« فهرست دروس
درس کشف المراد- استاد محمدحسین حشمت پور

89/10/12

بسم الله الرحمن الرحیم

مقصد اول/فصل اول/مساله بيست و پنجم/اقسام ضرورت و امکان

 

موضوع: مقصد اول/فصل اول/مساله بيست و پنجم/اقسام ضرورت و امکان

 

این متن توسط هوش مصنوعی پیاده‌سازی و سپس توسط انسان برای مستندسازی و تطبیق با فایل صوتی استاد، بازبینی و تأیید شده است.

 

تحلیل اقسام ضرورت و امکان (مواد ثلاث)

المسألة الخامسة و العشرون في أقسام الضرورة و الإمكان‌[1]

در این مسئله، همان‌طور که عنوان آن دلالت می‌کند، دو بحث داریم: یکی اقسام ضرورت و دیگری اقسام امکان.

۱. تبیین مفهوم «ضرورت» و نسبت آن با وجوب و امتناع

گفتیم که «مواد ثلاث» عبارتند از: وجوب، امتناع و امکان. «وجوب» را «ضرورت» می‌نامیم و «امتناع» را هم «ضرورت» می‌نامیم. پس وقتی می‌گوییم «اقسام ضرورت»، دو قسم را اراده می‌کنیم:

1.ضرورت وجود که همان «وجوب» است.

2.ضرورت عدم که همان «امتناع» است.

هر دو «ضرورت» هستند، منتها با سلب و ایجاب تفاوت دارند. تفاوتشان به سلب و ایجاب است که یکی «ضرورت سلب» است (یعنی امتناع) و دیگری «ضرورت ایجاب» است (یعنی وجوب). در مقابل این دو، «امکان» قرار گرفته است.

پس وقتی می‌گوییم «در اقسام ضرورت و امکان»، یعنی در اقسام «مواد ثلاث» بحث می‌کنیم.

تطبیق متن کتاب

قال: و يشترك الوجوب و الامتناع في اسم الضرورة و إن اختلفا بالسلب و الإيجاب.

«وجوب و امتناع، در داشتنِ اسمِ «ضرورت»، مشترک هستند، هرچند از جهت سلب و ایجاب با هم اختلاف دارند.»

أقول: الضرورة تطلق على الوجوب و الامتناع و تشملهما فإن كل واحد من الوجوب و الامتناع يقال له ضروري.

««ضرورت» بر وجوب و امتناع اطلاق می‌شود و شامل هر دو می‌گردد... زیرا هر یک از وجوب و امتناع، «ضروری» نامیده می‌شود.»

لکنّهما یختلفانِ بالسلبِ و الإیجابِ...

«لکن وجوب و امتناع، به سلب و ایجاب اختلاف دارند.»

فالوجوب ضرورة الوجود و الامتناع ضرورة السلب و اسم الضرورة شامل لهما.

«پس وجوب، ضرورتِ وجود است و امتناع، ضرورتِ سلب است.»

خاصیت وجوب و امتناع: امکان صدق یکی بر دیگری با تغییر مضاف‌الیه

حال، خصوصیتی که در مورد «وجوب» و «امتناع» داریم، این است که هر یک می‌تواند بر دیگری صدق کند. یعنی به «وجوب»، می‌توانیم «امتناع» اطلاق کنیم و به «امتناع» هم می‌توانیم «وجوب» اطلاق کنیم؛ اما با این شرط که مضاف‌الیهِ آنها فرق کند و مقابلِ یکدیگر باشد. اگر مضاف‌الیهِ هر دو یکی باشد، حق نداریم برای یکی، اسمِ دیگری را اطلاق کنیم.

تحلیل رابطه متقابل وجوب و امتناع

۱. شرط اطلاق وجوب بر امتناع و بالعکس

اگر مضاف‌الیهِ هر دو ضرورت، «وجود» باشد، نمی‌توانیم یکی را بر دیگری اطلاق کنیم. «وجوبِ وجود»، امری است و «امتناعِ وجود»، امر دیگر. نمی‌شود «وجوبِ وجود» را گفت و «امتناعِ وجود» را اراده کرد، یا بالعکس. این دو، مقابل هم هستند.

ولی اگر مضاف‌الیه‌ها متفاوت و متقابل شدند، [این اطلاق ممکن است]. مثلاً:

«وجوبِ وجود» و «امتناعِ عدم»، این دو یکی می‌شوند. پس می‌توانیم یکی را به جای دیگری به کار ببریم.

«امتناعِ وجود» و «وجوبِ عدم»، این دو هم یکی هستند. پس می‌توانیم یکی را بر دیگری اطلاق کنیم.

توجه می‌کنید که اطلاقِ یکی از دو ضرورت بر دیگری جایز است، به شرطی که مضاف‌الیهِ این دو، متفاوت و متقابل باشند. (تفاوت کافی نیست، باید تقابل داشته باشند؛ یعنی مضاف‌الیهِ یکی «وجود» باشد و مضاف‌الیهِ دیگری «عدم».)

تطبیق متن کتاب

قال: و كل منهما يصدق على الآخر إذا تقابلا في المضاف إليه..

«و هر یک از آن دو ضرورت (ضرورت وجود که وجوب است و ضرورت عدم که امتناع است)، بر دیگری صدق می‌کند، به شرطی که در مضاف‌الیه، تقابل داشته باشند.» (تقابل یعنی یکی وجود باشد و دیگری عدم.)

أقول: كل واحد من الوجوب و الامتناع يصدق على الآخر فإن وجوب الوجود يصدق عليه امتناع العدم.

«زیرا «وجوبِ وجود» (که مضاف‌الیه را ذکر می‌کند)، همان «امتناعِ عدم» است.»

یعنی «امتناع» بر «وجوب» صادق است، منتها به خاطر اینکه مضاف‌الیه فرق دارد. مضاف‌الیهِ وجوب، «وجود» است و مضاف‌الیهِ امتناع، «عدم».

خب، معلوم است که «وجوبِ وجود» با «امتناعِ عدم»، معنایشان یکی است. چه بگوییم «وجود، واجب است»، چه بگوییم «عدم، ممنوع است». عدم که ممنوع باشد، یعنی وجود، واجب است.

اصلاً ما همیشه همین را می‌گوییم: اگر بخواهد چیزی واجب بشود، باید راه‌های عدم بر آن بسته شود. راه عدم بر آن بسته شود، یعنی باید «امتناعِ عدم» پیدا کند. تمامِ [راه‌های] عدم باید بر آن بسته شود تا واجب شود. حتی ممکنات، وقتی می‌خواهند «واجب بالغیر» شوند، باید این‌چنین باشند که تمام راه‌های عدم برایشان بسته شود. اگر یک راه باز باشد، واجب بالغیر نیست و وجود پیدا نمی‌کند.

پس «امتناعِ عدم» یعنی «عدم، ممتنع باشد». که وقتی عدم ممتنع شد، معنایش این است که عدم بر این شیء وارد نمی‌شود. وقتی عدم وارد نشد، معنایش این است که این، وجود را همیشه دارد. نه در ابتدا عدمی بر او وارد می‌شود، نه در این وسط‌ها، نه در انتها. اصلاً عدم نمی‌تواند وارد شود. پس این وجودی که برای او هست، همیشه هست. ما از آن تعبیر به «وجوبِ وجود» می‌کنیم.

پس «وجوبِ وجود» با «امتناعِ عدم»، مفادشان یکی است. لذا یکی را بر دیگری می‌شود اطلاق کرد.

تحلیل رابطه متقابل وجوب و امتناع (ادامه)

۱. تبیین استلزام متقابل

«علیه امتناعُ العدمِ و یستلزمُه.»

«[وجوبِ وجود]، امتناعِ عدم را لازم دارد.»

صدق [یکی بر دیگری]، اتفاقی نیست؛ از این بابت است که یکی ملازمِ دیگری است. وقتی شما یکی را اطلاق کردید و حاصل شد، دیگری هم حاصل می‌شود. از این جهت است که می‌توانیم یکی را بر دیگری صادق بدانیم.

و بالعک

یعنی «امتناعِ عدم» هم، «یصدق علیه وجوب الوجود و یستلزمه».

«امتناعِ عدم»، «وجوبِ وجود» را لازم دارد، همان‌طور که «وجوبِ وجود»، «امتناعِ عدم» را لازم داشت.

این از طرفِ «وجوب» بود که به «وجود» اضافه می‌شد و «امتناع» بود که به «عدم» اضافه می‌شد. حالا اگر مضاف‌الیه‌ها را عوض کردیم، باز حکم همینی است که گفتیم.

و كذلك امتناع الوجود يصدق عليه وجوب العدم و يستلزمه .

«همچنین، «امتناعِ وجود»، «وجوبِ عدم» بر آن صادق است و آن را لازم دارد.»

«امتناعِ وجود» یعنی «نمی‌شود این شیء موجود باشد، بلکه باید معدوم باشد.» «وجوبِ عدم» هم یعنی «باید معدوم باشد.» هر دو، مفادشان یکی است.

(پرسشگر: آیا این دو یکی هستند؟)

پاسخ‌دهنده: نه، یکی نیستند. یکی، مستلزمِ دیگری است. یک بار می‌گوییم این دو تا یکی هستند، یک بار می‌گوییم این، مستلزمِ دیگری است. «یکی باشند» یعنی مفهومشان یکی است. «مستلزمِ دیگری است» یعنی هرگاه این صادق باشد، آن هم صادق است. استلزامی که می‌گوییم، استلزام در صدق است.

در اینجا ما نمی‌گوییم این دو تا یکی هستند. اگر بگوییم این دو تا یکی هستند، درست نگفته‌ایم، چون مفهومشان یکی نیست. می‌گوییم یکی بر دیگری صادق است و مستلزمِ دیگری است. استلزام در وجود دارند؛ یکی وجود بگیرد، لازم است که آن یکی دیگر هم وجود بگیرد. عین هم نیستند، مستلزمِ هم هستند.

تبیین قاعده کلی و شرط تقابل در مضاف‌الیه

فالوجوب و الامتناع كل واحد منهما يصدق عليه الآخر إذا تقابلا في المضاف إليه .

«پس وجوب و امتناع، هر یک از این دو، بر دیگری صدق می‌کند، وقتی در مضاف‌الیه‌ها تقابل داشته باشند.»

تقابل یعنی چه؟ تقابل یعنی ناسازگاری. غیر از تخالف است.

مضاف‌الیه‌ها چه هستند؟ مصنف می‌فرماید: «وجود» و «عدم».

اگر یک مضاف‌الیه، سلبی باشد و یکی ایجابی، و با هم تقابل نداشته باشند، این حکم درباره آنها جاری نمی‌شود. مثلاً بگوییم: «امتناعِ بیاض» و «وجوبِ لا انسان». خب، یکی سلبی است، یکی ایجابی، ولی این دو بر هم صدق نمی‌کنند، ولو مضاف‌الیه‌ها یکی سلبی است و یکی ایجابی، ولی تقابل ندارند. حتماً باید بین دو مضاف‌الیه، تقابل باشد: یکی «وجود» باشد و یکی «عدم».

البته ممکن است اضافه کنیم «وجود» را و «عدم» را [به یک موضوع]. منتها اگر بخواهیم اضافه کنیم، باید به یک چیز اضافه کنیم: «وجوبِ وجودِ انسان» و «امتناعِ عدمِ انسان».

(پرسشگر: «انسان» الان متعلق است یا موضوع؟)

پاسخ‌دهنده: «انسان»، مضاف‌الیهِ «عدم» و «وجود» است. «عدم» و «وجود»، مضاف‌الیهِ «وجوب» و «امتناع» هستند. ما در مضاف‌الیهِ «وجوب» و «امتناع» شرط می‌کنیم که تقابل داشته باشند. اما در مضاف‌الیهِ «وجود» و «عدم»، شرط می‌کنیم که یکی باشند. آنها نمی‌توانند تقابل داشته باشند. آنها باید یکی باشند.

تحلیل شرط تقابل در مضاف‌الیه برای صدق وجوب و امتناع بر یکدیگر

۱. شرط وحدت در مضاف‌الیهِ مضاف‌الیه

مثلاً بگوییم: «امتناعِ وجودِ اجتماعِ ضدین» و «وجوبِ عدمِ اجتماعِ ضدین». [در اینجا] موضوع، یکی است.

پس «امتناع» و «وجوب»، با هم فرق دارند، قسیمِ هم هستند، مقابلِ هم هستند. در صورتی که مضاف‌الیه‌هایشان را متقابل کنید، این دو قسیم با هم مأنوس می‌شوند و یکی بر دیگری صدق می‌کند. و اگر مضاف‌الیه‌هایشان را یکی کنید، باز صلحشان به هم می‌خورد و با هم ناسازگار می‌شوند.

پس:

در مضاف‌الیهِ «وجوب» و «امتناع»، شرط می‌کنیم تقابل را.

اما در مضاف‌الیهِ مضاف‌الیهشان، شرط می‌کنیم وحدت را.

(یعنی آن «وجود» و «عدمی» که «وجوب» و «امتناع» به آنها اضافه می‌شوند.)

تبیین دلیل شرط تقابل در مضاف‌الیه

و إنما اشترطنا تقابل المضاف إليه لأنه يستحيل صدقهما على مضاف واحد.

«و همانا شرط کردیم تقابلِ مضاف‌الیه‌ها را، زیرا محال است صدقِ آن دو (وجوب و امتناع) بر یک مضاف‌الیهِ واحد.»

اگر مضاف‌الیهِ هر دوشان «وجود» باشد، بگوییم «وجوبِ وجود» و «امتناعِ وجود»، خب این دو، مقابلِ هم هستند. نمی‌شود یکی بر دیگری صدق کند، نمی‌شود یکی مستلزمِ دیگری باشد. هرچه هست، بینشان مقابله و ناسازگاری است.

پس حتماً باید مضاف‌الیه‌ها متفاوت باشند تا «امتناع» و «وجوب» در یک جا جمع نشوند. «امتناع» در یکی از این دو مضاف‌الیه حاصل شود و «وجوب» در مضاف‌الیهِ دیگر حاصل شود و این دو متقابل (که یکی امتناع است و یکی وجوب)، در یک محل جمع نشوند.

(پرسشگر: در متن «مضاف» آمده یا «مضاف‌الیه»؟)

پاسخ‌دهنده: [در نسخه من] «مضاف واحد» [آمده].

(پرسشگر: نسخه ما «مضاف‌الیه» دارد.)

پاسخ‌دهنده: خب، نسخه الان سر کلاس ماست، می‌گویند «مضاف‌الیه» دارد.

واضح است که باید «مضاف‌الیه» باشد. مصحح هم فهمیده که اینجا «مضاف» درست نیست، لذا گفته: «به اتفاق نسخ». [یعنی خطا را] انداخته گردن نسخه‌ها.

تطبیق متن کتاب و ارائه مثال‌های نقض

فإنّ وجوبَ الوجودِ لا یصدقُ علیه امتناعُ الوجودِ و بالعک

«پس همانا «وجوبِ وجود»، «امتناعِ وجود» بر آن صدق نمی‌کند و بالعکس.»

(که در این دو، توجه می‌کنید، مضاف‌الیهِ هر دو، «وجود» است. «وجوب» را بر «امتناع» نمی‌شود صادق کرد و «امتناع» را هم بر «وجوب» نمی‌شود صادق کرد.)

و لا وجوبُ العدمِ یصدقُ علیه امتناعُ العدمِ.

«و نه «وجوبِ عدم»، «امتناعِ عدم» بر آن صادق است.»

(در اینجا، مضاف‌الیهِ هر دو، «عدم» است. در مثال قبلی، مضاف‌الیهِ هر دو، «وجود» بود.)

و بالعکس، یعنی «امتناعِ عدم» هم صدق نمی‌کند بر «وجوبِ عدم». زیرا این دو با هم تقابل دارند و این دو متقابل نمی‌توانند یکی‌شان بر دیگری صدق کند.

بل إنّما یصدقُ کلُّ واحدٍ منهما علی صاحبِه مع تقابلِ المضافِ إلیه.

«بلکه همانا صدق می‌کند هر یک از این دو (وجوب و امتناع) بر همراهش (دیگری)، به شرطِ تقابلِ مضاف‌الیه.»

(اگر مضاف‌الیه، تقابل داشت...)

تحلیل اقسام امکان: امکان خاص و امکان عام

۱. تبیین قاعده کلی صدق وجوب و امتناع بر یکدیگر

كما قلنا وجوب الوجود يصدق عليه امتناع العدم.

«چنانچه گفتیم: «وجوبِ وجود»، «امتناعِ عدم» بر آن صدق می‌کند.»

(که می‌بینید مضاف‌الیه‌ها که «وجود» و «عدم» هستند، با هم مقابله دارند، پس می‌توانند بر هم صادق باشند.)

فالوجوب أضيف إلى الوجود و الامتناع إلى العدم و الوجود و العدم متقابلان..

«پس وجوب به وجود اضافه شده و امتناع به عدم اضافه شده و این دو (وجود و عدم) متقابل هستند.»

(پس وجوب و امتناع به متقابلان اضافه شده‌اند.)

از این طریق، همان‌طور که عرض کردم، بین «وجوب» و «امتناع»، «تصادق» قائل شده‌اند. «تصادق» یعنی از این‌سو و از آن‌سو:

هم «وجوبِ وجود» می‌تواند صادق باشد بر «امتناعِ عدم».

هم «امتناعِ عدم» می‌تواند صدق کند بر «وجوبِ وجود».

همچنین، هم «وجوبِ عدم» می‌تواند صادق باشد بر «امتناعِ وجود».

هم «امتناعِ وجود» می‌تواند صدق کند بر «وجوبِ عدم».

ورود به بحث اقسام امکان

مطلب بعدی، ورود در اقسام «امکان» است. امکان به دو قسم تقسیم می‌شود: یکی امکان خاص و دیگری امکان عام. (البته این، اولین تقسیمی است که ما می‌کنیم. دو مرتبه باز تقسیم‌های دیگری هم داریم: امکان اخص، امکان استقبالی...)

«امکان خاص» یعنی «سلب ضرورت طرفین». اگر حکمی را برای یک موضوعی ثابت کردیم، ثبوتِ این حکم، نه «وجوب» داشت (که ضرورت وجود است) و نه «امتناع» داشت (که ضرورت عدم است). اصطلاحاً می‌گوییم دو ضرورت را سلب کردیم: هم ضرورت وجود را سلب کردیم و هم ضرورت عدم را. به عبارت دیگر، هم «وجوب» را سلب کردیم و هم «امتناع» را. این می‌شود «امکان خاص».

اما «امکان عام» عبارت است از اینکه یک ضرورت سلب می‌شود، نه دو ضرورت.

نگاه می‌کنیم به قضیه:

اگر قضیه ایجابی است، «ضرورتِ عدم» سلب می‌شود.

اگر قضیه سلبی است، «ضرورتِ وجود» سلب می‌شود.

پس «سلبِ ضرورت از جانبِ مخالف» می‌شود.

مثال در قضیه موجبه:

می‌گوییم: «الإنسان کاتبٌ بالإمکان العام». معنایش این است که عدمش ضروری نیست (سلبش ضروری نیست). خب، این می‌تواند دو جور باشد:

1.ثبوتش هم ضروری نباشد (که می‌شود امکان خاص).

2.ثبوتش ضروری باشد (که می‌شود وجوب).

پس «امکان عام» در قضیه موجبه، هم دلالت بر «امکان خاص» می‌کند و هم دلالت بر «وجوب».

مثال در قضیه سالبه:

اگر امکان [عام] در قضیه سالبه بیاید، عرض کردیم که سلبِ ضرورت می‌کند از جانبِ مخالف. جانبِ مخالفِ قضیه سالبه، «ایجاب» است. این امکان، سلبِ ضرورت می‌کند از طرفِ ایجاب. یعنی می‌گوید ایجابش ضروری نیست، یعنی این امر، «واجب» نیست. «واجب نیست» دو حالت پیدا می‌کند:

1.یا ممتنع است.

2.یا ممکن به امکان خاص است.

جمع‌بندی و وجه تسمیه «امکان عام»

«امکان عام» در قضیه ایجابی، شامل «وجوب» و «امکان خاص» می‌شود.

«امکان عام» در قضیه سلبی، شامل «امتناع» و «امکان خاص» می‌شود.

به همین جهت به آن می‌گوییم «امکان عام»، چون دو مصداق دارد.

یک جهت دیگر هم برای «امکان عام» ذکر کرده‌اند و آن این است که این امکان را «عوام» می‌فهمند. آن «امکان خاص»، یک امکان اصطلاحی است که در بین خواص رایج است. ولی «امکان عام»، یک امکان عمومی است. عوام هم وقتی می‌گویند «این کار ممکن است»، یعنی «ممتنع نیست».

ان‌شاءالله برای جلسه آینده.

 


logo