درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1403/02/23
بسم الله الرحمن الرحیم
ما یثبت بالاستصحاب، التنبیه الثانی/تنبیهات استصحاب /استصحاب
موضوع: استصحاب/تنبیهات استصحاب /ما یثبت بالاستصحاب، التنبیه الثانی
مرحوم آخوند میگوید اگر بگوییم قاعده فراغ جاری میشود آیا با وجود استصحاب قاعده فراغ جاری میشود یا با هم تعارض میکنند؟ بعد میفرماید ممکن است گفته شود استصحاب میگوید قبل نماز وضوء نداشتی، قاعده فراغ میگوید بعد نماز به شک خود اعتنا نکن. بنابراین این دو با هم تعارضی ندارند. آقای صدر میفرماید وقتی استصحاب میگوید قبل از نماز وضوء نداشته، ملازمهای دارد یعنی بدون وضوء نماز خوانده و این نماز باطل هست، بعد نماز همچنان بدون وضوء میباشد. و از طرفی دیگر قاعده فراغ میخواهد بگوید که موقع مشکل مانعی (حدثی) نبوده و نماز صحیح هست. پس این دو (قاعده استصحاب و قاعده فراغ) تعارض میکنند و ساقط میشوند، پس نمیتوان حکم به صحت نماز کرد، نتیجتاً باید دوباره نمازش را اعاده کند. چون شغل ذمّه یقینی هست، برائت ذمّه هم حاصل نشده (نه به استصحاب، و نه قاعده فراغ) بنابراین باید نماز را اعاده کند.
استاد: ما به مناسبت مطرح کردن بحث قاعده فراغ توسط آقای صدر، روایات قاعده فراغ را مطرح میکنیم. در برخی از این روایات این مضمون وارد شده که «کلّ ما شککتَ فیه ممّا قد مضی فامضه کما هو».
«الأمر الأوّل: في ذكر الأخبار التي تستفاد منها القاعدة الكلّية و هي كثيرة: منها: الموثّقة المنقولة في خلل الصلاة، عن محمّد بن الحسن، بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن صفوان، عن ابن بكير، عن محمّد بن مسلم، عن أبي جعفر عليه السلام قال: «كلّ ما شككت فيه ممّا قد مضى فأمضه كما هو».»[1] در این روایت صرفاً تعبیر به (قد مضی) کرده است. یعنی همین مقدار که از آن گذشتی، دیگر به آن اعتنا نکنید.
روایت دوم؛ «ومنها: الصحيحة المنقولة فيه، عن محمّد بن الحسن، بإسناده عن أحمد بن محمّد، عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر، عن حمّاد بن عيسى، عن حَريز بن عبداللَّه، عن زرارة، قال: قلت لأبيعبداللَّه عليهالسلام: رجل شكّ في الأذان و قد دخل في الإقامة؟ قال: «يمضي». قلت: رجل شكّ في الأذان و الإقامة و قد كبّر؟ قال: «يمضي». قلت: رجل شكّ في التكبير و قد قرأ؟ قال: «يمضي». قلت: شكّ في القراءة و قد ركع؟ قال: «يمضي». قلت: شكّ في الركوع و قد سجد؟ قال: «يمضي على صلاته» ثمّ قال: «يا زرارة إذا خرجت من شيء ثمّ دخلت في غيره فشككت فليس بشيءٍ»، وفي نسخة «الوافي» «فشكّك ليس بشيءٍ».»[2] در این روایت هم فقط گذشت از محل را میفرماید؛ که با گذشت از آن محل به شک اعتنا نکنید.
روایت سوم؛ «وقريب منها: صحيحة إسماعيل المنقولة في أبواب الركوع، عن محمّد بن الحسن، بإسناده عن سعد، عن أحمد بن محمّد، عن أبيه، عن عبداللَّه بن المغيرة، عن إسماعيل بن جابر قال: قال أبوجعفر عليهالسلام: «إن شكّ في الركوع بعد ما سجد فليمض، و إن شكّ في السجود بعد ما قام فليمض، كلّ شيء شكّ فيه ممّا قد جاوزه ودخل في غيره فليمض عليه».»[3]
بعد امام خمینی فرموده که قاعده کلی هست و اختصاص به مورد ندارد، همانند قاعده استصحاب که کلی هست. «ولا ينبغي الإشكال في استفادة الكلّية منهما بالنسبة إلى جميع الأبواب، ولا وجه لرفع اليد عن ظهور الكلّية في ذيلهما بمجرّد كون صدرهما مرتبطاً بباب الصلاة، ولا يقصر ظهورهما في إعطاء الكلّية عن صحيحة زرارة في باب الاستصحاب، بل دلالتهما أقوى منها.»[4]
روایت چهارمی هست که در واقع آقای صدر به آن توجه دارد؛ «ومنها: موثّقة بكير بن أعين المنقولة في هذا الباب، عن محمّد بن الحسن، بإسناده عن الحسين بن سعيد، عن فضالة، عن أبان بن عثمان، عن بكير بن أعين قال: قلت له: الرجل يشكّ بعد ما يتوضّأ؟ قال: «هو حين يتوضّأ أذكر منه حين يشكّ».»[5] کسی بعد از وضوء شک کرده، امام علیهالسلام میفرماید: او در هنگام وضوء توجهش بیشتر بود تا الآن که شک دارد.
شبیه این روایت، روایت دیگری از محمد بن مسلم هست که امام علیهالسلام میفرماید (وكان حين انصرف أقرب إلى الحقّ منه بعد ذلك) یعنی وقتی از عمل فارغ شده آن موقع به حق نزدیکتر بود (توجهش بیشتر بود) تا بعد از عمل شک کرده است.
روایت پنجم؛ «ومنها: رواية محمّد بن مسلم المنقولة في أبواب الخلل، عن محمّد بن علي بن الحسين، بإسناده عن محمّد بن مسلم، عن أبيعبداللَّه عليهالسلام أنّه قال: «إذا شكّ الرجل بعد ما صلّى، فلم يدرِ ثلاثاً صلّى أم أربعاً، وكان يقينه حين انصرف أنّه كان قد أتمّ لم يعد الصلاة، وكان حين انصرف أقرب إلى الحقّ منه بعد ذلك».»[6]
این دو روایت نشان میدهند (که ملاک اذکریّت هست) انسان هنگام عمل معمولاً توجه دارد، ممکن است الآن (بعد عمل) که فکر میکند به یادش نمیآید که توجه داشته یا نداشته، ولی ارتکازاً یک توجهی دارد.
آقای صدر از این روایات این نکته را استفاده میکند که اگر کسی یقین دارد که حتی چنین توجهی نداشته، قاعده فراغ جاری نمیشود.
استاد: این حرف آقای صدر درست است.
استاد: این غفلتی که مرحوم آخوند در مثال فرموده، غفلت تفصیلی هست، نه اینکه توجه داشته باشد که آیا وضوء دارم یا ندارم (توجه تفصیلی)، این غفلتی که آخوند گفته معنایش این نیست که حتی ارتکازاً هم توجه نداشته است. یقین ندارد که ارتکازاً هم توجه نداشته، فقط میداند که تفصیلاً توجه نداشته است (فراموش کرده که وضوء ندارد، این را توجه نداشته، و احتمال هم میدهد که وضوء گرفته باشد، اگر یقین دارد که وضوء نگرفته که اصلاً قاعده فراغ جاری نمیشود.) (بخلاف فرمایش آقای صدر که میگوید اینجا قاعده فراغ جاری نیست چون اذکریّت شرط هست).
آن اذکریّتی که از روایات فهمیده میشود، اذکریّت ارتکازی هست که انسانی که عادتاً عملی را زیاد انجام میدهد و شرایط آن را میداند، معمولاً موقع عمل شرایط را رعایت میکند ولو ممکن است آن موقع توجه نداشته باشد.
استاد: بنابراین بخلاف آقای صدر که میگوید چون قائلیم در قاعده فراغ اذکریّت شرط هست، پس در این مثال آخوند قاعده فراغ جاری نمیشود، در اینجا هم قاعده فراغ جاری میشود. چون آخوند فرض نکرده که این شخص میداند حتی توجه ارتکازی هم نداشته است. و بحث استصحاب در شک تقدیری در اینجا ثمره پیدا میکند. (آقای صدر میگوید ثمره ندارد چون در هر حال قاعده فراغ جاری نمیشود و حکم به صحت این نماز نمیشود، چه استصحاب شک تقدیری جاری میشود و چه نشود).
استاد: بنابراین اگر استصحاب در موارد شک تقدیری جاری میشود، این نماز صحیح نیست یا از باب اینکه آخوند فرمود که استصحاب میگوید باطل است، دیگر نوبت به قاعده فراغ نمیرسد، یا از باب اینکه آقای صدر فرمود تعارض و تساقط میکنند، در هر حال نمازش باطل است. و اگر استصحاب در موارد شک تقدیری جاری نمیشود در این صورت نماز صحیح است چون قاعده فراغ جاری میشود.