1404/08/29
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره توحید / تفسیر کلمه مبارکه الله / اشتقاق / علمیت بالغلبه / روایات / سخن کنزالفوائد و مجد البیان
موضوع: تفسیر سوره توحید / تفسیر کلمه مبارکه الله / اشتقاق / علمیت بالغلبه / روایات / سخن کنزالفوائد و مجد البیان
کلام در کلمه مبارکه الله است. در این زمینه مطالبی گفته شد و این قول انتخاب شد که الله در اصل، مبدأ اشتقاق دارد، ولو بعد برای ذات اقدس اله علم شده و این قول، مستفاد از روایات بود. در ادامه، به چند روایت از کتاب مجد البیان صفحه 251 اشاره میکنیم. البته ایشان از نظر ترتیبی، ابتدا روایات و بعد این صحبتها را گفتهاند، ولی ما در ادامه بحث میگوییم.
روایت اول: [بحوث حول لفظ الجلالة] و أمّا «اللّه» ففي الرواية السابقة بطرقها: «و اللّه إله كلّ شيء» ، اله هر چیزی است. از این روایت معلوم میشود که الله، مثلاً به کلمه اله ارتباط دارد.
و في التوحيد عن الامام العسكري عليه السّلام، عن أمير المؤمنين عليه السّلام أنّ رجلا قام إليه، فقال: «يا أمير المؤمنين، أخبرني عن «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» ما معناه؟ فقال: إنّ قولك «اللّه» أعظم اسم من أسماء اللّه عزّ و جلّ و هو الاسم الّذي لا ينبغي أن يسمّى به غير اللّه، و لم يتسمّ به مخلوق. فقال الرجل: فما تفسير قوله: «اللّه»؟
قال عليه السّلام: هو الّذي يتألّه إليه عند الحوائج و الشدائد كلّ مخلوق عند انقطاع الرجاء من جميع من دونه، و تقطع الاسباب من كلّ من سواه. ثمّ قال: و ذلك أنّ كلّ مترئّس في هذه الدنيا، و متعظّم فيها و إن عظم غنائه و طغيانه، و كثرت حوائج من دونه إليه، فانّهم سيحتاجون حوائج لا يقدر عليها هذا المتعاظم، و كذلك هذا؛ المتعاظم يحتاج حوائج لا يقدر عليها، فينقطع إلى اللّه عند ضرورته و فاقته حتّى إذا كفي همّه عاد إلى شركه؛ أ ما تسمع اللّه عز و جلّ يقول: ﴿قُلْ أَرَأَيْتَكُمْ إِنْ أَتاكُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْكُمُ السّاعَةُ أَ غَيْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ * بَلْ إِيّاهُ تَدْعُونَ فَيَكْشِفُ ما تَدْعُونَ إِلَيْهِ إِنْ شاءَ وَ تَنْسَوْنَ ما تُشْرِكُونَ﴾.»[1]
فردی در محضر مبارک امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ایستاد. گفت یا امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) معنای این جمله مبارکه چیست؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند برترین اسم از اسماء خدای متعال است. و از اسمائی است که غیر خدای متعال نباید به این اسم نامیده شود. و مخلوق نباید مسما به این اسم شود. آن فرد پرسید تفسیر الله چیست، به چه معنا است و چه بیانی دارد؟ الله کسی است که همه مخلوقات هنگام حوائج و سختیها و وقتی امیدشان از غیر خدای متعال قطع میشود، به او پناه میبرند. و هر سببی غیر از خدای متعال قطع میشود و به سببی نمیشود چنگ انداخت و کمک خواست. اینکه هر کسی که در این دنیا مترئس است و خودش را در رأس میداند. و هر کس خودش را با عظمت میداند و در دنیا نسبت عظمت به خودش میدهد. اگرچه به ظاهر بی نیازی و طغیانش زیاد باشد. و نیازهای غیرش به خودش زیاد است اما نیازمندها حوائجی دارند. که کسی که به خودش نسبت عظمت داده، حوائج آنها را نمیتواند برآورده کند. و این متعاظم، که به خودش نسبت بزرگی داده است، حوائجی دارد که خودش نمیتواند آنها را برآورده کند. وقتی این متعاظم ضرورت و فقر و فاقهای پیدا میکند، او انقطاع الی الله پیدا میکند. ولی وقتی هم و غمش به کفایت رسید و خدای متعال به او عنایت کرد، باز طاغی و متعاظم، به همان شرکی که داشته، برمیگردد.
روایت دوم: ٢ـ حدثني أبي، عن أبيه، عن أميرالمؤمنين عليهم السلام، قال: رأيت الخضر عليه السلام في المنام قبل بدر بليلة، فقلت له: علمني شيئا أنصر به على الأعداء، فقال: قل: يا هو يا من لا هو إلا هو، فلما أصبحت قصصتها على رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم، فقال لي: يا علي علمت الاسم الأعظم، فكان على لساني يوم بدر. و إن أميرالمؤمنين عليه السلام قرأ قل هو الله أحد، فلما فرغ قال: يا هو، يا من لا هو إلا هو، اغفر لي وانصرني على القوم الكافرين، وكان علي عليه السلام يقول ذلك يوم صفين و هو يطارد، فقال له عمار بن ياسر: يا أميرالمؤمنين ما هذه الكنايات؟ قال: اسم الله الأعظم و عماد التوحيد لله لا إله إلا هو ثم قرأ شهد الله أنه لا إله إلا هو وآخر الحشر ثم نزل فصلى أربع ركعات قبل الزوال.
قال: و قال أميرالمؤمنين عليه السلام: الله معناه المعبود الذي يأله فيه الخلق ويؤله إليه، والله هو المستور عن درك الأبصار، المحجوب عن الأوهام والخطرات. [2]
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرمایند الله معناه المعبود الذی یأله فیه الخلق، حضرت (علیه السلام) از اله یأله استفاده کردند. در روایت اول، هو الذی یتأله الیه عند الحوائج و الشدائد کل مخلوق، از ماده اله یتأله استفاده کردند. در این روایت هم از اَلَه استفاده کردند. الله معبودی است که خلق به او پناه میبرند. اگر یؤوله الیهِ باشد، یعنی آنچه که معبود را به خدای متعال پناه میدهد، اما اَلِه ظاهراً فعل لازم است که یعنی معبود به خدای متعال پناه میبرد. و الله کسی است که از درک قلبها و دیدهها پنهان است و از اوهام و خطورات ذهنی و فکری هم پوشیده است.
روایت سوم: قال الباقر عليه السلام: الله معناه المعبود الذي أله الخلق عن درك ماهيته والإحاطة بكيفيته و يقول العرب: أله الرجل إذا تحير في الشيء فلم يحط به علما، و وله إذا فزع إلى شيء مما يحذره و يخافه فالإله هو المستور عن حواس الخلق. نمیتوانند به کیفیت خدای متعال احاطه پیدا کرده و ماهیت او را درک کنند. و این اله که گفته میشود، زمانی است که فرد به شیء تحیر پیدا کند نسبت به او و از نظر علمی، احاطه به شیء نداشته باشد. هم اَلِه و هم اَلَه داریم که یکی به معنای پناه آوردن و دیگری به معنای حیرت داشتن و واله بودن است، که البته طبق این ضبط، ماده اصلی آن وله است، به معنی واله و حیران بودن، که واو تبدیل به همزه میشود.
روایت چهارم: ... لأن تفسير الإله هو الذي إله الخلق عن درك ماهيته وكيفيته بحس أو بوهم، لا بل هو مبدع الأوهام وخالق الحواس.[3] تفسیر اله یعنی کسی که خلق از ادراک ماهیتش ناتوان و عاجز هستند. و نمیتوانند کیفیت او را ادراک کنند. او مبدع اوهام است و وهمها را ایجاد کرده و اوست که حواس را خلق کرده و ما با این حس و وهم نمیتوانیم ماهیت و کیفیت خدای متعال را ادراک کنیم.
روایت پنجم: ٤ـ حدثنا أبي رحمه الله، قال: حدثنا سعد بن عبد الله، عن سلمة بن الخطاب عن القاسم بن يحيى، عن جده الحسن بن راشد، عن أبي الحسن موسى بن جعفر عليهما السلام، قال: سألته عن معنى الله، قال: استولى على ما دق و جل.[4]
میفرمایند حسن بن راشد (مرحوم صدوق سندش به حسن بن راشد را از امام کاظم (علیه السلام) میآورد که الله بر آنچه که دقیق و جلیل القدر است، استیلا دارد. او بر هر دقیق و جلیلی مستولی است. خدای متعال به تمام این اسما دلالت دارد و تمام این اسما، غیر خدای متعال و الله هستند. الله یک امتیاز نسبت به سایر اسماء خدای متعال دارد.
پاورقی کتاب مجد البیان نکته جالبی دارد، که میگوید و لعله من باب تفسیر الشیء بلازمه، شاید حضرت (علیه السلام) در اینجا تفسیر شیء به لازمش کردهاند؛ یعنی فرمودهاند استولی علی ما دق و جل، تفسیر به لازم است.
وقتی خدای متعال، اله با این خصوصیات است، طبعاً بر جمیع اشیا و ما دق و جل مستولی خواهد بود. و قيل: السؤال إنما كان عن مفهوم الاسم و مناطه، فأجاب - عليه السلام - بأنّ الاستيلاء على جميع الاشياء مناط العبودية بالحقّ لكلّ شىء. بر جمیع اشیاء مناط عبودیت به حق لکل شیء است. یعنی راوی از مفهوم و ملاک این اسم سؤال کرده و حضرت (علیه السلام) پاسخ دادند که استیلا بر جمیع اشیا، ملاک عبودیت به حق لکل شیء است. پس بهتر این است که بگوییم تفسیر به لازم شده است.
روایت ششم: در توحید باسناده عن الصادق (علیه السلام) اللّه مشتق عن إله، و إله يقتضي مألوها، وقتی به این صراحت در روایات، اشتقاق نقل شده، جایی برای مخالفت نیست. و اله اقتضا دارد که معبودی در کار باشد.
در خطبه امام رضا (علیه السلام) در کتاب توحید از حضرت (علیه السلام) که میفرمایند له معنى الربوبيّة إذ لا مربوب و حقيقة الالهيّة إذ لا مألوه، خدای متعال ربوبیت دارد، وقتی هنوز مربوبی نبوده است. یعنی ولو مربوبی نبوده که خدای متعال ربوبیت را در حق او اعمال کند، ربوبیت برای خدای متعال بوده است. و حقیقت الالهیه اذ لا مألوه، او حقیقت الاهیت را داشته، زمانی که مألوهی نبوده است.
تفسیر کنز الدقائق در صفحه 38 بحثهایی در اشتقاق دارد، که نقل میکنیم. واشتقاقه:
من أله آلهة وألوهة وألوهية بمعنى عبد، ومنه تأله واستأله، فالإله المعبود.
أو من أله إذا تحير، إذ العقول تحير في معرفته.
أو من ألهت فلانا أي سكنت إليه، لان القلوب تطمئن بذكره والأرواح تسكن إلى معرفته.
أو من أله إذا فزع من أمر نزل عليه.
أو ألهه أجاره، إذ العابد يفزع إليه، أو هو يجيره حقيقة، أو بزعمه إذا أطلق على غير الله كاطلاقهم الاله على الصبح.
أو من أله الفصيل إذا ولع بأمه، إذ العباد يولعون بالتضرع إليه في الشدائد.
7. أو من وله إذا تحير وتخبط عقله.[5]
ایشان میفرمایند اله یعنی معبود. پس، از اَلَه، الاهتاً و الوهتاً و الوهیتاً یا من اَلِه اذا تحیر، به معنای حیرت است. اذ العقول تحیر فی معرفته.
معنای سوم: من و آرامش در ناحیه او پیدا میکنم.
معنای چهارم: ما به سوی خدای متعال، از اموری که بر ما نازل شده، فزع میآوریم.
معنای پنجم: او الهه (متعدی) ای اجاره، اجاره و پناه داد به او. مستجار است و بقیه مستجیر میشوند. او کسی است که دیگران به او پناه میبرند. اذ العابد یفزع الیه.
معنای ششم: أو من أله الفصيل إذا ولع بأمه، إذ العباد يولعون بالتضرع إليه في الشدائد. فاء الفعل همه اینها همزه است.
معنای هفتم: او من وله (ماده وله، که فاء الفعلش واو است) اذا تحیر و تخبط عقله.
ایشان میفرمایند:
1- و کان اصله وَلاه (وِلاه) فقلبت الواو همزةً، اصلش وِلاه بوده و واو تبدیل به همزه شده است. لاستثقال الكسرة عليها استثقال الضمة، چون کسره مثل ضمه بر واو صقیل است، لذا واو تبدیل به همزه شده است.
2- و قیل اصله لاه، وله نیست، بلکه لاه است. مصدر اللاه یلیه، اجوف است و مثال نیست. لاه یلیه لیهاً ولاهاً اذ احتجب او ارتفع. پس یک اصل مثال واوی و یک اصل اجوف است. أنه تعالى محجوب عن إدراك الابصار ومرتفع على كل شئ و عما لا يليق به،[6] پس یکی ولاه، یکی لاه و یکی لاهاً است.
وقيل: أصله (لاها) بالسريانية، فعرب بحذف الألف الأخيرة وإدخال اللام عليه، لاهاً باشد، الف دارد و لاها میشود هنگام توقف، که الف حذف شده است. و به جای آن، یک لام در ابتدا اضافه شده که میشود الله.
قيل: تفخيم لامه إذا انفتح ما قبله أو انضم سنة، اینکه لام را تخفیف میدهند، اگر قبلش فتحه یا ضمه باشد، یک سنت است، که اَلله را میخوانیم الله خالق یا اگر قبلش ضمه باشد، میخوانیم یقول الله. اگر قبلش ضمه یا فتحه باشد، ان الله را تفخیم میکنیم که سنت است و این نوع تلفظ، از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است. اما اگر قبلش کسره باشد، میگوییم بسم الله الرحمن الرحیم.
و قیل مطلقاً، بعضیها هم گفتهاند مطلقاً تفخیم باید در آن رعایت شود.
و حذف الفه لحن تفسد به الصلاة، ولا ينعقد به صريح اليمين، وقد جاء لضرورة الشعر،[7] اگر الفش (الف ابتدای نماز) را حذف کنیم، غلطی است که صلات به آن باطل میشود و باید بگوییم الله اکبر و الف و همزه از ابتدای نماز حذف نشود.
هذا اصله ثم وضع علماً للذات المخصوصه، کنز الدقائق هم همین را انتخاب کرد، که اصلش مبدأ اشتقاق دارد و بعداً برای ذات مخصوصه علم قرار گرفت.
ایشان چند نکته کوتاه آورده و میفرمایند قیل و هو اسم الله الاعظم، اسم الله اعظم همین الله است. وفي تهذيب الأحكام: محمد بن علي بن محبوب، عن محمد بن الحسين، عن محمد بن حماد بن زيد، عن عبد الله يحيى الكاهلي، عن أبي عبد الله، عن أبيه (عليهما السلام) قال: " بسم الله الرحمن الرحيم " أقرب إلى اسم الله الأعظم من ناظر العين إلى بياضها.[8]
میفرمایند از امام صادق (علیه السلام) از امام باقر (علیه السلام) قال حضرت (علیه السلام) بسم الله الرحمن الرحیم اقرب الی اسم الله الاعظم من ناظر العین الی بیاضها، بسم الله الرحمن الرحیم به اسم اعظم الله نزدیکتر از سیاهی چشم به سفیدی آن است.
وفي مهج الدعوات: بإسنادنا إلى محمد بن الحسن الصفار، من كتاب فضل الدعاء بإسناده إلى معاوية بن عمار، عن الصادق (عليه السلام) أنه قال: " بسم الله الرحمن الرحيم " من اسم الله الأكبر، أو قال: الأعظم.
و برواية ابن عباس قال (صلى الله عليه وآله): " بسم الله الرحمن الرحيم " اسم من أسماء الله الأكبر، وما بينه وبين اسم الله الأكبر، إلا كما بين سواد العين و بياضها. ابن عباس میگوید پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمایند به اسم الله اکبر نزدیکتر است و بین او و اسم اکبر الهی نیست، الا مثل بین سواد و سیاهی و سفیدی چشم. همانطور که نزدیک هم هستند و در هم آمیخته شدهاند، بسم الله الرحمن الرحیم هم به اسم الله الاعظم همینگونه است.