درس خارج اصول استاد مهدی هادوی تهرانی
1402/10/23
بسم الله الرحمن الرحیم
استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب / روایات
موضوع: استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب / روایات
فراز هفتم روایت: «قلت: ان رأيته في ثوبي وانا في الصلاة قال: تنقض الصلاة وتعيد إذا شككت في موضع منه ثم رأيته، وإن لم تشك ثم رأيته رطبا قطعت الصلاة وغسلته ثم بنيت على الصلاة لانك لا تدري لعله شئ أوقع عليك فليس ينبغي ان تنقض اليقين بالشك.»[1]
در تقریر آقای هاشمی (بحوث فی علم الاصول) آمده که دو جمله از روایت دلالت بر استصحاب دارد؛ یکی جواب سوال سوم، و یکی جواب سوال اخیر (هفتم). جواب سوال سوم بحث شد.
فراز آخر (هفتم): امام علیهالسلام میفرماید علت حکم نقض صلاة این است که وقتی شخص متوجه نجاست میشود، علم به نجاست پیدا میکند، چون علم به نجاست دارد، دیگر بحث استصحاب مطرح نیست. چون یقین دارد که نمازش را با لباس نجس خوانده است. این سوال مطرح میشود که میتوان نماز را با لباس نجس خواند؟ ادلهای که داریم دلالت بر شرطیت طهارت یا مانعیت نجاست دارد، اقتضاء دارد که نماز باطل است. عبارت (تنقض الصلاة) به این معنا نیست که نمازش صحیح بوده و حالا آن را قطع میکند، بلکه کنایه از این است که نمازش باطل بوده است.
«قطعت الصلاة وغسلته ثم بنيت على الصلاة»: نماز را متوقف کند و آن قسمت نجس را تطهیر کند ونمازش را ادامه دهد. این قسمت روایت را فقهاء این طور فتوا ندادهاند. این مقدار پذیرفتهاند که اگر کسی آب در دسترس دارد و بدون به هم ریختگی هیئت نماز میتواند نجاست را برطرف کند، میتواند نمازش را ادامه دهد، ولی اگر آب در دسترس ندارد و باید آن را تهیه کند و بعد تطهیرِ، و بعد نماز را ادامه دهد، که هیئت نماز به هم میریزد، فقهاء این را نپذیرفتهاند. به هر حال این قسمت روایت میفرماید که اگر در اثناء نماز متوجه شود لباسش نجس هست و از ابتدا احتمال نجاست نمیداد، احتمال میدهد که الآن نجس شده، نماز تا به اینجا صحیح بوده، از اینجا به بعد تطهیر نیاز دارد. روایت علتش را میفرماید: «لانك لا تدري لعله شئ أوقع عليك فليس ينبغي ان تنقض اليقين بالشك.» این قسمت اخیر روایت را اینگونه میگوییم که زراره یقین داشت لباسش پاک است، الآن یقین به نجاست پیدا کرد، تا قبل از این یقین به نجاست، احتمال نجاست و احتمال پاکی میداده، استصحاب میگوید پاک است. بنابراین قبل نماز یقین سابق بود، شک لاحق هم هست، پس از ابتدای نماز تا هنگام یقین به نجاست، استصحاب جاری است.
آقای صدر میفرماید در این قسمت روایت ارکان قاعده یقین نیست. آقای صدر میگوید اینکه فرمود (ان لم تشک ثم رایته) یعنی یقین به طهارت در حال نماز داشته، بعد دیده، الآن شک کرده که شاید آن موقعی که یقین داشت، یقینش مطابق با واقع نبوده است الّا این موقع نماز یقین داشته قرینهای بر آن نیست تا به واسطه آن بگوییم این قاعده یقین را میگوید.
«بقوله (وان لم تشك ثم رأيته) وان كان يمكن حمله على إرادة عدم الشك بمعنى العلم بالطهارة في أثناء الصلاة الا ان هذا لا قرينة عليه ولا موجب لتقييده بذلك فاليقين الّذي هو ركن قاعدة اليقين لم يفرض لا في كلام السائل ولا الإمام عليهالسلام في هذا المورد»[2]
استاد: با توجه به قسمت اول سوال آخر (هفتم) که امام علیهالسلام فرمود «اذا شککت فی موضع منه ثم رایته (یعنی قبل نماز شک داشته، بعد همان نجاست را دیده که یقین کرد از ابتدا نماز تا حال لباسش نجس بوده است.(و ان لم تشک) قبل نماز شک نداشته الآن دیده، احتمال میدهد که از ابتدای نماز نجس بوده و احتمال میدهد الآن نجس شده باشد) پس نسبت به قبل از نماز یقین هست، نسبت به حال نماز تا الآن شک هست. (و ان لم تشک) یعنی یقین، نهایتاً (ان لم تشک) با توجه به (اذا شککت) یعنی قبل از نماز. پس این ربطی به قاعده یقین ندارد. آقای صدر هم درست فرموده که ربطی به قاعده یقین ندارد، ولی لازم نیست تاکید کنیم که (ان لم تشک) به معنای علم نیست. چون (ان لم تشک) با توجه به قرینه (اذا شککت) علم هست، ولی این شک و علم مربوط به قبل از نماز هست. در نتیجه فراز هفتم هم دلالت بر استصحاب دارد.
استاد: ما معتقد که یک سوال دیگر زراره که حضرت جواب دادند هم استصحاب را بیان میکند و آن سوال پنجم هست. (در بیان آقای صدر سوال چهارم هست.)
فراز پنجم: «قلت فاني قد علمت انه قد أصابه ولم أدر اين هو فاغسله؟ قال : تغسل من ثوبك الناحية التي ترى انه قد أصابها حتى تكون على يقين من طهارتك» این قسمت روایت را بیشتر در علم اجمالی مطرح کردهاند. این سوال معنایش این است که علم اجمالی منجّز هست یا نیست. حضرت میفرماید باید تطهیر کند. تری: یعنی تعلم. علتی که حضرت بیان میکند این است: «حتى تكون على يقين من طهارتك». یعنی مکلف میداند در این محدوده نجاستی اصابت کرده، اگر قسمتی از آن محدوده را تطهیر کند، یقین به طهارت پیدا نمیکند، پس آن یقین به نجاست همچنان باقی است و با این نجس از بین نمیرود. باید آن قدر تطهیر کند که یقین کند پاک شده است. گرچه حضرت نفرموده «لاتنقض الیقین بالشک»، نفرموده «فليس ينبغي لك أن تنقض اليقين بالشك أبدا...» ولی این عبارت حضرت «حتى تكون على يقين من طهارتك» استدلال مقدری را بیان میکند که مکلف میداند این محدوده نجس شده تا وقتی یقین نکند که این محدوده پاک شده، نمیتواند با این لباس نماز بخواند. چون لاتنقض الیقین بالشک. به نظر ما سه فراز از روایت دوم دلالت بر استصحاب دارد.
روایت سوم: صحیحه زراره: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهالسلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَنْ لَمْ يَدْرِ فِي أَرْبَعٍ هُوَ أَمْ فِي ثِنْتَيْنِ وَ قَدْ أَحْرَزَ الثِّنْتَيْنِ قَالَ يَرْكَعُ رَكْعَتَيْنِ وَ أَرْبَعَ سَجَدَاتٍ وَ هُوَ قَائِمٌ بِفَاتِحَةِ الْكِتَابِ وَ يَتَشَهَّدُ وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ إِذَا لَمْ يَدْرِ فِي ثَلَاثٍ هُوَ أَوْ فِي أَرْبَعٍ وَ قَدْ أَحْرَزَ الثَّلَاثَ قَامَ فَأَضَافَ إِلَيْهَا أُخْرَى وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ وَ لَا يَنْقُضُ الْيَقِينَ بِالشَّكِّ وَ لَا يُدْخِلُ الشَّكَّ فِي الْيَقِينِ وَ لَا يَخْلِطُ أَحَدَهُمَا بِالْآخَرِ وَ لَكِنَّهُ يَنْقُضُ الشَّكَّ بِالْيَقِينِ وَ يُتِمُّ عَلَى الْيَقِينِ فَيَبْنِي عَلَيْهِ وَ لَا يَعْتَدُّ بِالشَّكِّ فِي حَالٍ مِنَ الْحَالاتِ.»[3] (و هو قائم بفاتحة الکتاب؛ یعنی باید فاتحه الکتاب بخواند). مرحوم شیخ انصاری فرموده عبارت (و هو قائم بفاتحة الکتاب) یعنی یرکع رکعتین، دو رکعت را منفصل بخواند. (با توجه به عبارت (و هو قائم بفاتحة الکتاب). فتوای شیعه این است که اگر کسی شک بین دو و چهار کرد، نماز را سلام دهد و بعد دو رکعت جداگانه (منفصل) بخواند (با فاتحه الکتاب). اهل سنت میگویند دو رکعت را متصل بخواند. (سلام ندهد، بلکه ادامه نماز را بخواند). استاد: اهل سنت در رکعات سه وچهار حمد میخوانند، تسبیحات نمیگویند (ظاهر شیخ به این نکته توجه نداشته است).