درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1402/12/12
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب /ارکان استصحاب
موضوع: استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب /ارکان استصحاب
آقای صدر اشکالی را مطرح کرده است و آن این است که اگر در اصل جعل شک کنیم که شارع اصلاً حکمی را جعل کرده یا نکرده مثلاً شرب تُتُن، در اینجا استصحاب عدم جعل میکنیم، همان طور که قبلاً شارع جعل نکرده، هنوز هم جعل نکرده است.
اشکال بر بیان آقای صدر: با این بیان استصحاب عدم جعل معنا ندارد چون گفتید جعل امرش دایر بین وجود و عدم هست، پس استصحاب عدم جعل معنا ندارد. اصلاً استصحاب در زمینه عدم جعل مطرح نیست. آقای صدر میگوید استصحاب عدم جعل جاری میشود، البته نه به معنای آن چیزی که در ذهن ما هست (آن جعل)، آنچه که ما استصحاب میکنیم عدم مجعول هست. ما شک داریم که شرب تُتُن حرام هست. یک زمانی نگفته بود شرب تتن حرام هست، هنوز هم نگفته است. این استصحاب به لحاظ صورت ذهنی در ذهن مولا نیست، بلکه به لحاظ آن حکایتی هست که شرب تتن حرام میباشد (در عالم واقع)؛ یعنی اگر جعل شده ناظر به واقع در عالم واقع بود، مثلاً استعمال دخانیات حرام هست. این را شک داریم استصحاب میکنیم. یک زمانی حرام نبوده، حالا که شک داریم، میگوییم همچنان حرام نیست. پس ما استصحاب عدم جعل به این معنا (عدم مجعول کلی (نه به معنای جعل به همان معنایی که گفته شده که صورتی در ذهن مولا هست)) داریم.
آقای صدر تنبیهاتی را ذکر میکند که ما (استاد) فقط به تنبیه سوم اشاره میکنیم. مجعول به معنایی که مرحوم نایینی میگفت استصحاب معنا دارد ولی مجعول به معنایی که شما میگویید معنا ندارد. «التنبيه الثالث ـ ان استصحاب المجعول في الشبهة الموضوعية هل يجري في نفسه بناء على مبنانا من إنكار الوجود الفعلي للمجعول ومباينته مع الجعل أم لا؟»[1]
مرحوم نایینی قائل است که یک مرتبه از حکم، جعل هست و یک مرتبه از حکم، مجعول هست. مقصود نایینی از جعل یعنی آنچه که شارع اعتبار میکند (در مرحلهای که شارع یک حکمی را اعتبار میکند، این جعل هست). مثل شرب خمر حرام هست (حتی اگر شرابی هم نباشد). مرتبه دوم مرحله مجعول هست. مرتبه دوم به نظر آقای نایینی آن مرحلهای هست که برای یک حکم کلی یک مصداقی پیدا میشود. مثلا در خارج شرابی تولید میشود که آن شراب نوشیدنش حرام هست. در مرحلهای که حکم مصداق مییابد (مرحله دوم) مرحوم نایینی اسم آن را مجعول میگذارد. آقای صدر میگوید بر طبق مبانی ما که جعل و مجعول دو لحاظ برای یک جیز هستند (نه آن طور که مرحوم نایینی میگفت که مجعول از جعل جداست، جعل مرحله اعتبار مولا هست و مجعول آن مرحلهای هست که مصداقی برایش پیدا میشود) در این صورت استصحاب مجعول در موارد شبهه موضوعیه چگونه جریان مییابد؟ اشکالی که شاید مطرح شود این است: مجعول به این معنای آقای صدر در شبهات موضوعیه معنا ندارد چون فرض این است که شارع جعل کرده است. مثلا حرمت شرب خمر را جعل کرده است پس نسبت به مجعول به معنای محکی در خارج شکی نداریم. الآن که شک داریم این شراب حرام هست یا نیست (شبهه موضوعیه) در اینجا نمیتوان استصحاب کرد که حرمت جاری هست. چون در مجعول به معنای کلی شک نداریم. چیزی هم که به نام مجعول در خارج نداریم. آقای صدر میگوید وقتی شارع یک حکم کلی را جعل میکند که مثلا شرب خمر حرام است، عرف چون دقتهای عقلی را ندارد وقتی شرابی در خارج پیدا شد میگوید این شراب هم حرام هست، گویی حکمی برای این شراب هم هست (غیر از آن حکم کلی حرمت شرب خمر، گویا برای این مصداق خمر خارجی هم حرمتی وجود دارد). (که به تعبیر آقای صدر این یک امر اعتباری و وهمی هست (حقیقی نیست)، ولی از نظر عرف گویا این برای خود حکمی دارد، غیر از حکم کلی حرمت شرب خمر (یک حکم جزئی هم این مصداق خارجی دارد). چون عرف چنین تصوری دارد (که در این مورد خاص حرمتی دارد) این حکم را قابل استصحاب میبیند.
استاد: به طور کلی اعتبار یک امر وهمی هست (یک فرض هست). وقتی شارع حکم کلی جعل میکند. قضایا شرعی به نحو قضایا حقیقیه هست (نه قضایا خارجیه)؛ یعنی شارع میفرماید اگر چیزی با این خصوصیات در خارج پیدا شد حکمش این است (کاری به خارج ندارد). پس از همین باب شرابی که در خارج پیدا میشود نوشیدنش حرام است، هرچند شارع جعل خاصی برای این شراب ندارد، ولی چون قضیه حقیقیه شرب خمر حرام است و جعل کرده، برای این مصداق خارجی هم حرمتی هست. این حرمت قابل استصحاب هست. این شراب خارجی اگر برایش اتفاق وتغییراتی رخ داد و شک شد که آیا هنوز حرام هست، در اینجا استصحاب حرمت جاری میشود.
گفته شد که دلیل ما برای استصحاب، روایات میباشند. وقتی گفتیم دلیل استصحاب روایت هست، یعنی ملاک استصحاب ظهور میباشد. ظهور هم مقصود آن چیزی هست که نوع افراد از یک عبارت میفهمند. اگر ظهور امری هست که عرفاً توسط نوع افراد قابل تشخیص هست، این بحثهای که میشود چه نتیجهای دارد (که مثلا میتوان استصحاب جعل کرد یا نکرد) (استصحاب جعل معنا ندارد چون جعل امری ذهنی هست (دائر بین وجود و عدم هست) استصحاب مجعول به لحاظ حکایت آن قضیه از عالم خارج معنا دارد) اینها بیشتر شبیه به مباحث فلسفی میباشد، در حالی که در استصحاب استظهار میکنیم. آقای صدر میگوید ملاک در مباحث لفظی ظهور هست، ظهور هم ظهور نوعی هست و این ظهور نوعی هم معمولاً از ظهور شخصی برای ما کشف میشود. (یعنی من چیزی از این لفظ میفهمم، بعد میگویم این فهم من، همان چیزی هست که همه میفهمند، در استظهار، فهم دیگران را استقراء نمیکنیم). چون از ظهور شخصی عادتاً ظهور نوعی را کشف میکنیم، گاهی اوقات بعضی نکتهها ممکن است مورد غفلت شخص قرار بگیرد و چون مورد غفلت قرار میگیرد، ممکن است آن ظهور برایش درست واقع نشود. این دقتهایی که در مباحث میشود در واقع تذکری هست نسبت به آن نکتههایی که باید شخص در برخورد با یک عبارت به آن توجه داشته باشد. و اگر آن نکتهها را توجه نماید در واقع ظهور درست میتواند تشخیص دهد. در واقع به نوعی ما کمک میکنیم که شخص ظهور درست را تشخیص دهد. آقای صدر مثالی میآورد: «مثاله: رواية عليّ بن جعفر:(سأل أخاه موسى بن جعفر عن اليهودي والنصراني يدخل يده في الماء أيتوضّأ منه للصلاة؟ قال: لا، إلاّ أن يضطرّ إليه.»[2]
سوال شده که یک یهودی یا نصرانی دستش را داخل آبی کرده، آیا میتوان با آن وضوء گرفت، امام علیهالسلام میفرماید: نه، مگر اینکه به آن مضطرّ شود. آقای صدر میفرماید اضطرار در این روایت به معنای این است که آبی نباشد مگر این آب، مقصود از آن تقیه نیست.ممکن است کسی بگوید این اضطرار مقصود تقیه هست، یعنی در جایی هست که اگر با این آب وضوء نگیرد، او را میکشند، که این شخص اعتقاد به نجاست آنها داشته است که امام علیهالسلام در اینجا اجازه داده است. این اضطرار به معنای تقیه باشد (نه به معنای نیافتن آب). آقای صدر میگوید میتوان برای این شخص بگوییم که این ضمیر در (إلیه) به چه چیز برمیگردد (أن یضطرّ إلیه)؟ آیا به آب برمیگرددد که در این صورت به آب مضطرّ شده که آب دیگری ندارد (نه به وضوء که مضطرّ هست حتماً وضوء بگیرد). آقای صدر میگوید با توجه دادن به این نکته تبیین میکنیم که این ظهور هست. اضطرار، اضطرار به آب هست (نه تقیه).
بیان یک نکتهای که باعث میشود یک ظهور خاصی (اگر به این نکته توجه شود) در ذهن منعقد شود که آن موقع شخص از طریق این ظهور شخصی، ظهور نوعی را کشف کند. بنابراین آقای صدر میفرماید کاری که ما در این مباحث میکنیم این است که ما آن نکتههای ظهور را بیان میکنیم که اگر کسی از آن نکتهها غفلت کرد و ظهوری برایش مخفی مانده، آن ظهور برایش آشکار شود. گاهی اوقات با استفاده از بعضی از استدلالها در واقع زمینه پیدایش یک ظهور را برای یک شخص فراهم میکنیم، این به این معنا نیست که با استدلال میخواهیم ظهور درست کنیم. آن ظهور مخفی را با این تحلیلها آشکار میکنیم.