درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1403/02/10
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب /تنبیهات استصحاب /ما یثبت بالاستصحاب / تنبیه دوم: فی الخفاء الواسطه
موضوع: استصحاب /تنبیهات استصحاب /ما یثبت بالاستصحاب / تنبیه دوم: فی الخفاء الواسطه
مرحوم شیخ انصاری فرمود که اگر واسطه استصحاب خفی باشد، استصحاب به مسامحه عرف جاری میشود. مرحوم آخوند هم این را پذیرفته است.
در اینکه واسطه خفی در کجا هست مرحوم شیخ مثالهایی را زده که محل اختلاف هست. از جمله اینکه واسطه در انتقال نجاست از یک شی نجس به شیء دیگر رطوبت هست، اگر شیء نجس مرطوب نباشد نجاست منتقل نمیشود. اگر استصحاب رطوبت کنیم آیا میتوانیم ثابت کنیم که نجاست منتقل شده یا نه؟ مرحوم شیخ میفرماید میشود.
مثال دیگر شیخ روز آخر ماه مبارک رمضان هست که مشکوک هست آیا آخر ماه رمضان هست یا روز اول شوال (عید فطر) هست. آیا میتوان با استصحاب گفت که رمضان باقی هست پس هنوز ماه رمضان هست. با اینکه در اینجا یک واسطه هست؛ اینکه ماه رمضان باقی هست با اینکه آن روز، روز آخر ماه رمضان هست، دو مطلب هست (این روز، روز آخر ماه رمضان هست لازمه عادی و عقلی آن هست). شیخ میفرماید در اینجا واسطه خفی هست در این گونه موارد استصحاب جاری میشود. (آخوند هم تایید کرده است).
مرحوم نایینی فرموده این صحیح نیست. اگر خفا واسطه به گونهای هست که این اثر، اثر خود مستصحب هست در این صورت استصحاب جاری میشود ولی ربطی به خفا واسطه ندارد (این واقعاً اثر مستصحب هست) اگر آن اثر، اثر خود مستصحب محسوب نمیشود، در این صورت استصحاب جاری نمیشود ولو اینکه این واسطه خفی باشد، خفا واسطه باعث جریان استصحاب نیست.
امام خمینی به این بحث تحت عنوان تتمیم حول الوسائط الخفیه پرداختهاند. اولین مطلبی که امام فرمودند ظاهرش موافقت با مرحوم شیخ و آخوند هست. امام میفرماید اگر واسطه خفی باشد ستصحاب جاری میشود. یعنی اگر چیزی را استصحاب میکنیم بر آن چیزی عقلاً یا عادتاً مترتب میشود که بر آن چیز یک مری مترتب میشود با استصحاب میتوان آن امر را ثابت کرد ولو واسطه عقلی یا عادی هست در صورتی که واسطه خفی باشد. «تتميم حول الوسائط الخفيّة إذا كانت الواسطة بين المُستصحب والأثر الشرعيّ خفيّة يجري الاستصحاب و يترتّب عليه الأثر، و لا يكون من الاصول المُثبتة*»[1] * ظاهر هذا الكلام موافقته مع الشيخ الأنصاري ولكن ما يذكره في بيان معنى الخفاء هو ما ذكره المحقق النائيني فتامل. (مهدي الهادوي الطهراني).
ولی بعد که امام مقصود از خفا واسطه را توضیح میدهد معلوم میشود که امام فرمایش آقای نائینی را در ذهنش داشته است گرچه ظاهرش موافقت با شیخ و آخوند هست.
امام میفرماید مقصود از خفا واسطه این است که عرف (ولو به نظر دقیق عرفی) وقتی نگاه میکند ین اثر را اثر مستصحب میبیند ولو از نظر عقلی یک واسطهای باشد. «و المُراد من خفاء الواسطة أنَّ العرف - و لو بالنظر الدقيق- لا يرى وساطة الواسطة في ترتّب الحكم على الموضوع، و يكون لدى العرف ثبوت الحكم للمُستصحب من غير واسطة، و إنّما يرى العقل بضرب من البرهان كون الأثر مُترتّباً على الواسطة لُبّاً، و إن كان مُترتّباً على ذي الواسطة عرفاً.»[2]
استاد: این خفایی که امام خمینی مطرح میکند در واقع یعنی این اثر از نظر عرف اثر مستصحب هست (نه اثر واسطه) ولو عقلاً اثر واسطه هست.
امام بعد توضیح میدهد که ملاک دقت عرفی هست (نه دقت عقلی). امام میفرماید این اثر، اثر مستصحب هست پس استصحاب جاری میشود و این اثر ا ثابت میکند. مرحوم ناینی فرموده بود اگر اثر، اثر مستصحب هست ثابت میکند.
ولی بحث در جایی هست که از نظر عرف (ولو عرف دقیق) این اثر، اثر مستصحب نیست،اثر واسطه هست.
امام خمینی مثالی برای خفای واسطه میزند: مثلاً شارع فرموده (حرمت عليكم الخمر)، موضوع حرمت خمر هست. عقل میگوید اگر شراب حرام هست حتماً مفسدهای دارد، احکام تابع مصالح ومفاسد واقعی هستند. فرض کنیم که بر تمام خصوصیات خمر اطلاع یافتیم، بعد از این اطلاع یافتن بر ابعاد مختلف خمر، با صبر وتقسیم (دوران و تردید) جستجو کردیم که از این عواملی که در مورد خمر کشف کردیم کدام یک منشا حرمت هست. بعد از این یافتیم که حرمت خمر اسکار (مستی) هست. عقل میگوید که موضوع حرمت اسکار هست (نه خمر). بله در خارج چون خمر مُسکر هست، حرام میباشد. ولی موضوع واقعی، اسکار هست (نه خمریة).
حال اگر فرض کنیم که میدانستیم یک مایعی خمر هست بعد شک کردیم که تحول شیمیایی در آن رخ داده و الان دیگر خمر نیست و مثلاً به خلّ (سرکه) تبدیل شده، استصحاب میگوید خمر هست. در اینجا حرمت ثابت میشود؟
امام میفرماید چون طبق آن تحلیل عقلی موضوع حرمت اسکار هست (نه خمر)، و اسکار لازمه عادی خمر هست،در اینجا حرمت برای این مایع مشکوکه الخمریة ثابت میشود، چون این به واسطه سُکر هست و سُکر واسطه عادی یا عقلی است، استصحاب وسائط عادی وعقلی خودش را ثابت نمیکند و به تبع آثار مترتب بر آن وسائط عقلی وعادی را هم ثابت نمیکند. امام میفرماید در اینجا استصحاب خمریة اثبات حرمت میکند، چون آنچه از نظر عرف موضوع حرمت هست خمر میباشد (حرمت عليكم الخمر)، ولو عقل بعد تحلیل به این نتیجه رسید که حرمت عبارت است از اسکار، اما آن امر عقل هست (نه عرف)، بنابراین عرف واسطهای نمیبیند، خمر را موضوع حرمت میبیند، نه خمر لازمهاش اسکار هست و اسکار موضوع حرمت هست (عقل این را میبیند، عرف این را نمیبیند) . ملاک هم در موضوعات احکام عرف هست.
البته عرف بعضی مواقع تسامحاتی دارد که تسامحات عرف موضوع احکام نیست ولی دقتهای عرفی موضوع احکام هست. هرچند دقت عرفی از نظر عقل تسامح هست ولی ملاک حکم دقت عقلی نیست.
علماء مثال معروفی دارند که امام هم همان را اشاره کرده است مثلاٌ خون بر روی لباس ریخته و آن خون شسته میشود و قطرات ناچیزی از آن باقی میماند، عرف به تسامح میگوید خون پاک شده است ولی اگر دقت کند میگوید به اندازه چند سرسوزنی خون هست ولی پاک شده، امام میگوید این تسامح عرف موضوع احکام نیست. اگر این خون روی لباس با دقت شسته شد و اگر عرف دقت هم کند میگوید حتی سرسوزنی خون نیست. ولی به فرش بنگریم خصوصاً قسمتهای روشن آن، میبینیم رنگ قرمز به خود گرفتهاند. عرف میگوید این دیگر خون نیست رنگ خون هست. عقل میگوید رنگ خون یک عرض هست و عرض قائم به جوهر هست، رنگ خود قائم به خون هست پس وجود رنگ کاشف از وجود خون هست، آن خون هست که آن رنگ دیده میشود، خون نباشد رنگ هم نیست. عرف رنگ خون را از خون جدا میداند ولی عقل رنگ خون را از خون جدا نمیداند. همه فقهاء گفتهاند این فرش پاک هست ولو عقل میگوید رنگ خون در آن هست یعنی در آن خون هست. در این گونه مسائل به دقت عقلی کار ندارند. ملاک دقت عرفی هست وقتی عرف مینگرد میگوید سرسوزنی خون ندارد.
بنابراین مراجعه به عرف میکنیم و عرف میگوید خمر حرام هست پس اگر مایعی بود بعد شک شد که هنوز خمر هست یا نه، استصحاب جاری میشود که هنوز خمر هست و حرام میباشد. نمیتوان گفت استصحاب میگوید خمر هست، حرمتش را ثابت نمیکند، چون حرمت لازمه اسکار هست (نه خمر) چون اسکار موضوع حرمت هست واسکار لازمه عادی خمر هست، اگر یک چیزی خمر باشد عادتاً مسکر هست. عرف به اینها اعتنا نمیکند. امام میگوید به این واسطه خفیه میگوییم.
استاد: یعنی امام خمینی مقصودش از واسطه خفیه آن جایی هست عرفاً اصلاً واسطه نمیبیند به دقت عقلیه، عقل میگوید واسطه هست. در ابتدا امام خمینی فرمود اگر واسطه خفیه باشد استصحاب جاری میشود و اثر را ثابت میکند (که همان فرمایش شیخ انصاری و مرحوم آخوند هست)، ولی وقتی مقصود از خفاء واسطه را توضیح میدهد، میفرماید یعنی آن جایی که عرف واسطه نمیبیند ولو دقت عرفی را به کار میگیرد واسطه نمیبیند. (این همان فرمایش مرحوم نایینی میشود که وقتی عرف واسطه نمیبیند این را اثر مستصحب میبیند (نه اثر لازم مستصحب)، پس استصحاب جاری هست). در حالی که گفتیم واقعاً موضوع بحث در جایی هست که عرف واسطه را میبیند، اگر واسطه را نبیند این از محل بحث خفاء واسطه خارج هست، به همین دلیل آقای صدر از ابتدا این را میگوید فرض ما درجایی هست که از نظر عرفی واسطهای هست ولو آن واسطه از نظر عرفی مخفی هست.
مرحوم آقای صدر میفرماید اینکه استصحاب در جایی که واسطهاش تکوینی باشد اثر را ثابت نمیکند و استصحاب جاری نمیشود مبانی مختلفی دارد.
استاد: همه مبانی که ذکر میکند ناظر به جنبه اثبات میباشد (مبانی اثباتی هستند).
در مبانی اولی (که نظر خودش هم هست) میفرماید استصحاب که میخواهد یک اثر را ثابت کند مثلا موضوع را استصحاب منقّح میکند، حکم را داریم، حکم وجداناً ثابت هست، موضوع استصحاباً ثابت میشود، در نتیجه حکم منجّز میشود. یا اگر استصحاب در ناحیه حکم هست، حکم را استصحاب ثابت میکند، موضوع را وجداناً داریم، در نتیجه آن تنجّز حاصل میشود.
آقای صدر میگوید روی این مبنا گفتیم که اگر واسطه شرعی باشد، با استصحاب ثابت میشود چون استصحاب موضوع یا حکم را منقّح میکند، منجّز میشود، خود این موضوع یک حکم ثانی هست شرعاً، آن موضوعش منقح میشود، حکم را هم میدانیم، در نتیجه اثر مترتب میشود. مثلا موضوع حیات زید هست برای وجوب نماز شکر (از باب اینکه نذر کرده هر روز که زید زنده باشد نماز شکر بخواند) و از طرفی نذر کرده هر روز که نماز شکر بخواند مثلا فلان مبلغ صدقه بدهد. حال شک دارد زید زنده هست، حیاتش را استصحاب میکند، میگوید زید زنده هست. هم استصحاب هم وجوب نماز شکر را ثابت میکند که بدون واسطه هست وهم وجوب صدقه که به واسطه وجوب نماز شکر هست. آنجایی که واسطه عقلی وعادی باشد، دیگر این مطالب قابل تطبیق نیست چون استصحاب آثار شرعی خود را ثابت میکند، آثار عادی وعقلیش را ثابت نمیکند. اگر حیات زید موجب میشود موهایش رشد کند، و نذر کند که اگر موهای زید رشد کند (مثل انبات لحیه دارد) باید صدقه دهد، استصحاب نمیتواند ثابت کند که موها رشد میکند چون رشد مو لازمه عادی حیات هست (نه لازمه شرعی حیات). پس طبق این مبنا واسطه عادی یا عقلی باشد، استصحاب نمیتواند آن اثر را ثابت کند، چه آن واسطه جلیّ باشد یا خفی.
امام خمینی در تمام مثالهایی که برای خفاء واسطه زدهاند اشکال میکند. چون آن معیاری که امام برای خفاء واسطه فرموده در آنجا نیست. چون اصلاً مقصود شیخ و دیگران از خفاء واسطه این معنایی که امام فرموده نبوده است، آنچه که امام فرموده به نظر آنها اصلا واسطه نیست. آنچه که امام آن را خفاء واسطه نامیده از نظر سایر اصولیین وعلماء عدم واسطه هست. در جایی که آنها میگویند خفاء واسطه در واقع واسطه هست. تمام مبانیی که آقای صدر مطرح میکند مبانی اثباتی هستند. یعنی این طور میگوییم که ادله حجیت استصحاب طوری هست که آثار عقلی وعادی را ثابت نمیکند، در حالی که بحثهای قبل اثبات کردیم (آقای صدر هم با ما موافق بود) که تفاوت استصحاب وسایر اصول عملیه با امارات در امر اثباتی نیست، بکله در امر ثبوتی هست. حقیقت احکام ظاهری در موارد امارات با حقیقت حکم ظاهری در موارد اصول عملیه متفاوت هست. در موارد اماره صرفاً قوة احتمال مطرح هست. به همین دلیل لوازم عادی وعقلی خود را ثابت میکند، ولی در اصول عملیه من جمله استصحاب احتمال تنها ملاک نیست یا فقط قوة محتمل هست (مثل برائت واحتیاط) یا ترکیبی از قوة احتمال و قوة محتمل (مثل استصحاب) در نتیجه لوازم عادی وعقلی خود را ثابت نمیکند.
نتیجه بحث این میشود که مقصود از خفاء واسطه آن مواردی هست که از نظر دقت عرفی واسطهای هست که آن واسطه عادی یا عقلی هست.
سوال این است که چون واسطه خفی هست استصحاب جاری میشود؟ شیخ وآخوند فرمودند جاری میشود. مرحوم نایینی، و صدر و ما و.... میگوییم جاری نمیشود. امام خمینی طور فرموده که گویا با شیخ وآخوند موافق هست ولی توضیحی که داده موافقت با مرحوم نایینی هست.