« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1404/07/16

بسم الله الرحمن الرحیم

فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / زیارت / زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) / حدیث شدّ رحال و نقد دلالی آن

 

موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / زیارت / زیارت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) / حدیث شدّ رحال و نقد دلالی آن

کلام در شعائر است و یکی از شعائر، زیارت امام حسین (علیه السلام) است. به همین مناسبت، به مقدماتی اشاره کردیم، که یکی از مقدمات، مطلوبیت اصل زیارت بود. در این زمینه گفتیم وهابیت گفتند شدّ رِحال برای زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مستحب نیست، بلکه به تعبیری منهی است و روایت معروف، از آن نهی کرده است. نتیجه حرفشان هم این است که وقتی شدّ رِحال برای زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منهی باشد، برای زیارت ائمه (علیهم السلام)، از جمله امام حسین (علیه السلام) و امام رضا (علیه السلام) هم منهی خواهد بود. درباره این نهی، گفتیم به حدیث معروف شدّ رِحال استناد می‌کنند.

- لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مَسْجِدِ الْحَرَامِ وَ مَسْجِدِي هَذَا وَالْمَسْجِدِ الْأَقْصَى؛[1]

- انَّمَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ،[2]

- تشد الرحال الی ثلاثه مساجد یا خيْر مَا رُكِبَتْ إِلَيْهِ الرَّوَاحِلُ.[3]

مسجدهایش هم، مسجد الحرام، مسجد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و مسجد الاقصی یا مسجد کوفه به جای مسجد الاقصی، که مسجد الاقصی را هم ولو می‌گویند مسجد قبه الصخره در بیت المقدس و سرزمین فلسطین است. اما در بعضی روایات داریم که به مسجدی در آسمان چهارم، مقام بیت المعمور، مسجد الاقصی گفته می‌شود. البته آن هم، اول کلام است، که لا تشد الرحال را چه کنیم؟ لا تشد الرحال الا الی مسجد الاقصی. شاید با فرض پذیرش این حدیث و قبول سندش، که هنوز درباره آن بحث نکردیم، یعنی چه شدّ رِحال به مسجد در آسمان؟ لذا بر همین معنایی که بسیاری، از آن برداشت کردند، که مسجد الاقصی در فلسطین است. وقتی تشد باشد، با الا استعمال نمی‌شود، بلکه می‌گوییم تشد الرحال الی.

تشد الرحال در جمله انما تشد الرحال الی ثلاثه مساجد _با یا بدون انّما_ در اینجا مستثنی‌منه آمده است. مسجد لا تشد الرحال الی مسجد یذکر الله فیه الا، یعنی در بعضی از تعابیر، مستثنی‌منه آمده و در بعضی نیامده است.

مفاد روایت

1- لَا تُشَدُّ الرِّحَالُ إِلَّا إِلَى ثَلَاثَةِ مَسَاجِدَ: مَسْجِدِ الْحَرَامِ وَمَسْجِدِي هَذَا وَالْمَسْجِدِ الْأَقْصَى،[4] در جمله استثنائیه، هم نیاز به مستثنی‌منه داریم و هم مستثنی. مستثنی‌منه می‌تواند مذکور باشد که می‌شود استثناء تام و می‌تواند محذوف و مقدر باشد که می‌شود استثناء مفرق. در اینجا مستثنی (3 تا مسجد) صریحاً ذکر شده، اما مستثنی‌منه، محذوف است، پس باید کلمه‌ای در تقدیر بگیریم. مستثنی‌منه محذوف و مقدّر چیست؟

وجوه مذکور پیرامون مستثنی‌منه مذکور

وجه اول: گفتند قبر در نظر بگیرید. یعنی لا تشد الرحال الی قبر الا الی ثلاثه مساجد، به سوی هیچ قبری، جز به سوی سه مسجد، بار سفر نبندید و سفر نکنید. این تقدیر با بلاغت تناسب ندارد؛ یعنی انسان بگوید لا تشد الرحال الی قبر الا الی ثلاثه مساجد. چون مستثنی همیشه باید جزئی از مستثنی‌منه و داخل در آن باشد، در حالیکه در اینجا این گونه نیست و 3 مسجد داخل در عنوان قبر نیستند. پس این استثنا با بلاغت کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تناسبی ندارد. چون مستثنی باید با مستثنی‌منه ارتباط داشته باشد و بهترین ارتباط این است که جزئی از آن باشد. در استثناء منقطع هم باید کمال ارتباط باشد، به جایی که وقتی گفته می‌شود، به ذهن بیاید که آن مستثنی هم هست، اما می‌گویند نیست، در حالیکه بین قبر و مسجد، کمال ارتباطی که می‌خواهیم، نبود. این تقدیر درست و مناسبی نیست، آن هم نسبت به دین و کسی که افصح الناس است، معنا ندارد.

وجه دوم: لفظ مکان در تقدیر گرفته شود، که بهتر است. لا تشد الرحال الی مکان الا الی ثلاثه مساجد، به هیچ مکانی سفر نکنید، الا به 3 مسجد. به ظاهر، بنا بر این مستثنی‌منه، استدلال آنها وجه و شکلی دارد که قائل به حرمت شدّ رِحال برای زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مشکلی ندارد، که یکی از آن مکان‌ها هم، زیارت قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.

این وجه، به ظاهر، شکل و رویی پیدا می‌کند اما تالی فاسدی دارد که قائلین به این استدلال نمی‌توانند به آن ملتزم شوند. شدّ رِحال برای تجارت، کسب علم، صله رحم، مداوا، تفریح و امثالهم چه می‌شود؟ مگر خودشان الی‌ماشاءالله برای درس خواندن، از شهرهایشان به مدینه یا دانشگاه ام القرای مکه نمی‌روند؟! مگر برای تفریح در تابستان‌ها از مدینه و مکه به اروپا و آمریکا نمی‌روند؟ پس اگر قرار باشد مکان در تقدیر گرفته شود، نباید به هیچ مکانی شدّ رِحال کرد، الا 3 مکان و 3 مسجد، که قطعاً نمی‌تواند مراد این روایت باشد. شدّ رِحال برای زیارت، چه ربطی به مسجد دارد؟ شدّ رِحال برای زیارت نکنید، الا به 3 مسجد. مگر انسان مسجد را زیارت می‌کند؟ معنا ندارد.

وجه سوم: مستثنی‌منه مقدّر، مسجد باشد. لا تشد الرحال الی مسجد الا الی ثلاثه مساجد، به هیچ مسجدی شدّ رِحال نکنید و بار سفر نبندید، الا به این 3 مسجد. با این تقدیر، استدلال، فصاحت بیشتری پیدا می‌کند. مسجد هم مستثنی‌منه محذوف، مثلاً یذکر الله فیه، للصلات فیه و امثالهم است.

با توجه به بطلان تقدیر و وجه قبل، در تقدیر باید مسجد ذکر الله فیه یا للصلات فیه و امثالهم گرفت. پس محوریت کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) با این تقدیر و وجه سوم می‌شود مسجد. مستثنی‌منه، مسجد و مستثنی هم، 3 مسجد. چه ربطی به زیارت دارد؟!

پس این وجه و تقدیر هم، ربطی به بحث زیارت ندارد، چون از موضوع حدیث خارج است. پس قائلین به حرمت شدّ رِحال برای زیارت، نمی‌توانند به این حدیث استناد کنند.

سؤال: لا تشد الرحال الا الی ثلاثه، محل اشکال است. خودشان نقل می‌کنند که یکی از مساجدی که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شدّ رِحال می‌کردند، مسجد قبا است. بخاری در جلد 1 صفحه 206، ترمذی در جلد 3 صفحه 370 و ابن ماجه در جلد 1 صفحه 500 می‌گویند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزهای شنبه به مسجد قبا می‌رفتند. مسجد قبا بیرون از مدینه و حدود 28 کیلومتر فاصله بوده است. پس اگر حصر را حقیقی بگیریم، باید بگوییم بار سفر بستن برای رفتن به مسجد قبا هم جایز نبوده است. پس شدّ رِحال می‌شده و اصطلاحاً شدّ رِحال برایش صادق بوده و مسجد قبا جزء این 3 مسجد استثنا نیست.

پس پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حدیثی فرموده‌اند، که خودشان عامل به آن حدیث نبوده باشند. پس این حصر، حقیقی نیست، بلکه حصر نسبی است. به علاوه، آیا این نهی، نهی مولوی است یا نهی تنزیهی و ارشادی؟


logo