« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1404/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / دیدگاه محقق نائینی نسبت به فاعلیت فاعل مختار و نقد دیدگاه فلاسفه

 

موضوع: مباحث الفاظ / اوامر / مادّه امر / طلب و اراده / دیدگاه محقق نائینی نسبت به فاعلیت فاعل مختار و نقد دیدگاه فلاسفه

صاحب منتقی فرمودند طلب، منصرف الیه انشائی دارد و اراده، منصرف الیه حقیقی دارد، حال اراده و یا طلب، وقتی در انشائیات استعمال می‌شود اراده و مقدمات آن، آیا غیر از اراده چیز دیگری به نام طلب در انشائیات وجود دارد یا خیر؟ اشاعره گفتند بله و آن طلب است. کلام نفسی هم به مناسبت مطرح شد.

إلاّ ان المتکلمین وبعض الأصولیین خالفوا الفلاسفة فی ما ذهبوا إلیه، وادعوا وجود صفة أخری بین الإرادة والفعل عبروا عنها بالاختیار وبحملة النّفس ومشیئتها.[1]

فلاسفه اراده را به علم و یا قدرت بازمیگردانند و منجر به قدیم بودن عالم و مخلوقات می‌شود. لذا فلاسفه بین اراده و فعل فاصله‌ای نمی‌اندازند. ولی اصولیون و متکلمین اختیار را این وسط واسط می‌دانند و فلاسفه طبق قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد و معلول باید واجب شود تا ایجاد شود. و در فعل خدا آخرین جزء اراده خداست و معلول قهرا به وجود می‌آید.

از جمله کسانی که قائل به این سخن شدند و در مقابل فلاسفه بیان کردند محقق نائینی هستند و فرمودند:

وممن ذهب إلی ذلک المحقق النائینی قدس‌سره ، وقد قرب الدعوی: بأنه لا إشکال ان العقلاء یفرقون بین حرکة المرتعش والحرکة الصادرة عن غیره بفعله، فیسندون الثانیة إلی الشخص، بحیث یقال انه فعله ویلام علیها أو یثاب علی اختلاف موارده. دون الأولی فانه لا یقال له: لم فعلت ذلک، أو حبذا ما فعلت. فالأفعال بنظر العقلاء علی نحوین: نحو یستحق المدح والذم، کرمی الشخص نفسه من شاهق. ونحو لا یستحق المدح والذم، بل لا یسند إلی الشخص القائم به الفعل، کما لو رمی شخص من شاهق.

فلو لم تکن هناک صفة أخری غیر الإرادة ومقدماتها، للزم ان یکون الفعل الإرادی کغیره، فلا فرق بین حرکة المرتعش وحرکة غیره، وذلک لأن حصول الإرادة ومقدماتها آلتی هی العلة التامة للفعل ـ کما یدعی ـ لیس أمرا بالاختیار، بل هو قهری الحصول، فالفعل الحاصل بها یکون کعلته قهریا لعدم انفکاکه عنها، فتکون الإرادة آلتی تنشأ منها الحرکة کالمرض الّذی ینشأ منه الارتعاش، فالفعلان بالنسبة إلی الشخص علی حد سواء. فلا بدان یکون السبب فی الفرق المحسوس وجود صفة أخری بین الإرادة والفعل یستطیع بها الشخص الفعل وعدمه، بحیث انه بعد الإرادة له ان یفعل وله ان لا یفعل. تسمی هذه الصفة أو الفعل النفسی بالاختیار أو حملة النّفس أو مشیئة النّفس، وهی المفرقة بین مثل حرکة المرتعش وغیره، لأنه لا اختیار للمرتعش فی حرکته فلیس له ان یفعل وان لا یفعل، بخلاف غیره فان له الاختیار، فتارة یفعل. وأخری لا یفعل. وبذلک یستحق المدح والذم وغیرهما من آثار الفعل الاختیاری.[2]

وبهذا التقریب وعلی أساسه تنحل مشکلة الجبر، إذ یثبت توسط الاختیار بین افعال الناس وإراداتهم، فلا جبر کما قد یتوهم. کما تنحل مشکلة التفویض به مع إضافة شیء بسیط. وعلی کل فلیس ذلک محل بحثنا، انما المهم هو التنبیه علیان ذلک لا ینفع الأشاعرة.

حرکت فرد غیرمرتعش را به فرد نسبت می‌دهند ولی حرکت مرتعش ملامت بردار نیست. ولی حرکت غیر مرتعش درای ثواب و عقاب و حسن و قبح است. اگر غیر از اراده صفت دیگری نباشد پس فرق بین فعل ارادی و غیر ارادی نیست چون حصول اراده و مقدمات آن که علت تامه برای فعل می‌دانند، امر اختیاری نیست بلکه قهری الحصول است و فعلی که حاصل به اراده بشود فعل قهری است چون فعل از اراده جدایی ناپذیر است.

پس اختیار فاصل بین اراده و فعل است که به فرد اجازه فعل و ترک می‌دهد و فرد مستحق مدح و ذم می‌شود.

به این تقریب مشکله جبر حق می‌شود؛ چون بین فعل مردم و اراده آنها اختیار وجود دارد چون شوق مؤکد گاهی منجر به فعل می‌شود و گاهی نمی‌شود. فعل ارادی دیگر اختیار در آن معنا ندارد.

سخن اشاعره هم پس در این بین صحیح نیست، چون اگر کسی بگوید غیر از اراده و مبادی آن چیزی نباشد که واضح است و اشاعره کلام نفسی و طلب را قائل شدند، ولی نمی‌توان گفت سخن فلاسفه صحیح است چون کلام اشاعره را رد کرد بلکه ما طبق مبنای خودمان اشاعره را پاسخ می‌دهیم و آن پاسخ این است که؛ بعد از اراده اختیار است و نیازی به کلام نفسی نیست چون کلام نفسی و طلب حادث است و قدیم نیست. مفروض در کلام اشاعره علاوه بر اراده کلام نفسی می‌دانستند ولی ما نیازی به این توجیه نداشتیم.

پس چه طبق مبنای فلاسفه و اصولیون و متکلمین سخن اشاعره باطل است.

والمتحصل: انه لا محذور فی موافقة الأشاعرة فی وجود صفة فی النّفس غیر الإرادة فی الإخباریات دون الإنشائیات.[3]

محذوری نیست که مثل اشاعره بگوییم پس از اراده صفتی وجود دارد ولی این به معنای اتحاد مفهومی و طلب و اراده نیست و طلب و اراده عام و خاص من وجه هستند چون طلب اراده بالغیر است ولی اراده اعم از نفسانی و غیری است ولی این را ایشان قبول ندارند و الان در این مبحث ورود نمی‌کنیم.

این دورنمایی از بحث طلب و اراده و قول اشاعره و فلاسفه در مسأله بود. در آیه اراد شیئا ان یقول له کن فیکون اراده همراه با اختیار است.


logo