درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1402/12/07
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب /ارکان استصحاب
موضوع: استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب /ارکان استصحاب
جواب مرحوم شیخ انصاری به اشکال مرحوم نراقی (که میگوید وقتی میخواهیم حکم را استصحاب کنیم، استصحاب حکم معارض دارد، و چون معارض دارد پس تعارضا وتساقطا) این است: اگر این زمان مُفرِّد حکم باشد، استصحاب بقاء حکم جاری نیست، چون موضوع در هر زمان یک چیز هست، ولی اگر زمان مُفرِّد حکم نباشد صرفاً ظرف باشد، استصحاب حکم جاری هست و در این صورت دیگر استصحاب عدم جعل ازلی جاری نخواهد شد. بنابراین این دو استصحاب با هم جاری نمیشوند که تعارضی پیدا کنند. یا در جایی که در آن حکم وجود دارد مفرِّد حکم باشد و موضوع حکم در هر زمان عوض شود استصحاب عدم جعل جاری میشود، یا در جایی که این ظرف، ظرف برای حکم نباشد، بدون اینکه مفرِّد موضوع باشد استصحاب عدم جعل جاری نمیشود. در این صورت استصحاب عدم حکم جاری میشود، استصحاب عدم جعل جاری نمیشود.
مرحوم آقای خویی برای اینکه این اشکال شیخ وارد نشود، بیان مرحوم نراقی را تغییر داده است. این طور بیان کرده؛ در شبهه حکمیه وقتی شک میکنیم یعنی در سعه و ضیق دایره مجعول شک میکنیم. مثلا وقتی به نحوه شبهه حکمیه شک داشته باشیم که ماه مبارک رمضان که روزه واجب هست، امساک روزه تا غروب هست، یا تا زوال حمره مشرقیه هست. در اینجا وقتی بخواهیم بقاء مجعول را استصحاب کنیم، بگوییم آن امساک روزه تا بعد غروب آفتاب هم واجب هست (تا زوال حمره مشرقیه). این یعنی ما در اینکه مجعول گسترده هست (تا زوال حمره)، یا اینکه محدود هست (تا غروب آفتاب) شک داریم. در اینجا استصحاب مجعول را داریم، میگوییم امساک وجوبش جعل شده تا غروب آفتاب که تعیینی هست، بعد از غروب تا زوال حمره مشرقیه استصحاب کنیم.
آقای خویی میگوید این شک ما در اینکه آیا آنچه که جعل شده تا زمان غروب آفتاب بوده یا تا زوال حمره مشرقیه، این مساله به این برمیگردد که جعل طولانی بوده (تا زوال حمره مشرقیه) یا کوتاه بوده (تا غروب آفتاب)، پس شک ما به کوتاهی یا بلندی جعل برمیگردد. قطعاً زمانی جعل نبود (به نحو عدم ازلی)، حال یقین داریم آن دلیل (که قدر متیقن ما هست) امساک تا غروب آفتاب جعل شده و نسبت به آن زائد شک داریم (در اینجا استصحاب عدم جعل داریم) نسبت به آن زائد برائت جاری میکنیم. استصحاب عدم جعل جاری میکنیم. این استصحاب عدم جعل که میگوید جعلی بعد از غروب آفتاب نداریم، با آن استصحاب مجعول که میگوید آن جعلی که شده بود تا غروب هنوز ادامه دارد (تا زوال حمره مشرقیه)، این دو با هم تعارض دارند (تعارضا وتساقطا). بنابراین آقای خویی میگوید مرکز استصحابها دو تا هست؛ یکی مجعول هست که میدانیم امساک واجب شده تا غروب آفتاب، بعد شک داریم که بعد از غروب آفتاب امساک واجب هست، استصحاب میگوید واجب هست. یکی دیگر از دو استصحاب مرکزش جعل هست (نه مجعول)؛ یعنی نمیدانیم آنچه که شارع جعل کرده محدود بوده (جعل کوچک) (امساک تا غروب آفتاب) یا جعل وسیع (جعل بزرگ) (امساک تا زوال حمره مشرقیه). چون زمانی جعلی صورت نگرفته بوده، استصحاب عدم ازلی میگوید آن مقداری که متیقن هست فقط خارج شده است (جعل کوچک) (تا غروب آفتاب). بعد از غروب آفتاب شک داریم جعلی صورت گرفته، استصحاب عدم جعل ازلی میگوید: خیر.
بنابراین از غروب آفتاب به بعد دو استصحاب داریم؛ یکی میگوید مجعولی که تا غروب آفتاب بود هنوز هم هست پس امساک واجب هست، یک استصحاب دیگر استصحاب عدم جعل هست، میگوید جعلی که نبود هنوز هم نیست، پس امساک واجب نیست. این دو استصحاب باهم تعارض میکنند (استصحاب مجعول و استصحاب عدم جعل) و تساقط میکنند. آقای صدر میگوید این نوع شک مثل شک در موارد اقل و اکثر میباشد (اینها بر اساس تقریر آقای حائری بود).
(این قسمت بر اساس تقریر آقای هاشمی هست): ما نسبت جعل میدانیم که جعلی نبوده بعد میدانیم که جعل قلیلی بوده است (یعنی امساکی از اذان صبح تا غروب آفتاب قطعاً هست) ولی بعد تا زوال حمره مشرقیه نمیدانیم امساک واجب هست یعنی جعل شده، امساک عدم جعل میآید. مثل اقل و اکثر هست که میدانیم اقل واجب است و نسبت به اکثر شک داریم و نسبت به زائد (اکثر) برائت جاری میکنیم. در اینجا هم همین طور هست، یعنی نسبت به زائد که جعل اضافهای صورت گرفته باشد، شک داریم. پس دو استصحاب داریم (با دو تعبیر به بیان آقای خویی از تقریر آقای حائری).
این دو استصحاب دو مرکز دارد. یک چیز نیست که گفته شود یک چیز را یکبار استصحاب وجودش را میکنند و یکبار استصحاب عدم آن را. (یکی استصحاب مجعول هست که گفته میشود جعلی شده بوده (تا غروب آفتاب) که قطعاً واجب است. بعد از این آیا امساک واجب است، استصحاب میگوید: واجب است (تا زوال حمره مشرقیه). یک استصحاب دیگر مرکزش جعل هست (نه مجعول) جعلی که نبوده است. یک قطعهای جعل صورت گرفته (از اذان صبح تا غروب آفتاب) این قطعه از غروب آفتاب تا زوال حمره مشرقیه جعلی صورت گرفته؟ میگوییم قبلاً که نبوده، استصحاب عدم ازلی میگوید هنوز هم نیست. پس استصحاب مجعول با استصحاب عدم جعل تعارض میکنند و ساقط میشوند. دیگر نمیتوانیم وجوب امساک را استصحاب کنیم.
آقای خویی میگوید با این بیانی که کردیم آن جواب شیخ انصاری آن جواب شیخ انصاری کارساز نیست چون تصور شیخ این بوده که مرکز استصحاب یک چیز هست به همین دلیل این طور پاسخ داد که اگر این زمان مفرِّد هست یعنی امساک قبل غروب آفتاب با امساک بعد از غروب آفتاب دوتا هست، در این صورت استصحابی صورت نمیگیرد چون آن موضوع منتفی شده و این موضوع هم نسبت به آن یقین سابقی نداریم. ولی اگر مفرِّد نیست و فقط ظرف هست، این همان موضوع هست، پس استصحاب میشود. شیخ فکر کرد آنچه مرحوم نراقی گفته مرکز دو استصحاب یک چیز هست، برای همین گفت دو استصحاب معنا ندارد؛ یا جاری میشود یا نمیشود.
آقای صدر اشکالاتی را که بر مرحوم نراقی وارد شده را مطرح میکند، مثل اشکال مرحوم نایینی. بعد میفرماید با بیان آقای خویی آن اشکال دیگر وارد نیست. بعد خودش بر آقای خویی اشکال کرده است، بعد میگوید اشکال من هم با این بیان آقای خویی وارد نیست. بعد دوباره فهرستی از اشکالات را بر بیان آقای خویی وارد میکند و آنها را هم ردّ میکند. میگوید آقای خویی بیانی کرده که اشکالی کسی از قبل (اشکال شیخ، نراقی، نایینی، اشکال خود (صدر)) و بعدش (چهار اشکال بعد) بر او وارد نیست.
بعد آقای صدر میگوید ما یک جوابی میدهیم که کلّا بیان آقای خویی ردّ میشود. و آن هم این است: دو نگاه به یک قضیه وجود دارد، وقتی شارع میفرماید روزه واجب است، و ما شک داریم که روزه تا غروب آفتاب واجب است یا زوال حمره مشرقیه؛ به این قضیه دو نوع میتوان نگریست: ۱- این یک صورتی در نفس جاعل هست؛ یعنی آن کس که این را جعل میکند چیزی در ذهنش در نظر میگیرد. آنچه که در ذهنش در نظر میگیرد یک نوع نگاه به قضیه هست. آقای صدر به این قسم لحاظ به حمل شایع میگوید. این صورت (مفهوم) یا هست یا نست. (دوران بین وجود و عدم هست). استاد: اسمی که آقای صدر بر این قسم میگذارد از لحاظ فلسفی و منطقی غلط است. این اصطلاح غلط هست. ولی اصل مطلبی که میگوید درست است. ۲- قسم دیگر آن واقعیتی هست که در خارج میباشد. مثل وجوب امساکی که در خارج هست از فجر تا غروب آفتاب، که میتواند بعد از غروب آفتاب هم باشد (تا زوال حمره مشرقیه).
آقای صدر میگوید آن نگاه به قضیه به شکل مفهومی (صورت) در ذهن جاعل، به این جعل میگویند. جعل یعنی آن صورت ذهنی که در ذهن جاعل هست. آنچه که در خارج هست به آن مجعول میگویند. بعد میگوید استصحاب اصلاً به لحاظ جعل جاری نمیشود (فقط به لحاظ مجعول جاری میشود). پس مساله حل شد. اینکه آقای خویی میفرماید دو استصحاب داریم، یکی مرکزش جعل هست و یکی هم مرکزش مجعول، ربطی ندارد چون یک استصحاب داریم وآن هم استصحابی هست که مرکزش مجعول هست.
بعد میگوید: سالیانی هست که استصحاب مطرح بوده، از ایام عضدی، حاجبی... تا زمان ما، هیچ کس این اشکال به ذهنش خطور نکرد. مرحوم نراقی اشکال را مطرح کرده، علت عدم طرح این اشکال این بود که آنها دو استصحاب در اینجا تصور نمیکردند. آقای نراقی اشتباهی کرد و دو استصحاب تصور کرده است. آقای خویی هم بر اشتباه افزود. جعل و مجعول دو چیز نیست. یک قضیه به دو لحاظ هست که یکی جعل است و یکی مجعول، و به یک لحاظ قابل استصحاب است و آن هم لحاظ مجعول است.
مثالی که آقای حائری مطرح کرده است؛ امساک تا غروب آفتاب واجب است یا تا زوال حمره مشرقیه. این اختلافی بین شیعه و سنی هست. سنیها میگویند غروب یعنی استتار شمس (استتار قرص)، شیعه میگوید غروب یعنی زوال حمره مشرقیه.
استاد: ما در فقه گفتهایم که هر دو آنها در روایات ما وارد شده است. بعضی جاها گفته غروب، استتار شمس هست، بعضی جاها هم گفته زوال حمره مشرقیه هست. ما گفتیم که اینها اصلاً دو علامت نیست، یک علامت هست، ملاک غروب، استتار شمس هست. استتار شمسی که ملاک غروب هست یعنی آن نقطهای که شما قرار دارید، آفتاب از افق آن نقطه پایینتر برود. و این در صورتی برای شما قابل رویت هست که هیچ مانعی وجود نداشته باشد. این اتفاق تقریباً در هیچ جایی نمیافتد، مگر در کنار دریا یا اقیانوسی باشید. (که مانعی نیست). چون عادتاً کوهی یا مانعی هست، و شارع دیده تشخیص این امر بر مکلفین مشکل هست، علامتی که مقارن با این هست (زوال حمره مشرقیه) آن را گذاشته است. زمانی که آفتاب از افق پایین میرود، آن حمره مشرقیه به بالا میرسد، آفتاب که پایینتر میرود، آن هم از بالا سر میرود. بنابراین اینها دو علامت نیست، یک علامت هستند.