« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد قادر حیدری فسائی

1404/01/27

بسم الله الرحمن الرحیم

ملازمات عقلیّه/ غیر مستقلّات عقلیّه/ مسئله سوّم: مسئله ضدّ / جهت چهارم: درباره‌ی ضدّ خاصّ

موضوع: ملازمات عقلیّه/ غیر مستقلّات عقلیّه/ مسئله سوّم: مسئله ضدّ / جهت چهارم: درباره‌ی ضدّ خاصّ

در این صورت چهارم، آنِ اوّل (و هو الان القابل لتحقّق الاهمّ فیه خارجاً) داخل در محلّ کلام در باب ترتّب است با همان توضیحی که در صورت اوّل ارائه شد. و در این صورت چهارم، بقیّه آنات خارج از محلّ کلام در باب ترتّب است چون در بقیّه آنات، امر به اهمّ و امر به مهمّ به علّت سقوط موضوعشان (وقت یا قدرت) ساقط می‌شوند به خاطر اینکه فرض بحث، دو واجبی است که در صورت ترک آنها در آنِ اوّل، انجام آنها در بقیّه آنات ممکن نیست و لذا اگر مکلّف در آنِ اوّل، واجب اهمّ را انجام بدهد، در صورت ادامه‌ی واجب اهمّ، معصیت و استحقاق عقاب در بین نیست و در صورت ترک واجب اهمّ در بقیّه آنات، یک معصیت و یک استحقاق عقاب در بین است. و اگر مکلّف در آنِ اوّل، واجب مهمّ را انجام بدهد، در صورت ادامه‌ی واجب مهمّ، یک معصیت و یک استحقاق عقاب در بین است به خاطر ترک اهمّ و در صورت ترک واجب مهمّ در بقیّه آنات، دو معصیت و دو استحقاق عقاب در بین است. یکی به خاطر ترک واجب اهمّ در آنِ اوّل و یکی به خاطر ترک مهمّ در بقیّه آنات.

دلیل سوّم:

صغریٰ: شرط استحاله، وصول امر به اهمّ و امر به مهمّ در زمان واحد به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر است.

توضیح: از طرفی امر مولا نسبت به ایجاد متعلّق خود، از قبیل مقتضی نسبت به مقتضیٰ است. از قبیل علّت و معلول نیست چون منافی با اختیار عبد است. از طرفی دیگر تحقّق دو مقتضی دو ضدّ، در زمان واحد، به شرط عدم وصول این دو به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر بلا مانع است نظیر ارادة الضدّین من شخصین. بنابراین، بین نفس امر به اهمّ و امر به مهمّ، بما هما امران، تنافی وجود ندارد. بلکه تنافی بین این دو منحصراً به خاطر این است که هر یک از این دو بالفعل مؤثّر در فعلیّت و ایجاد مقتضایی منافی با مقتضای دیگری باشد.

کبریٰ: وصول امر به اهمّ و امر به مهمّ در زمان واحد به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر، در ترتّب منتفی است.

توضیح: قائلین به امکان ترتّب معتقدند که در ترتّب، امر به مهمّ مشروط به عصیان امر به اهمّ و عدم فعلیّت مقتضای امر به اهمّ است. به بیان دیگر، امر به مهمّ مشروط به این است که امر به اهمّ مؤثّر در فعلیّت مقتضای خود نباشد یعنی امر به مهمّ، مشروط به ترک اهمّ است. بنابراین، در ظرف وصول امر به اهمّ به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر، وصول امر به مهمّ به این مرحله منتفی است چون امر به مهمّ در بین نیست و در ظرف وصول امر به مهمّ به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر، وصول امر به اهمّ به این مرحله منتفی است چون خلاف فرض ترتّب است. بنابراین وصول هر یک از این دو امر به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر مساوق با عدم وصول دیگری به مرحله فعلیّت است. به بیان دیگر، المحال (وصول این دو امر به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر) لیس بواقعٍ و الواقع (وجود این دو امر بدون وصول به مرحله‌ی فعلیّت در تأثیر معاً) لیس بمحال. فلا محذور فی الترتّب.

نتیجه: شرط استحاله، در ترتّب منتفی است و با انتفاء شرط، استحاله ترتّب منتفی خواهد بود (نهایة الدرایه، طبع جدید، ج۲ ص۲۴۱).

logo