« فهرست دروس
درس خارج فقه استاد سید محسن حسینی‌فقیه

1404/02/03

بسم الله الرحمن الرحیم

فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم سوم: تقیه اکراهیه / بررسی آیات و روایات

 

موضوع: فقه شعائر / بررسی مصادیق شعائر / تقیّه / اقسام اربعه تقیه / قسم سوم: تقیه اکراهیه / بررسی آیات و روایات

در آخرین بحث پیرامون مسأله تقیه عرض شد تقیه از جهتی چهار قسم است و تقیه خوفیه و مداراتی را مطرح کردیم و گذشت. قسم سوم تقیه اکراهیه و قسم چهارم کتمانیه است.

قسم سوم: تقیه اکراهی

فهی التقیة آلتی یستعملها الشخص لیدفع بها الشر الذی وعدها الغیر فی صورة المخالفة او عدم الموافقة معه.

در تقیه اکراهی قبلاً اکراه بوده و سپس تقیه صورت گرفته است. و برخی فرمودند تقیه اکراهی از اقسام تقیه اکراهی است و تقیه خوفی را به دو قسم تقسیم کردند و یکی از اقسام آن را مع سبق الاکراه دانستند. از بین علماء امام خمینی می‌فرمایند تقیه اکراهیه از اقسام تقیه خوفیه است.

مشروعیت تقیه اکراهی به چه دلیل است؟

﴿مَنْ کفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ وَلَٰکنْ مَنْ شَرَحَ بِالْکفْرِ صَدْرًا فَعَلَیهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ﴾.[1]

در این آیه اکره بیان شده و کسی که اکراه شده و در حالی که قلبش مطمئن به ایمان است اشکالی ندارد. ولی کسانی که به وسیله کفر شرح صدر داده شدند غضب خدا بر آنهاست.

شیخ طوسی در تفسیر تبیان فرمودند: نزلت هذه الآیة فی عمار بن یاسر (رحمه اللّه) أکرهه المشرکون بمکة بأنواع العذاب، و قیل: إنهم غطوه فی بئر ماء علیان یلفظ بالکفر، و کان قلبه مطمئناً بالایمان، فجاز من ذلک، و جاء الی النبی صلّی اللّه علیه و سلّم جزعاً فقال له النبی صلّی اللّه علیه و سلّم کیف کان قلبک! قال کان مطمئناً بالإیمان، فأنزل اللّه فیه الآیة.

عمار را شکنجه کردند و او وادار بر تقیه شد. او را در چاه انداختند و او را مجبور به کفر گویی کردند و او این کار را انجام داد و خدمت حضرت رسول آمد و جزع و فزع کرد و حضرت فرمودند: قلبت چطور بود آن حال گفت مطمئن به ایمان بود و آیه نازل شد.

و اخبر ان الّذین یکفرون باللّه بعدان کانوا مصدقین به بأن یرتدوا عن الإسلام «فَعَلَیهِم غَضَب‌ٌ مِن‌َ اللّه‌ِ» ثم استثنی من ذلک من کفر بلسانه، و کان مطمئن القلب بالایمان فی باطنه، فانه بخلافه. و «من کفر» رفع بما دل علیه خبر الثانی ألذی هو قوله «وَ لکن مَن شَرَح‌َ بِالکفرِ صَدراً» کأنه قیل فعلیه غضب من الله، کما تقول من یأتنا فمن یحسن نکرمه، فجواب الاول محذوف کفی فیه الثانی، و قال الزجاج «من کفر» رفع بأنه بدل من قوله «أُولئِک‌َ هُم‌ُ الکافِرُون‌َ» و قال ابو علی: هذه معاریض یحسن من الله مثلها، و لا یحسن من الخلق إلا عند التقیة، قال: إلا ان علی أهل العقول أن یعلموا ان الله لم یفعل ذلک الّا علی ما یصح و یجوز، و لیس ذلک للإنسان الا فی حال التقیة، لأنه لا دلیل یؤمّن من الخطأ علیه، فعلی هذا یلزمه فی النبی ان یحسن منه من غیر تقیة، لکونه معصوماً لا یکذب فی اخباره و لا خلاف بین أهل العدل أنه لا یجوز اظهار کلمة الکفر إلا مع التعریض بأن ینوی بقلبه ما یخرجه عن کونه کاذباً، فأمّا علی وجه الاخبار، فلا یجوز أصلا لأنه قادر علی التعریض ألذی یخرج به عن کونه کاذباً.[2]

کسی که قلبش خدایی باشد و تقیه کند عذاب ندارند و انتخاب دنیا بر آخرت ندارند و مأجور هستند.

صاحب وسائل تصریح به تقیه اکراهی کردند. (۲۱۴۲۴) ۳ ـ وعنه، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن جمیل، عن محمد بن مروان قال: قال لی أبو عبدالله علیه‌السلام : ما منع میثم رحمه‌ الله من التقیة؟ فوالله لقد علمان هذه الآیة نزلت فی عمار و أصحابه: ﴿إلا من أکره وقلبه مطمئن بالایمان﴾[3] [4]

محمد بن مروان مهمل است (اظهار نظری درباره وی نیست).

از حضرت سؤال کرد یا نافیه بود؛ ما نافیه است ظاهراً؛ یعنی میثم منع از تقیه نشده بود ولی اگر ما استفهامی باشد باید گفت چه چیزی باعث شد میثم تقیه نکند؟ حال آنکه آیه تقیه را می‌دانست؟

میثم را مصلوب کردند و ولایت حضرت را بیان می‌کرد و دستور دادند زبانش را ببرند و شهید شد. میثم اگر تقیه می‌کرد، تقیه اکراهی می‌شد.

روایت بعد از قرب الاسناد و صحیح السند است. [۲۱۴۲۷] ۶ ـ عبدالله بن جعفر الحمیری فی (قرب الإسناد) عن أحمد بن إسحاق، عن بکر بن محمد، عن أبی عبدالله علیه‌السلام قال: إن التقیة ترس المؤمن، ولا إیمان لمن لا تقیة له، فقلت له: جعلت فداک قول الله تبارک وتعالی: ﴿إلا من أکره وقلبه مطمئن بالایمان﴾ [5] قال: وهل التقیة الا هذا.[6]

ترس: سپر. حضرت بر تقیه اکراهی کلمه تقیه را بردند و آن را از اظهر مصادیق تقیه دانستند. ما بحث کردیم که سب جزء مصادیق تقیه هست یا نه و این روایت را قبلا خواندیم.

[۲۱۴۲۵] ۴ ـ وعن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن زکریا المؤمن، عن عبدالله بن أسد، عن عبدالله بن عطا قال: قلت لابی جعفر علیه ‌السلام: رجلان من أهل الکوفة اخذا فقیل لهما: ابرءا من أمیر المؤمنین علیه ‌السلام فبریء واحد منهما، و أبی الآخر فخلی سبیل الذی بریء و قتل الآخر، فقال: أما الذی بریء فرجل فقیه فی دینه، و أما الذی لم یبرأ فرجل تعجل إلی الجنة.[7]

زکریای مؤمن را برخی حمل بر ضعف کردند و عبداللهین را حمل بر مهمل بودن کردند.

حضرت کار هر دو را صحیح دانستند و به نظر بعضی، رجل فقیه فی دینه یعنی در دین خودش تبری کرده است و کارش صحیح نبوده است ولی این حمل، خلاف ظاهر روایت است. پس در بحث تبری، هم تقیه کردن و هم تقیه نکردن صحیح است.


logo