درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1403/01/27
بسم الله الرحمن الرحیم
ما یثبت بالاستصحاب/تنبیهات استصحاب /استصحاب
موضوع: استصحاب /تنبیهات استصحاب /ما یثبت بالاستصحاب
مقدار ما یثبت بالاستصحاب: آقای خویی فرمودند که اصول محرزه قائم مقام قطع موضوعیی که به نحو طریقیت اخذ شده باشد (نه به نحو وصفیت)، میشود.
در اخذ قطع در موضوع یک حکم بحث شده؛ به قطع به دو نوع میتوان نگریست: نگاه اول: طریق الی الواقع هست، راهی به واقع هست. نگاه دوم: این یک صفت و حالت برای شخص صاحب یقین هست.
اگر به نگاه اول یعنی اینکه طریق به واقع هست، در موضوع یک حکم اخذ شود به آن قطع موضوعی طریقی میگویند، یعنی در موضوع اخذ شده ولی به عنوان طریق و راه به واقع. و اگر به نگاه دوم یعنی صفت وحالت برای شخص مُتیقِّن هست، در موضوع یک حکم اخذ شود به آن قطع موضوعی وصفی میگویند. آنچه که علماء بحث کردهاند که استصحاب قائم مقام قطع موضوعی میشود مقصودشان قطع موضوعی طریقی هست (نه قطع موضوعی وصفی). چون قطعاً کسی که استصحاب میکند به لحاظ حالت نفسانی مانند کسی نیست که یقین دارد. چون شخص متیقِن شک وتردیدی ندارد.
آقای صدر در نقد فرمایش آقای خویی فرمود اینکه نهی به معنای نفی باشد، خلاف ظاهر است، ولی تاییدی برای این احتمال ذکر میکند وآن این است که (لاتنقض الیقین بالشک) نمیتواند نهی واقعی باشد، چون اگر نهی واقعی باشد دلالت بر حرمت میکند که وقتی انسان یقین بعد شک میکند، شارع تحریم کرده که یقین را نقض کند و در مقام عمل به شک خود اعتنا کند. در حالی که همیشه احکامی که با استصحاب ثابت میشود، احکام الزامی نیست. میتوان استصحاب هم نکرد.
آقای صدر در تقریب سوم تبیین بیان مرحوم نایینی از فرمایش آقای خویی دفاع هم میکند میگوید میتواند نهی باشد وارشاد به نفی باشد، چون نمیتواند نهی واقعی باشد، چون نهی واقعی دلالت بر حرمت میکند، لاتنقض الیقین بالشک، نقض یقین به شک حرام میشود، در حالی که بعضی مواقع در استصحاب حکم ما الزامی نیست (حکم غیرالزامی هست). مثلا استحباب، کراهت یا جوازی را استصحاب میکنیم. آقای صدر دفاع میکند ومیگوید مقصود مرحوم نایینی هم ظاهراً همین هست.
آقای صدر اشکالی مطرح میکند. این همان اشکالی هست که آقای خویی هم بعد از اینکه فرمایش خود را فرمود مطرح کرده است. اشکال این است: ادله استصحاب یقین را تنزیل منزله علم میکند، پس آثار علم را دارد. هم آثار علم طریقی محض و هم آثار علم موضوعی طریقی. آقای خویی میگوید این با فرضی که در استصحاب وجود دارد، با آنچه که موضوع استصحاب هست منافات دارد. فرض این است که شک دارید. اصلاً موضوع استصحاب شک هست. وقتی فرض شک هست پس چگونه تنزیل منزله علم میشود. بعد چون تنزیل منزله علم میشود همه آثار علم را دارد (هم آثار طریقی و هم آثار موضوعی طریقی.)
آقای خویی جواب میدهد: میفرماید آن شک، شک وجدانی هست، و این علم، علم تعبدی هست (نه علم وجدانی)، که گفته شود با هم تعارض دارند و شک و علم با هم جمع نمیشوند. شک و علم با هم جمع نمیشود، ولی شک وجدانی با علم تعبدی جمع میشود. علم تعبدی یعنی تنزیل منزله علم شده است. (واقعاً علم نیست). آقای صدر هم در واقع همین جواب را میدهد.
مرحوم نایینی معتقد هست که ادله حجیت امارات، امارات را تنزیل منزله علم میکند، ادله حجیت استصحاب، استصحاب را تنزیل منزله علم میکند. ولی بین دو فرق هست؛ در امارات وقتی امارهای حجت میشود، از جهت کاشفیتش، از آن جهت که واقع را ارائه میکند تنزیل منزله علم میشود ولی استصحاب حجت هست و تنزیل منزله علم شده از جهت جری عملی میباشد، از جهت مُحرّکیتی هست که ثابت برای علم هست (نه از جهت کاشفیتش). (این بیانی هست که آقای صدر از قول آقای نایینی میکند).
(استاد: مبنای آقای نایینی این است: حجیت خبر واحد به این معناست که ظنّ حاصل از اماره (خبر واحد) تنزیل منزله یقین هست؛ یعنی از جهت کاشفیت یقین، تنزیل شده است).
آقای صدر میگوید این جوابی که دادید اصل استدلال شما را از بین میبرد. آقای صدر میگوید مرحوم نایینی در اصل فرمایش خود میگوید لاتنقض الیقین بالشک نهیِ ارشاد به نفی هست. یقین را به واسطه شک نقض نکن؛ یعنی این نمیشود (شدنی نیست)، یقین باقی هست، چون یقین باقی هست پس هم آثار طریقی یقین را دارد و آثار موضوعی طریقی را، در حالی با این توضیحی که دادید فرمودید استصحاب اگر تنزیل منزله علم شده، از جهت جری عملی هست (نه از جهت کاشفیت) (برای حل مشکل جمع شدن شک با یقین).
پس نمیتوانید بگویید آن حرفی را در اصل ادعا کردید بگویید که لاتنقض الیقین بالشک نهی ارشاد به نفی هست، شارع میفرماید نقض نکن یعنی نمیشود (شدنی نیست)، پس یقین به حالت خود باقی هست. بعد فرمودید اگر یقین به حال خود باقی هست، هم آثار طریقی یقین و هم آثار موضوعی طریقی را دارد. در حالی که فرمودید این تنزیل منزله یقین در مقام جری عملی هست (نه در مقام کاشفیت)، پس همه آثار یقین را ندارد. آثار یقین طریقی را دارد ولی آثار یقین موضوعی طریقی را ندارد. (این اشکال آقای صدر بر فرمایش مرحوم نایینی هست).
آقای صدر در تقریب اول فرمایش آقای خویی را فرموده، و در تقریب سوم فرمایش آقای نایینی را فرموده، در بین این دو تقریب دوم فرمایش آقا ضیاء عراقی را فرموده است. آقا ضیاء بیان دیگری دارد که استصحاب قائم مقام قطع موضوعی طریقی میشود که این بیان با آن بیان آقای خویی و آقای نایینی فرق دارد. (البته آقای صدر این بیان آقا ضیاء عراقی را هم نمیپذیرد و نهایتاً میفرماید استصحاب اصلاً قائم مقام قطع موضوعی (چه طریقی و چه وصفی) نمیشود. آقای خویی، نایینی و عراقی قائلند که استصحاب جای قطع موضوعی طریقی مینشیند ولی جای قطع موضوعی وصفی نمینشیند.
تقریب آقا ضیاء عراقی: نهی در ادله استصحاب (لاتنقض الیقین بالشک) نهی هست و نفی نیست. نهی از نقض عملی هست (نه نقض حقیقی) چون اصلا یقینی نیست که بخواهد نقض شود. لاتنقض الیقین بالشک موضوعش شک هست، وجداناً یقین ندارد، پس یقین نقض شده هست، لاتنقض که میگوید منظورش نقض در مقام عمل هست. وقتی این را میگوید یعنی این شک بعد از یقین در مقام عمل مثل یقین میماند؛ یعنی هم آثار طریقی یقین (محض) را دارد و هم آثار موضوعی طریقی یقین را دارد. «فكل عمل يجب في حال اليقين بشئ يجب في حال الشك في بقائه سواء كان العمل من آثار نفس اليقين كاليقين الموضوعي أو من آثار المتيقن المترتب عليه بسبب اليقين كاليقين الطريقي المحض (وبذلك) نلتزم بقيام الاستصحاب مقام العلم الموضوعي على الوجه الطريقي لا الصفتى ما لم يؤخذ في موضوعه نفى الشك، كما نلتزم بحكومته على سائر الاصول المأخوذ فيها المعرفة غاية للحكم بنحو تمام الموضوعي كما نبهنا عليه غير مرة»[1] . آقای صدر این تقریب را هم نقد میکند.