1403/10/18
بسم الله الرحمن الرحیم
عدم لزوم تلبس حقیقی به مبدأ در صدق مشتق/ مشتق /مباحث الفاظ
موضوع: مباحث الفاظ / مشتق / عدم لزوم تلبس حقیقی به مبدأ در صدق مشتق
امر پنجم
مرحوم آخوند امور ششگانه ای را بیان میکنند و وارد امر پنجم شدیم و بخاطر اینکه ارتباط مباحث معلوم باشد نکته اول را یادآوری میکنیم.
عرض کردیم اشعری از علمای اهل سنت قائل است که هر جا مشتق حمل شود و قائم به ذات باشد حمل حقیقی است؛ اما در غیر این صورت مجازی است مثل زید مریض که مرض قائم به همین ذات است. اما اگر قائم به این ذات نباشد حمل مجازی است مثل زید ضارب که ضرب قائم به امری است که خارج از زید است.
قول دوم حمل را مطلقاً حقیقی میدانست.
قول سوم (مرحوم صاحب فصول): هر جا صفت به غیر خدا منسوب شود چه قیام مبدأ به او باشد یا نه حمل حقیقی است اما در صفات خدا چون دوئیت صفات خدا معنا ندارد و قوام صفت به ذات مستلزم تغایر صفات از ذات است حمل مجازی است.
قول چهارم (آخوند): حمل مطلقاً حقیقی است.
در تمام موارد مبدأی که در مشتق است قائم به ذات است اما انحاء قیام متغیر است گاهی صدوری (ضارب) و گاهی حلولی (مریض) و انتزاعی (مالک) و ظرف مکانی (فی المسجد) و ظرف زمانی (فی النهار) و در مورد خدا مبدأ عین ذات است و در تمام موارد استعمال مشتق حقیقی است.
نکته دوم
سؤال: در بحث صحت حمل باید به عرف مراجعه کرد و سخنان شما در نکته اول عرف تحلیل نمیکند در حالی که مدار بر عرف است.
پاسخ: آنچه به عرف مرتبط است تشخیص کلی مسأله است که حمل جایی صحیح است که مبدأ با ذات مرتبط باشد. کجا مبدأ با ذات ارتباط دارد؟ در اینجا باید دقت عقلی به خرج داد، پس در امثله اشعری و صاحب فصول مبدأ قائم به ذات است. البته اشعری هم پذیرفت در برخی مثالها مبدأ قائم به ذات نیست؛ ولی مرحوم آخوند در تمام موارد قائم به ذات میدانند و استعمال در مشتق، استعمال حقیقی میشود.
تفاوت آخوند و اشعری
اشعری برخی را قائم به ذات نمیداند و استعمال را مجازی میداند ولی مرحوم آخوند قائم به ذات میدانند و حقیقی میدانند.
تفاوت صاحب فصول و آخوند
آخوند بین صفات غیر خداوند و صفات خداوند هم تفصیل نمیدهند.
وعدم اطلاع العرف علی مثل هذا التلبس من الأمور الخفیة لا یضر بصدقها علیه تعالی علی نحو الحقیقة، إذا کان لها مفهوم صادق علیه تعالی حقیقة، ولو بتأمل وتعمّل من العقل. والعرف إنّما یکون مرجعاً فی تعیین المفاهیم، لا فی تطبیقها علی مصادیقها.[1]
تشخیص مصداق کار عقل است و مبدأ قائم به ذات خودش است که در اقسام پنجگانه بیان کردیم.
نکته سوم
صاحب فصول بیان کردند صفات حمل شده بر خدا یا باید قائل به نقل شد و یا قائل به مجازگویی شد، معنای نقل یعنی از معنای اصلی نقل پیدا کردهاند به معنای جدیدی برای خداوند متعال.
فلا وجه لما التزم به فی الفصول ، من نقل الصفات الجاریة علیه تعالی عما هی علیها من المعنی، کما لا یخفی، کیف؟ ولو کانت بغیر معانیها العامة جاریة علیه تعالی کانت صرف لقلقة اللسان وألفاظ بلا معنی، فإن غیر تلک المفاهیم العامة الجاریة علی غیره تعالی غیر مفهوم ولا معلوم إلّا بما یقابلها، ففی مثل ما إذا قلنا: (إنّه تعالی عالم)، امّا أن نعنی إنّه من ینکشف لدیه الشیء فهو ذاک المعنی العام، أو إنّه مصداق لما یقابل ذاک المعنی، فتعالی عن ذلک علواً کبیراً، وإما أن لا نعنی شیئاً، فتکون کما قلناه من کونها صرف اللقلقة، وکونها بلا معنی، کما لا یخفی.[2]
دلیل دیگری بر ردّ ادعای صاحب فصول
در عالم سه احتمال است:
1. من ینکشف لدیه شیء
2. نقیض یا ضد این معنا اراده شده است و عالم در الله یعنی عالم نبودن
3. هیچ معنایی را در الله عالم اراده نکنیم و فقط معلق بر زبان باشد.
سومین معنا که باطل و معنای دوم هم باطل است؛ پس عالم در موضوع له خودش به کار رفته است و عالم در الله عالم، فرقی با زید عالم نخواهد داشت و نه نقلی رخ داده و نه مجازگویی رخ داده است. در انسانها عالم عین ذات نیست ولی در خداوند متعال علم که مبدأ این مشتق است با ذات الله متحد است.
امر ششم
در این مورد هم اختلاف آخوند با صاحب فصول بیان میشود؛ اگر مشتق میخواهد بر ذاتی حمل شود، و صادق باشد و در معنای حقیقی استعمال شود تلبس ذات به مبدأ بدون واسطه در عروض معتبر نیست بلکه اگر تلبس مع الواسطه هم باشد مثل المیزاب جاری که تلبس میزاب به جری بوسیله ماء است و لو اسنادش مجازی است.
در الماء فی المیزاب جاری استعمال مشتق حقیقی است (در مثال اول عروض جریان بر میزاب واسطهای تصور نشده است) اسناد جریان به میزاب مجازی است و اسناد باید به ماء میشد و اینجا مجاز در اسناد است نه مجاز در کلمه که مشتق را مجاز بدانیم. مجاز در اسناد هم سبب تغییر معنای مشتق نمیشود.
برخلاف کلام صاحب فصول که الجاری در المیزاب جاری، مشتق در حقیقت خود بکار نرفته است.
امور ششگانه مشتق پایان یافت.