1404/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم سوم: تقیه اکراهیه
موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم سوم: تقیه اکراهیه
سخن ما در فقه شعائر و در بحث تقیه به انقسامات اربعه تقیه رسید و تقیه خوفیه و مداراتی و اکراهی و کتمانی را تبیین کردیم و در تحلیل تقیه اکراهیه بودیم.
برخی این قسم را قسمی از تقیه خوفیه دانستند و دلیل مشروعیت آن را اشاره کردیم.
مناقشه در اتصاف تقیه به اکراهیه و عدم جعل تقیه در موارد اکراه.
لکن یمکن أن یناقش فیها بأن عنوان الاکراه غیر عنوان التقیة کما یظهر من الأخبار، فإن التقیة عبارة عن الاحتراز والتجنب عن شر قوم مخالف للمذهب باتیان أعمال توافق مذهبهم من غیر أن أکرهوه علی اتیانها وأوعدوه علی ترکها.[1]
در روایات میبینیم عنوان اکراه و تقیه با یکدیگر منافات دارند و تقیه به معنای احتراز از قومی است که مخالف مذهب ما هستند و اعمال را موافق با مذهب آنها انجام میدهیم، اما اکراهی در کار نیست که وادار کنند برای آن عمل، اما اکراه عبارتی از تحمیل به دیگران است، حال این تحمیل یا تخویف نفس و یا مال و یا آبرو است.
تقیه بخاطر احتراز از شر است ولی اکراهی در کار نیست ولی اکراه اجبار بر عمل طبق آنهاست و میدانند مذهب ما فرق میکند.
ادله این دو مقوله هم متفاوت است، دلیل اکراه رافع حکم و دلیل تقیه مثبت حکم است. همچنین ظاهر ادله تقیه این است که برای حفظ لواء شیعه است و خصوصیتی در خود متقی نیست و لو به جهتی متقی جانش محفوظ میشود (مثلاً رئیس قبیله است) ولی اگر تقیه نکند دیگر شیعیان را آزار میرسانند. اما دلیل اکراه و رفع، امتنانی است و بر نفس مکره خصوصیتی دارد.
وقتی در این خصوصیات تفاوت دارند نتیجه میگیریم تقیه و اکراه دو مفهوم جدا هستند و مصادیق متفاوتی هم دارند و تقیه اکراهی نداریم.
روایت حفظ خون بوسیله تقیه ملاک تقیه را بیان میکند که حفظ جان خود و دیگران است. اگر به جایی برسد که خون خواهد ریخت و تقیه فایده نداشته باشد و یا تقیه موجب خون ریزی بشود (مثل اینکه تقیه آشکار شود و مخالفین بیشتر لج کنند) دیگر تقیهای نیست.
وأما نفی الاکراه لما شرع لحفظ مصلحة خصوص المکره فلا یکون بلوغه دم غیره مخالفا لتشریعه فحینئذ یکون هذا الحکم مختصا بالتقیة وبقی دلیل نفی ما أکرهوا علی عمومه.[2]
اکراه بخاطر حفظ مصلحت مکره است اما اگر به خون غیر منجر بشود مخالف با تشریع اکراه نیست. پس اگر دیگری را نیز بکشند دلیل اکراه نمیگوید تو مجبوری عمل را انجام بدهی.
ودعوی إلغاء الخصوصیة ممنوعة بل لا مورد لها، لأن خصوصیة ما أکره تخالف خصوصیة التقیة فإن فی مورد الاکراه توجه الشر إلی الغیر ویکون المکره وسیلة وآلة للمکره ومورد التقیة لیس کذلک نوعاً، وأیضا جعل التقیة لحفظ مطلق دم الشیعة ورفع ما أکره لحفظ خصوص المکره فکیف یمکن أن یقال بإلغاء الخصوصیة عرفا أو یدعی وحدة المناط أو یدعی أن سلب التقیة فی الدماء لأهمیتها فلا فرق بین البابین.[3]
اگر کسی بگوید ما از این دو الغاء خصوصیت میکنیم و تقیه اکراهی را تقیه میدانیم، این ادعا باطل است؛ چون خصوصیت اکراه و تقیه متفاوت است و تباین دارند.