1404/03/12
بسم الله الرحمن الرحیم
فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم چهارم: تقیه کتمانیه / بررسی روایات
موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم چهارم: تقیه کتمانیه / بررسی روایات
کلام در بحث تقیه کتمانیه و اقسام آن، طبق فرمایش مرحوم روحانی در فقه الصادق است. همانطور که قبلاً گفته شد، تقیه کتمانیه 3 قسم دارد:
قسم اول، جایی که مصلحت تقیه کردن بسیار بیشتر از مفسده ترک تقیه است؛ یعنی تقیه کردن موجب هدم دین و مذهب میشود، که اینجا، جای تقیه کردن نیست.
قسم دوم، جایی است که مفسده تقیه نکردن بیشتر است؛ یعنی مصلحت در تقیه کردن است.
و منها خبر الحدید عن الامام الصادق (علیه السلام) روایت 22292 از کتاب کافی. عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَدِيدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ صُونُوا دِينَكُمْ بِالْوَرَعِ وَ قَوُّوهُ بِالتَّقِيَّةِ وَ الِاسْتِغْنَاءِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّهُ مَنْ خَضَعَ لِصَاحِبِ سُلْطَانٍ وَ لِمَنْ يُخَالِفُهُ عَلَى دِينِهِ طَلَباً لِمَا فِي يَدَيْهِ مِنْ دُنْيَاهُ أَخْمَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل وَ مَقَّتَهُ عَلَيْهِ وَ وَكَلَهُ إِلَيْهِ فَإِنْ هُوَ غَلَبَ عَلَى شَيْءٍ مِنْ دُنْيَاهُ فَصَارَ إِلَيْهِ مِنْهُ شَيْءٌ نَزَعَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ اسْمُهُ الْبَرَكَةَ مِنْهُ وَ لَمْ يَأْجُرْهُ عَلَى شَيْءٍ يُنْفِقُهُ فِي حَجٍّ وَ لَا عِتْقِ [رَقَبَةٍ] وَ لَا بِرٍّ.[1] دینتان را به ورع حفظ کنید. دینتان را با تقیه و اتکا به خداوند تقویت کنید. اگر جهت خضوع خاضع برای صاحب قدرت و طلب دنیا و کسی که مخالف دین است، باشد. اخمله الله عز و جل و مقته علیه، خداوند او را بیچاره میکند و بر این کارش، بر او خشم و غضب میگیرد. و وکله الیه، او را به خودش واگذار میکند. فان هو غلب علی شیء من دنیاه و صار فی یده منه شیء نزع الله البرکت منه، اگر به شیئی از دنیا برسد و آن شیء در دست او قرار بگیرد، خداوند برکت آن شیء را میبرد. و اجری هم بر آنچه که داشته، به او نمیدهد؛ اگر انفاق در حج و عتق کند و کار نیکی انجام دهد، اجری نمیبرد، چون این مال از خضوع در مقابل صاحب قدرت و مخالف بر دین به دستش رسیده و از اینجا به دنبال مال بوده است.
و رواه الصدوق فی عقاب الاعمال عن ابیه عن الحمیری عن احمد بن محمد عن الحسن بن محبوب و رواه الشیخ باسناده عن الحسن بن محبوب نحوه. هر 3 محمدین ثلاث این روایت را نقل کردهاند.
دلالت روایت
سند روایت
ما به تبع استادمان، آیت الله اشرفی شاهرودی قائل هستیم که اگر محمدین ثلاث، با توجه به التزاماتی که بر خودشان داشتند، روایتی را نقل کنند، اطمینان به صدور برای انسان حاصل میشود؛ چه برسد به اینکه روات این روایت هم، امامیها و ثقات هستند؛ لذا روایت، صحیحه میشود.
روایت در کافی: محمد بن یعقوب عن عده من اصحابنا (افراد ثقات در عده من اصحابناهای مرحوم کلینی است) عن سهل بن زیاد العمر عن حسن بن محبوب عن حریز بن عبدالله سجستانی (سیستانی) قال سمعت ابا عبدالله (علیه السلام) یقول. مرحوم صدوق هم در عقاب الاعمال از پدرشان از حمیری از احمد بن محمد از حسن بن محبوب از حریز و شیخ هم از حسن بن محبوب از حریز. قبلاً هم گفتیم که سند شیخ به حسن بن محبوب را بررسی کردیم و مشکلی در سندش نبود.
دلالت روایت
و بديهي ان تقوية الدين انما تكون بالتقية الكتمانية والفعالية السرية، لا بالتقية الاكراهية والخوفية،[2] شاهد اینجاست که دینتان را با تقیه تقویت کنید. تقویت دین با تقیه به این است که انسان تلاش و تبلیغش را در امر دین داشته باشد، اما به صورت پنهانی با تقیه کتمانیه، که این تقیه، محقق تقویت دین بوده و تقویت دین هم واجب است، پس تقیه کتمانیه هم واجب است.
ایشان میفرمایند روایت دیگری هم در صحیحه عبدالله بن ابی یعفور است که حضرت (علیه السلام) میفرمایند التقیه ترس المؤمن، تقیه، سپر و حفاظ مؤمن است (سندش صحیح است).
ایشان میفرمایند ترس، چیزی است که جنگاور و جنگجو در میدان جهاد از آن استفاده میکند. پس تبلیغ به منزله جهاد است و اگر سری باشد، میشود سپر برای مبلغ. البته کیفیت استنباط ایشان برای ما روشن نیست؛ یعنی چه که تبلیغ به منزله جهاد است؟ تقیه، سپر است، اما تبلیغ چرا به منزله جهاد باشد؟ انسان در جنگ، با دشمن رویاروی است و همه چیز رو شده و سپر به معنای پنهان کردن نیست، بلکه به معنای حفاظت کردن است.
به نظر ما این توجیه برای تقیه کتمانیه با تقیه خوفیه هم میسازد و شاید هم بهتر.
و منها خبر سلیمان بن خالد عنه (علیه السلام) (سندش تمام است). محمد بن یعقوب کلینی از علی بن ابراهیم از پدرش از ابن ابی عمیر از یونس بن عمار از سلیمان بن خالد قال ابوا عبدالله (علیه السلام) يا سليمان، انكم على دين، من كتمه اعزه الله، و من اذاعه اذله الله[3] ،[4] حضرت (علیه السلام) کاملاً به کتمان دستور میدهند، که اگر کتمان دین کنید، خداوند شما را عزیز میکند و اگر اشاعه دهید، خداوند شما را ذلیل میکند. واضح است که منظور، چیزهایی است که نباید اشاعه داد، نه بحثهای قسم اول که سر جایش محفوظ است. البته اشاعه هم باید داد، اما به صورت سرّی.
همین روایت را مرحوم برقی در محاسن از پدرش از ابن ابی عمیر از یونس بن عمار از سلیمان بن خالد نقل میکند.
روایت بعدی، روایت هشام بن سالم از امام صادق (علیه السلام) في قول الله عز وجل ﴿اولئك يؤتون اجرهم مرتين بما صبروا﴾ قال: بما صبروا على التقية ﴿و يدرؤن بالحسنة السيئة﴾[5] ، قال: الحسنة التقية، والسيئة الاذاعة[6] ،[7] صبر بر تقیه، باعث میشود اجرشان 2 بار داده شود.
البته به نظر ما کلمه تقیه با تقیه خوفیه هم میسازد. الزامی به تقیه کتمانیه نیست و با تقیه مداراتیه و تقیه اکراهیه هم میسازد و اگر خیلی با تقیه اکراهیه نسازد، با تقیه خوفیه و تقیه مداراتیه میسازد. ﴿و يدرؤن بالحسنة السيئة﴾[8] ، حسنه، تقیه و سیئه، نشر دادن است. جهت نشر ندادن، گاهی خوف، گاهی اکراه، گاهی مدارا و گاهی کتمان است و کتمان به خاطر این است که شیوعش بدهیم، اما به صورت پنهانی و سری. صراحت زیادی در تقیه کتمانیه ندارد، اما به عموم یا اطلاقش، شامل تقیه کتمانیه هم میشود.
روایت بعدی، روایت ارشاد القلوب خبر ابی الحسن دیلمی (ارشاد القلوب دیلمی) در حدیث طویل از سلمان فارسی؛ أنه ذكر قدوم الجاثليق من الروم و معه مائة من الاساقفة بعد وفاة رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم) الى المدينة، وسؤالهم من ابي بكر أشياء تحير فيها، جاثلیق روم (رهبرشان) با 100 اسقف بعد از وفات پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به مدینه آمدند. و از او ابوبکر کردند که عاجز از جواب بود و طبیعی است که او از اینها چه میداند.
ثم ذكر قدومهم على علي عليه السلام وحله مشاكلهم واسلامهم على يده، وامره برجوعهم الى وطنهم، الى ان قال: و عليكم بالتمسك بحبل الله وعروته، وكونوا من حزب الله ورسوله، و الزموا عهد الله و ميثاقه عليكم، فان الاسلام بدأ غريبا و سيعود غريبا، و كونوا في اهل ملتكم كأصحاب الكهف، و اياكم ان تفشوا أمركم الى اهل أو ولد حميم أو قريب، فان دين الله عز وجل الذي اوجب له التقية لاوليائه فيقتلكم قومكم[9] ، خدمت حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسیدند و ایشان مشکلاتشان را حل کردند. حضرت (علیه السلام) فرمودند به وطن خود برگردید. شروع اسلام با غربت بوده و در آینده هم به غربت برمیگردد. و ادامه هم کاملاً ظهور در تقیه کتمانیه دارد.
ما از 3 صورت، 2 صورت را بیان کردیم، که صورت دوم جایی بود که مصلحت تقیه از مصلحت عدم تقیه بیشتر است. صورت سوم مساوی بود. و بما ذکرنا یظهر، حکم صورت سوم که تخییر بین تقیه و ترک تقیه است، که در اینجا وقتی هر 2 مصلحت یکی هستند و هیچ کدام مزیتی بر دیگری ندارند، اختیار با مکلف است.