درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1403/02/11
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب /تنبیهات استصحاب /ما یثبت بالاستصحاب / تنبیه دوم: فی الخفاء الواسطه
موضوع: استصحاب /تنبیهات استصحاب /ما یثبت بالاستصحاب / تنبیه دوم: فی الخفاء الواسطه
مرحوم شیخ برای خفاء واسطه مثالهای زده است. مرحوم امام خمینی وشهید صدر هم به آن مثالها پرداختهاند. مثال اولی که امام خمینی به آن پرداخته مساله استصحاب رطوبت نجس هست. یک نجس هست که مرطوب هست که با چیزی اصابت میکند، نمیدانیم هنگام اصابت هم مرطوبت بود یا نبوده، اگر بدانیم مرطوب بوده میفهمیم آنچه که با آن اصابت کرده نجس شده، و اگر بدانیم مرطوب نبود، چون هر چیزی که خشک هست پاک میباشد (کلّ یابس طاهر)، در این صورت آنچه که با آن اصابت کرده پاک هست. فرض این است که قبلاً مرطوب بوده ولی نمیدانیم که در هنگام ملاقات مرطوب بوده یا نبوده، در اینجا میخواهیم با استصحاب ثابت کنیم که هنگام ملاقات مرطوب بوده، پس آنچه که به آن اصابت کرده نجس شده است.
این بحث در صورتی از مصادیق بحث ما خواهد شد که فرض این باشد که نجس مرطوب سبب نجاست چیز دیگر باشد. این مساله رطوبت جزو موضوع نجاست نباشد. چون اگر فرض شود که رطوبت جزو موضوع نجاست باشد؛ به عبارت دیگر موضوع عبارت باشد (به تعبیر امام خمینی) ملاقاة الثوب للرطب؛ یعنی آن لباسی که به آن نجاستی برخورد کند، اگر آن نجاست خیس (مرطوب) باشد، نجاست منتقل میشود (نه اینکه آن رطب جزو موضوع باشد). در این صورت نجس بودنش محرز هست، ولی رطب بودنش محرز نیست، پس این رطوبت را با استصحاب میخواهیم ثابت کنیم. اینکه این خیس هست پس نجاست منتقل شد لازمه عادی وعقلیش هست (نه اثر شرعی آن) چون این خیسی جزو موضوع شرعی نجاست نیست، اگر این باشد استصحاب، اصل مثبت میشود، و استصحاب نمیتواند این را ثابت کند.
اختلاف امام و شیخ در این است که آیا واسطه در اینجا خفی هست یا نیست. (امام خمینی خفاء را این طور معنا کرد که عرف واسطه نبیند، ولی در اینجا (محل بحث) عرف واسطه میبیند وچون واسطه میبیند، امام میگوید واسطه خفی نیست. مرحوم شیخ انصاری میگوید بحث در جایی هست که واسطه وجود داشته باشد، آنجا که عرفاً واسطه نیست، محل بحث نیست). امام خمینی میفرماید در اینجا واسطه هست وجلی میباشد، چون هرجا که عرفاً واسطه باشد، خفی نیست. آنجایی خفی هست که عرفاً واسطه نباشد.
استاد: اختلاف امام وشیخ در این صورت لفظی میشود، در واقع آنچه را که امام به آن واسطه خفی میگوید اصلاً دیگران به آن بدون واسطه میگویند و علت اینکه در آنجا استصحاب جاری میشود چون واسطه نیست. بنابراین امام خمینی در واقع در گروه کسانی هست که که در خفاء واسطه به اصطلاح مشهور قائلند به عدم جریان استصحاب (نه قائل به جریان استصحاب مثل شیخ وآخوند).
آقای صدر این مثال را به عنوان مثال دوم مطرح کرده است. ایشان این طور تعبیر میکند، میگوید اگر بگوییم نجاست ملاقی و رطوبت ملاقی موضوع تنجّس هست در این صورت استصحاب جاری میشود چون نجاست آن محرز بالوجدان هست و رطوبتش با استصحاب احراز میشود، و استصحاب جاری میشود. ولی اگر بگوییم نجاست ملاقی وسرایت رطوبت (نه خود رطوبت) موضوع نجاست هست (موضوع تنجس هست) (آقای صدر میگوید صحیح این است که بگوییم سرایت رطوبت (نه رطوبت) چون باید سرایت کند تا نجس شود) در این صورت آنچه را که میتوان استصحاب کرد، رطوبت هست. (سرایت را نمیتوان استصحاب کرد.) اگر گفته شود چون رطوبت هست پس سرایت میکند، این نتیجهگیری سرایت، لازمه عادی وعقلی هست (نه شرعی). موضوع سرایت هست، و استصحاب نمیتواند آن را ثابت کند. آقای صدر میگوید استصحاب نمیتواند ثابت کند، دیگران هم گفتهاند نمیتواند ثابت کند. در این صورت استصحاب ِ اصل مثبت میشود و استصحاب نمیتواند لوازم عادی وعقلی خود را ثابت کند.
استاد: این بحث، بحث فقهی هست که آیا موضوع نجاست (تنجس) نجاست ملاقی هست و رطوبت، که در این صورت استصحاب جاری میشود، چون رطوبت قابل استصحاب هست. (نجاست محرزٌ بالوجدان، و رطوبت محرزٌ بالاستصحاب)، یا موضوع تنجس نجاست ملاقی و سرایت رطوبت هست، که در این صورت با استصحاب ثابت نمیشود. (البته شیخ میگوید جاری میشود، در موارد خفاء واسطه استصحاب جاری میشود ولی دیگران میگویند استصحاب جاری نمیشود، وجود واسطه مانع از جریان استصحاب هست، چه واسطه خفی باشد و چه جلیّ).
مثال دیگر شیخ: روز سیام ماه مبارک رمضان که نمیدانیم آخر ماه رمضان هست یا اول ماه شوال (عید فطر)، آیا میتوان استصحاب کرد؟ (با استصحاب ثابت کنیم که سیام ماه رمضان هست و روز بعدش عید فطر هست). مرحوم شیخ میفرماید میتوان استصحاب کرد. البته وقتی آن روز، روز سیام باشد، لازمهاش آن است که فردا عید فطر باشد (چون ماه سی روزه هست). و این لازمه، لازمه عقلی یا عادی هست، ولی لازمه خفی هست پس استصحاب جاری میشود.
امام خمینی میفرماید این اصل مثبت هست، استصحاب جاری نمیشود، نمیتوان گفت فردایش عید هست. عید بودن (اول شوال) یک مفهوم بسیط هست، مرکب نیست (اول بودن شوال به این نیست که روز قبل آن شوال نشده باشد و مثلا آخر روز ماه قبل باشد (آخر ماه رمضان مثلا). بعد امام به فرمایش مرحوم نایینی اشاره میکند که اول ماه مفهوم مرکب هست. اگر گفته شود که روز آخر ماه (یوم الشک) را چه کنیم، وقتی استصحاب جاری نمیشود (طبق نظر امام خمینی)، وظیفه چیست؟ (اگر روز آخر هست روزه واجب هست، و اگر روز اول هست روزه حرام هست). امام میفرماید: اگر روز آخر هلال ماه را ندیدیم، میگوییم روز آخر، به جهت سیره مسلمین روز سیام ماه رمضان هست. «لكنّ الذي يسهّل الخطب أنَّ بناء المُسلمين من صدر الإسلام إلى الآن على ترتيب آثار العيديّة على يوم رؤية الهلال، و يجعلون يوم الرؤية أو اليوم الذي بعد يوم الشكّ أو الذي بعد انقضاء ثلاثين يوماً من الشهر السابق اليوم الأوّل، و ثانيه الثاني و هكذا، لا من جهة أنَّ موضوع الحكم الشرعيّ غير الموضوع الواقعيّ؛ فإنَّه ضروريّ البطلان، بل لأنَّ هذا حُكم ظاهريّ ثابت من الصدر الأوّل إلى الآن من غير إشكال في جميع الطبقات.»[1]
بعد میفرماید و آن روایاتی که از ائمه علیهمالسلام وارد شده مؤیّد همین سیره هست. «بل يظهر ذلك من الأدلّة اللّفظية أيضاً بعد التتبّع، فما نُقل عن رسول اللَّه (صلىاللَّهعليهوآله) أنَّه قال: (إذا خفي الشهر فأتمّوا العدّة شعبان ثلاثين يوماً، و صوموا الواحد وثلاثين).و عن أبيجعفر أو أبيعبداللَّه (عليهماالسلام) قال: (شهر رمضان يُصيبه ما يُصيب الشهور من النقصان، فإذا صمت تسعة و عشرين يوماً ثم تغيّمت السماء فأتمّ العدّة ثلاثين يوماً)، لا يراد منها إلّا أنَّ الحكم الظاهريّ هو تكميل العدّة، فأمره بتكميل العدّة بعد قوله: (شهر رمضان يصيبه النقصان كسائر الشهور) كالنص على أنَّ تكميل العدّة عند احتمال الزيادة و النقصان حكم ظاهريّ، و جعل الواحد و الثلاثين يوم الصوم أو يوم الفطر أيضاً حُكم ظاهريّ.»[2]
آقای صدر هم به این مثال اشاره میفرماید: استصحاب جاری نمیشود، اصل مثبت هست. اینکه گفته شود روزه آخر روز سیام ماه رمضان هست پس فردایش عید فطر هست اصل مثبت میشود.
بعد از آقای خویی جوابی را نقل میکند؛ میفرماید آقای خویی میگوید در روز آخر که نمیدانیم سیام ماه رمضان هست یا اول ماه شوال، روز آخر را روزه میگیریم، و پس فردای آن (روز اول شوال) یا میدانیم که امروز (روز اول شوال) عید هست یا دیروز (یوم الشک، روز آخر) عید بوده، چون این را میدانیم پس همین را استصحاب میکنیم (استصحاب العیدیة میکنیم). «وأجاب عن ذلك السيّد الاُستاذ بجواب طريف، وهو أنّنا في أوّل اليوم الثاني نعلم إجمالاً بتحقّق العيد: إمّا في هذا اليوم، أو في اليوم السابق، فنستصحبه، إذ على تقدير كونه في هذا اليوم هو باق، وعلى تقدير كونه في اليوم السابق ليس باقياً، فقد شككنا في بقاء العيد، فيجري استصحابه.»[3]
آقای صدر میگوید من سر درس به آقای خویی اشکال کردم که اگر قائل باشیم به اینکه بقاء متیقن مشکوک باشد، در اینجا مشکوک ما بقاء متیقن نیست، چون مشکوک این است که امروز عید هست، متیقن این است که یا دیروز عید بوده یا امروز (ولی معلوم نیست امروز عید باشد که بقاء متیقن باشد)، پس نمیتوان استصحاب کرد (اگر بگوییم در استصحاب شرط هست که مشکوک بقاء متیقن باشد، استصحاب جاری نیست). آقای خویی جواب دادند که ما این را شرط نمیدانیم. آقای صدر میگوید یک اشکال دیگری کردم؛ گفتم این بیان در صورتی درست است که احتمال عدم اتصال مشکوک به متیقن ضرر نداشته باشد ولی اگر گفتیم ضرر دارد استصحاب جاری نمیشود. آقای خویی جواب دادند که این را هم قبول نداریم. آقای صدر میفرماید اشکال سومی کردم، که آقای خویی قبول کردند. گفتم این استصحاب معارض دارد.
آقای صدر میگوید اگر نمیتوانیم استصحاب کنیم پس چطور ثابت کنیم که فردا روز آخر ماه رمضان، عید هست؟
استاد: به نظر ما آقای صدر این را به صراحت جواب نداده، ولی از آن جوابی که داده برداشت میشود که حرف آقای صدر مثل حرف امام خمینی هست. میخواهد بفرماید اینکه فردای آخر ماه رمضان را عید فطر میگیریم هم روایت دارد، هم سیره هست. بعد میفرماید یک روایتی هست که در آن وارد شده «صم للرؤیة و أفطر للرؤیة.» این روایات تفریع بر مساله أهلة شده است که در صحیحه حلبی از امام صادق علیهالسلام سوال از اهلة شد که امام علیهالسلام فرمود این منظور هلالهای ماه هست، فإذا رایت الهلال فصُم و إذا رایته فأفطر. آقای صدر میگوید مقصود این توضیح لغوی نیست، چون که راوی میدانسته اهلة چیست. حضرت علیهالسلام آیه ﴿یسئلونک عن الاهلة...﴾[4] را تفسیر میفرماید. و روایات (ثم تغيّمت السماء ، فأتّم العدّة ثلاثين)[5] ، (وإذا رأيت علّة أو غيما، فأتمّ شعبان ثلاثين)[6] . یعنی وقتی هلالی را دیدید اول ماه هست با همان حساب میکنید وقتی به روز آخر رسیدید و هلال را ندیدید، روز سیام را همان ماه حساب کنید، فردا را روز اول ماه بعد حساب کنید (با اینکه هلال را شب قبل رؤیت نکردید).
استاد: این توضیحات آقای صدر ظاهراً همان فرمایش امام خمینی هست که در اینجاها استصحاب نیست، بلکه عمل به سیره مسلمین یا روایات میباشد. (که این روایات مصدر همین سیره هستند).