درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1402/10/30
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب /روایات
موضوع: استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب /روایات
آقای صدر در انتها میفرماید علت اینکه امام علیهالسلام این عبارات اخیر روایت را تکرار کرده چیست؛ میفرماید شاید این تعبیرات متفاوت این باشد: «فيمكن ان يكون من جهة ان تطبيق كبرى الاستصحاب في المقام كان مقرونا بإفادة نكتة إضافية هي لزوم الفصل بين الركعة المشكوكة والركعات المتيقنة فكأن الإمام عليهالسلام أراد ان يفيد ذلك مع تطبيق كبرى قاعدة الاستصحاب.»[1] آقای صدر توضیح نمیدهد. شاید آنچه که ما گفتیم مورد نظرش باشد، هرچند که بعداً چیزی میگوید که معلوم میشود که مورد نظرش نیست. بعد میفرماید اگر استصحاب از این روایت استفاده شود، یک قاعده عمومی هست و ارتباط به خصوص به نماز ندارد، همانند دو روایت قبل تعمیم داده میشود.
آقای صدر قبلاً گفت ما یکبار بحث میکنیم که روایت فی حدّ نفسه ظهور در چه چیز دارد، که گفت ظهور در استصحاب دارد. و گفت که اشکالاتی وارد است که ظهورش را مخدوش میکند.
از جمله اشکال مرحوم شیخ انصاری: شیخ میفرماید در شک بین دو وچهار اگر بخواهیم استصحاب کنیم میگوییم دو رکعت یقینی هست، در بیش از دو، شک دارد، پس بنا را بر دو میگذارد و دو رکعت دیگر میخواند (دو رکعت متصل). در شک سه وچهار هم همین طور، که سه رکعت یقینی هست، یک رکعت دیگر هم میخواند (یک رکعت متصل). (که این فتوا اهل سنت هست).
اگر گفته شود که رکعت متصل بخواند خلاف ضرورت فقهی شیعه هست، پس باید گفت این حدیث تقیه هست وقابل استناد نیست. ولی اگر بگوید این دو رکعت یا رکعت اضافه، منفصل هست، که استصحاب دلالتی بر آن ندارد، پس این ذیل روایت استصحاب را نمیگوید.
آقای صدر سه راه حل برای اشکال شیخ طوسی مطرح میکند و هر سه را ردّ میکند و در انتها میفرماید: اشکال شیخ وارد است. «وهكذا ثبت ان المحذور الّذي يثيره الشيخ الأعظم (قده) لا يخلو من وجاهة لعدم تمامية شيء من المعالجات المذكورة من قبل المحققين بنحو تطمئن إليه النّفس.»[2]
راه دوم را آخوند گفته است. جواب آخوند این است که میگوید ذیل روایت استصحاب را میگوید ورکعت اضافه هم منفصل هست. میفرماید معنای روایت این است که اگر فقط به استصحاب عمل میکردیم باید بنا را بر سه میگذاشتیم و یک رکعت متصله میخواندیم، یا بنا را بر دو میگذاشتیم و دو رکعت متصله میخواندیم، ولی این روایت میفرماید باید آن دو رکعت یا یک رکعت اضافه را جداگانه (منفصل) خواند. یعنی یک سلام در آن بین خواند. فرق متصل ومنفصل یک سلام دادن اضافه در آن بین هست. این روایت میفرماید آن سلام دادن اشکال ندارد. آخوند میگوید: استصحاب دو دلالت دارد؛ یک دلالت اینکه باید یک رکعت یا دو رکعت بخوانید، که این مدلول باقی هست. یک دلالت دیگر اینکه باید متصل باشد، چون تشهد وسلام ما بین مانع هستند، که این روایت میفرماید این اضافات اشکالی ندارد. ولی دلالت استصحاب همچنان به جای خود باقی است. یعنی در شک دو وچهار که به دو رکعت یقین داشته، باید دو رکعت دیگر بخواند، در شک سه وچهار به سه رکعت یقین داشته، باید یک رکعت دیگر بخواند. استصحاب میگوید با آن رکعات اضافه متصل باشد، که این روایت میگوید لازم نیست (بلکه نباید متصل باشد).
آقای صدر بعد از راه حل آخوند، اشکالات بر آن را میگوید وآنها را جواب میدهد. آقای صدر خودش بر آخوند اشکال میکند. استاد: اشکال آقای صدر بر آخوند، همان تفسیری هست که ما از روایت کردیم. آقای صدر میفرماید اگر حرف آخوند درست باشد در آن صورت این ذیل روایت چند اشکال پیدا میکند، و دیگر نمیتوان با استصحاب درستش کرد، به سوی قاعده یقین (بناء علی الیقین) یعنی اشتغال، میرود (که ربطی به استصحاب ندارد).
استاد: تفسیری که ما از ذیل روایت (آن عبارات مکرّره) کردیم فرمایش آخوند درست میشود. یعنی ذیل روایت اول (لاتنقض الیقین بالشک)، استصحاب را میگوید. (اگرچه استصحاب اقتضاء دارد که آن رکعت اضافه متصل باشد). (و لایدخل الشک فی الیقین): این رکعت اضافه را که میخواند (که معلوم نیست واجب باشد) داخل آن رکعات یقینی قبل نکند). (و لایخلط احدهما بالآخر): این رکعت اضافه را جداگانه (منفصل) بخواند. (و لکنه ینقض الشک بالیقین): دوباره قاعده استصحاب را میگوید. (و یتم علی الیقین): اگر رکعت اضافه را متصل نخواند (منفصل بخواند)، در این صورت بر یقین تمام کرده است.
استاد: ما به یک معنایی راه حل آخوند را در جواب اشکال شیخ میپذیریم.
اشکال دوم اشکال مرحوم آقا ضیاء عراقی هست که میفرماید تطبیق استصحاب در اینجا از باب اصل مثبت میشود، در حالی که استصحاب اصل عملی هست، مثبتات آن حجت نیست.