مفضل گفت که همين طور فحاشی کرده و سینه ام تنگ شده است؛ به طوری که شب نتوانستم بخوابم. حضرت(ع) فرمود: ناراحت نباش و من جوابشان را می دهم؛ صبح که شد بیا و قلم و کاغذی هم با خودت بیاور و آنچه می گویم بنویس. سه روز از صبح تا ظهر و به نظرم از صبح تا شب بود که همین طور حضرت(ع) می فرمود و مفضل می نوشت که حدیث توحید مفضل شد. منظور این است که مفضل چنین کسی بوده است. ولی توثیق واضح و صریحی برای او نیامده است. آقای خویی(ره) در ابتدا او را تضعیف می کرد و می گفت دلیلی بر وثاقتش نیست. ما خیلی ناراحت می شدیم که چطور ممکن است، مفضل بن عمر ضعیف باشد؛ با اینکه امام(ع) در کارهای بزرگ به مفضل اعتماد می کرد. مثلا گاهی خرج بزرگی پیش می آمد و مؤمنين به درد نمی خوردند. حضرت(ع) مفضل را صدا می زد که مقداری داش مشتی بود و رفقای زیادی از لات ها و آدم های این طوری داشت و مفضل هم رئیسشان بود؛ به آنها می گفت باید بروید این مبلغ را جور کنيد و تا شب پول را بیاورید. خلاصه اينکه مفضل می رفت و پول را سریع جمع می کرد و می آورد. می توانست چنین کارهایی کند. حاصل اینکه بعدش دیدیم که محقق خویی(ره) از نظر قبلیش عدول کرد و مفضل را توثیق کرد و می گفت صحيحة مفضّل.[4] الحمدلله عدول کرد و قرائن پیدا کرد که ثقه و از نزديکان امام صادق(ع) بوده است. ولی روایت از بابت ناقلین از او ضعیف است.
سؤال: ظاهرا راویان توحيد مفضل هم ضعیف اند.
جواب: شاید آنهایی که از مفضل نقل کرده اند، ضعیف باشند. خود مفضل توثیق شد. اما در خود کتاب به قدری مطالب علمی هست که معلوم است غیر از امام(ع) نمی تواند بگويد. متن و محتوایش خیلی قوی است. مطالب علمی عجیب و غریبی دارد.
بنابراین در مقام جمع، یکی قضیه مبدأ فضیلت است که قدم و قدمان را بر وقت نافله حمل کردیم. نافله قبل از نماز ظهر باید خوانده شود و زمانی می خواهد. در زمانش گفته اند: قدم أو قدمان. نماز عصر هم نافله می خواهد که بر آن اضافه شده است. این راجع به مبدأ بود.
انتهای فضیلت نماز ظهر و عصر
اما منتهای فضیلت در نماز ظهر، دو قدم یا چهار قدم آمده است. اینها را بر تعدد مراتب فضیلت حمل کردیم. نسبت به نماز عصر هم همین طور است. تأخیر یک و دو قدم در مبدا به خاطر نافله است. اما اختلاف در منتها، مربوط به مراتب فضیلت است. حالا نسبت به مثل و مثلین همین را می گوییم. پس همین طور است که مشهور فرموده است و روایت معتبر هم داریم که مثل و مثلین ذکر شده اند و بعد در صحیحه بزنطی هم آمده است که برای امام رضا(ع) نامه می نویسد که یابن رسول الله وقت فضیلت نماز ظهر و عصر را برایم معین کن. حضرت(ع) در جواب نوشته است: "قامة للظهر و قامة للعصر".[5] قامت همان مثل است. "قامة للعصر" یعنی یک قامت اضافه که دو قامت می شود. پس این منتهاست. یعنی فضیلت نماز ظهر با یک مثل و فضیلت نماز عصر هم با دو مثل تمام می شود. دو قامت یعنی دو مثل. پس صحیحه بزنطی و موثقه معاویة بن وهب و امثال اینها را هم داریم. بنابراین فتوای مشهور هم درست است. بنابراين آن روایاتی را که کمتر از این فرموده اند، بر مراتب فضیلت حمل می کنیم.
سؤال: مفضل از مشایخ ابن ابی عمیر و صفوان هم بوده است.
جواب: نه؛ آقای خویی(ره) به این مطلب اهميت نمی دهد. اما از طرق دیگر تصحیحش کرده بود.
سؤال: این روایات دو قدم را با یک قامت می شود یکی کرد؟
جواب: مقصود از قدم، خطوة نیست. خطوة یعنی گام. گاهی مراد از قدم ممکن است گام یعنی خطوه باشد. آن تقریبا یک متر می شود. البته قامت بیش از یک متر است. خطوه یعنی از این پا تا آن پا که می گذاری؛ ما بینشان خطوه می شود. از یک متر کمتر است. اگر آدم، به طور عادی راه برود، کمتر از یک متر است؛ مگر اینکه قدم درازی بردار. حدود ۷۵ سانت می شود. این به هر حال، جور در نمی آید. در اينجا قدم به معنای خود کف پاست. دلیلش این است که گفته اند هر قامتی هفت قدم یعنی هفت کف پاست. قامت هر کسی از کله سر تا ناخن پا، به اندازه هفت قدمش است. قدمش یعنی کف پایش.
سؤال: در آنجا قدم، اضافه شدن است. شاخص وقتی به کف این مقدار برسد و یک قدم به آن اضافه شود، تقریبا به اندازه همان یک قامت می شود.
جواب: نه؛ این استدلال شما درست نیست.
دیگر این بحث تمام شد. از آنچه گفتیم متحصل شد که ما مشکلی نداریم. راجع به مبدأ، بر اینکه این وقت، وقت نافله است، حمل کردیم. حالا یک یا دو قدم، بستگی دارد به اینکه نافله را طول دهد یا مختصر کند. راجع به منتها هم گفتیم که اختلافی که هست، ناظر به مراتب فضیلتند. بنابراين فضیلت به معنای اعم یعنی موجبه جزئیه اش تا یک و دو مثل ادامه دارد. منتها افضل از آن این است که سر چهار قدم و دو قدم بخواند.
سؤال: طبق این روایت، اولین نمازی که واجب شد، نماز ظهر است؟
جواب: بله؛ بعضی روایات این طور دارند که اولین نمازی که بر پیامبر(ص) واجب شد، نماز ظهر است.
سؤال: البته از این روایت، چنین استفاده نمی شود.
جواب: نه؛ از روایات دیگر استفاده می شود. آن روایات هم تصریح دارند که "اول صلاة صلّاها رسول الله صلاة الظهر".[6] این روایت در این معنا صریح نبود.
سؤال: در آیه کریمه که می فرماید: ﴿حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَی﴾[7] منظور از صلاة وسطی کدام نماز است؟
جواب: اکثر و مشهور بین اصحاب این است که مراد از وسطی، نماز ظهر است. لکن سید مرتضی(ره) می فرماید که مراد، نماز عصر است.[8] اینکه فرموده است: ﴿حَافِظُوا عَلَی الصَّلَوَاتِ وَالصَّلَاةِ الْوُسْطَی﴾ ذکر خاص بعد از عام و به خاطر افضیلت است.
وجه تسمیه زوال به دلوک در آیه شریفه
این بحث وقت فضیلت کلا تمام شد. حالا باید سر بحث اجزا برویم. لکن مقداری در بحث دیگری مطالعه کردیم که بحث قشنگی است و آن این است که نماز ظهر از ظهر شروع می شود. در لسان شرع، ظهر شدن را زوال می گویند. در آیه شریفه دارد: ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾[9] ؛ دلوک به معنای زوال است. اينکه به آن دلوک می گویند، وجهی لغوی دارد. دلک به معنای این است که چیزی به چیزی ساییده و مماسه ای پیدا شود. دلّاکی از همین است. "دلّکنی" به معنای "فرّچنی" از همین است. همچنين اينکه در زبان فارسی به کسی که سر را می تراشد، دلّاک می گويند هم از این بابت است؛ چون که دلّاک ها در آن موقع، مردم را مشت و مال می دادند و الا به کسی که سر را می تراشد، حلّاق می گویند. "دَلْک الأسنان" را هم داریم. حالا این ﴿أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوکِ الشَّمْسِ﴾ چه ربطی دارد؟ مقصود این است که این خط نصف النهار، به منزله بندی تصویر شده است که وقتی شمس به آن برسد، به آن می ساید و از آن عبور می کند. الشمس یدلُک خطّ نصف النهار.
سؤال: بعضی وجه تسمیه را چنین گفته اند که هنگام ظهر، وقتی نگاه به خورشيد اتفاق بیافتد، پلکها به هم می خورند.
جواب: این درست نیست. به شمس مضاف شده و گفته است: "دلوک الشمس"؛ نگفته است: "دلوک العین".
سؤال: دلوکی که به سبب شمس اتفاق می افتد.
جواب: دیگر مجازی است. استعمال سبب در مسبب، مجازی است. چه داعی داریم. دلوک شمس یعنی دلوک شمس نسبت به خط نصف النهار؛ چون باید به خط نصف النهار برسد و عبور کند. همین که عبور می کند، نحوه دلوکی است.
سؤال: بعضی ها می گویند که سایه نابود شود. دلک به معنای نابودی است.
جواب: آن نابودی و اینجا دلوک است.
سؤال: زوال یعنی زوال دلک.
جواب: در زوال، درست است.
نحوه تشخیص زوال
يعرف الزوال بحدوث ظلّ الشاخص المنصوب معتدلا ...[10]
می فرماید ظهر را از کجا بفهميم. باید شاخصی نصب کنیم که این شاخص اصطلاحا به اندازه قامت انسان باشد. کمتر یا بیشتر باشد، اشکال ندارد؛ ولی متعارفش قامت انسان است. آن وقت خورشید از سمت مشرق، شروع به حرکت می کند. از افق سر بر می آورد و بالا می آید تا از شرق به غرب می رود و به وسط آسمان می رسد. وسط آسمان که رسید، بالای شاخص است. به اینجا که رسید در بعضی یا بسیاری از روزها در بلاد استواییه، سایه به کلی تمام می شود. بعدش از آنجا ادامه می دهد و به طرف غرب می رود تا غروب می شود. همچنان که می رود، سایه به وجود می آید و زیاد می شود. پس اگر بلاد استواییه است، انعدام سایه که شد، ظهر است. اگر مثل ايران و عراق و افغانستان، بلاد استواییه نباشند، فرق دارند. ما طول البلاد و عرض البلاد داریم. عرض البلاد فاصله شان با خط استوا و طول البلاد فاصله شان با نصف النهار است. آن وقت، ما از بابت عرض البلاد، شاید حدود پنجاه تا شصت درجه، فاصله داریم و عرض زیادی داریم. یعنی از خط استوا دوریم و بلاد استوایی نیستیم. البته دورتر از ما هم هستند؛ مثلا افغانستان و هند، از ما دورترند.
سؤال: خود ما که در داخل ایران هستیم، مشهد از ما که در اهوازیم، دورتر از [خط استواست.]
جواب: بله. فاصله اش بیشتر است. به هرحال این طور نیست که شهرهای خود ایران هم عرضشان یعنی تفاوتشان با خط استوا یکی باشد. عرض مشهد تا ما خیلی بیشتر است.
سر اصل مطلب بیاییم. در غیر بلاد استواییه این سایه وقتی می آید، کم می شود تا به حداقل می رسد و دیگر سر حداقل توقف می کند. دوباره که به رفتن شروع می کند، سایه ای از آن طرفتر شروع می شود و به وجود می آید. همین که به حداقل رسید و کمتر نشود، ظهر است. نقطه حداقل که کمتر نمی شود، ظهر است. این در بلاد غیر استواییه است. یادم می آید که خود مکه هم صد در صد استوایی نیست؛ اما نزدیک است و فاصله اش تا خط استوا در حدود ۲۰ درجه است. فاصله ما خیلی بیشتر است و به گمانم از پنجاه درجه تجاوز می کند.
سؤال: در مکه دو روز در سال است که سایه در ساعت خاصی منعدم می شود.
جواب: بله؛ مرحوم سید هم نوشته است: "بعد انعدامه كما في البلدان التي تمرّ الشمس على سمت الرأس كمكة في بعض الأوقات، أو زيادته بعد انتهاء نقصانه كما في غالب البلدان و مكة في غالب الأوقات".[11] چون که خود مکه مقدار کمی عرض هم دارد، از اینجا معلوم می شود که بلاد استواییه لازم نیست که زیر خود خط استوا باشند و تا کمی این طرف و آن طرف تر هم اگر فاصله خیلی زیاد نباشد، همین حال را دارند؛ مثل مکه که مختصری عرض دارد؛ اما در عین حال استوایی حساب می شود.
سؤال: وقت ظهر از موقعی است که به کمترین رسید یا از وقتی است که شروع به زیاد شدن کرد؟
جواب: به کمترین رسید، دیگر کافی است. اما مرحوم سید می فرمايد: "يعرف الزوال بحدوث ظل الشاخص المنصوب". يعنی
اگر به عدم رسیده است، وقتی ظل جديد حادث شد، ظهر است. اگر به اقل رسیده است، وقتی که سایه از آن سمت حادث شد، ظهر است. پس دومی، مناط است.
سؤال: انتهای وقت فضيلت نماز ظهر این است که سایه، مثل باشد و وقت فضیلت نماز عصر، این است که سایه دو مثل باشد. اگر وقت فضیلت تمام شد، نماز را به عنوان اجزاء می خواند. معنای اجزاء چیست؟
جواب: معنای اجزاء این است که فضیلت ندارد؛ ولی نماز، مجزی و مسقط تکلیف است. اعاده و قضا ندارد. اما ثواب ندارد.
و یعرف أيضا بمیل الشمس إلی الحاجب الأيمن.[12]
می فرماید علامت ديگر این است که اول، خورشید، بین العینین است. انسان که به سمت قبله و سمت جنوب نگاه می کند، خورشید از سر چشم چپ می آید تا به بین دو چشم می رسد. بعد بالای سر چشم راست می رود. همین طور که آدم نگاه می کند، مواجه با چشم راستش است تا سمت گوشش می رود و آفتاب غروب می کند. حالا همین که کمی از بین دو چشمش یعنی از وسط تجاوز کرد و به طرف چشم راستش رفت، ظهر است.
سؤال: باید رو به قبله بایستد؟
جواب: مرحوم سید می فرماید: "و يعرف أيضاً بميل الشمس إلى الحاجب الأيمن لمن واجه نقطة الجنوب". نقطه جنوب، میزان است؛ نه قبله. گاهی مثل همند و با قبله یکی است و گاهی از اوقات قبله با نقطه جنوب فرق دارد. باید بتواند نقطة الجنوب را پیدا کند. مثلا قبله در بلاد ما، سی درجه از نقطه جنوب متمایل به غرب است. در خود شوشتر، سی و سه درجه و در اهواز کمی بیشتر از سی و سه درجه است؛ یعنی بین سی و چهل درجه است. قبله این قدر از نقطه جنوب، به سمت غرب می کشد.
و يعرف أيضاً بالدائرة الهندية.[13]
دائرة الهندية خیلی جالب است. اما آیا دائره را هندی ها گفته اند؟ دایره هندی، دايره ای برای تعیین ظهر است. دایره هندی خیلی عالی و خوب است و مرحوم سید هم فرموده است: "و هي أضبط و أمتن".[14] یعنی این نسبت به بقیه علائم، خیلی مضبوط تر و قوی تر و صحیح تر است. البته این طور نیست که از هند آمده باشد. بعضی می گویند این تحریفی در هندسیه است؛ دایره هندسیه بوده و سینش افتاده است. مخفف هندسیه است. حالا معلوم هم نیست؛ شاید هم هندی بوده است و ما نمی دانیم.
بحث دایره هندیه بماند. چون بحث دقیق و مفصلی است و می گویند شیخ بهایی(ره) صحن مطهر امیرالمؤمنین(ع) را با دایره هندی درست کرده است که ديواری دارد که در تمام ایام سال، آفتاب که با آن برسد، ظهر است و این مطابق دایره هندی بوده است.