« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی هادوی‌ تهرانی

1402/10/18

بسم الله الرحمن الرحیم

استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب / روایات

 

موضوع: استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب / روایات

 

«عنه عن حماد عن حريز عن زرارة قال قلت: أصاب ثوبي دم رعاف أو غيره أو شئ من مني فعلمت أثره إلى أن اصيب له من الماء فاصبت وحضرت الصلاة ونسيت أن بثوبي شيئا وصليت ثم اني ذكرت بعد ذلك قال : تعيد الصلاة وتغسله، قلت فاني لم أكن رأيت موضعه وعلمت انه قد أصابه فطلبته فلم أقدر عليه فلما صليت وجدته قال: تغسله وتعيد، قلت فان ظننت انه قد اصابه ولم اتيقن ذلك فنظرت فلم أر شيئا ثم صليت فرأيت فيه قال : تغسله ولا تعيد الصلاة ، قلت لم ذلك؟ قال: لانك كنت على يقين من طهارتك ثم شككت فليس ينبغي لك أن تنقض اليقين بالشك أبدا، قلت فاني قد علمت انه قد أصابه ولم أدر اين هو فاغسله؟ قال: تغسل من ثوبك الناحية التي ترى انه قد أصابها حتى تكون على يقين من طهارتك، قلت فهل علي إن شككت في انه أصابه شئ ان انظر فيه؟ قال: لا ولكنك إنما تريد أن تذهب الشك الذي وقع في نفسك قلت: ان رأيته في ثوبي وانا في الصلاة قال: تنقض الصلاة وتعيد إذا شككت في موضع منه ثم رأيته، وإن لم تشك ثم رأيته رطبا قطعت الصلاة وغسلته ثم بنيت على الصلاة لانك لا تدري لعله شئ أوقع عليك فليس ينبغي ان تنقض اليقين بالشك[1]

آقای صدر در بحث استصحاب دائم به بحث استصحاب امام خمینی مراجعه داشته است.

حضرت امام خمینی در توضیح فراز سوم روایت می‌فرماید که مکلف نمازش را کلّاً در لباس نجس خوانده، چگونه نمازش صحیح است؟ در جواب می‌فرماید وقتی زراره از امام علیه‌السلام پرسید «فان ظننت انه قد اصابه ولم اتيقن ذلك فنظرت فلم أر شيئا ثم صليت فرأيت فيه قال: تغسله ولا تعيد الصلاة»، معنایش این است آن‌چه که اتیان کرده همان مأمورٌبه بوده است. این عمل مکلف مطابق با مأمورٌبه بوده است، وظیفه‌اش را انجام داده است. معنای جواب امام علیه‌السلام این است که استصحاب طهارت یک نوع توسعه در شرط هست؛ یعنی شرط نماز طهارت ثوب هست. آن‌چه که در ادله احکام واقعی مطرح است یعنی طهارت واقعی هست. و این روایت که می‌فرماید تمام نماز در لباس نجس خوانده شده، بعد از نماز متوجه شده، نمازش صحیح است، معنای این روایت این است که آن شرط صحت نماز غیر از طهارت واقعی، همین طهارت ظاهری هست (مستند به استصحاب). یعنی نماز یا باید با لباس طاهر واقعی باشد، یا با لباس طاهر ظاهری باشد.

امام خمینی به اشکال مرحوم شیخ طوسی اشاره می‌کند؛ که فرموده بود چگونه کل نماز در لباس نجس، صحیح است ولی اگر در اثناء نماز ببیند لباسش نجس هست (که مثلاً از ابتدا نماز تا آن‌جا را با لباس نجس خوانده) نمازش باطل است؟ (چگونه این‌ها قابل جمع هستند؟)

امام خمینی می‌فرماید علت این‌که کل نماز را در لباس نجس صحیح است، این می‌باشد که دلیل استصحاب توسعه در شرط هست. ولی وقتی در بین نماز می‌بیند لباسش نجس هست، در این‌جا نمی‌تواند به استصحاب برای صحت نماز تمسک کند، چون استصحاب برای زمان شک هست ولی مکلف الآن شک ندارد، یقین به نجاست لباسش دارد. آن ادله‌ای که می‌گوید طهارت شرط است یا نجاست مانع هست‌ (البته نظر امام خمینی این است که ادله می‌گویند نجاست مانع است)، اقتضاء دارند که باید کل نماز (که مجموعه‌ای به هم پیوسته هست) را در لباس طاهر انجام دهید. اگر بخشی در لباس نجس خوانده شود، صحیح نیست. استصحاب هم نمی‌تواند کاری انجام دهد (جاری نمی‌شود). پس نمی‌توان به استصحاب تمسک کرد. ادله مانعیت نجاست یا شرطیت طهارت هم تحت اطلاق خود باقی می‌مانند که در هر مکان و هر زمان جاری می‌شوند و اقتضاء دارند که این نماز باطل هست. بنابراین فرق است بین این‌که بعد نماز بفهمد لباسش نجس هست، و در بین نماز بفهمد لباسش نجس هست.

آقای صدر ناظر به فرمایش امام خمینی توضیحاتی داده است، ولی به نظر ما توضیحاتش ظاهراً واضح نیست.

مشهور می‌گویند که دو فراز در صحیحه دوم زراره مدرک استصحاب هست، البته ما قائلیم سه فراز هست. یکی فراز سوم که حضرت در جواب زراره فرمود: «لانك كنت على يقين من طهارتك ثم شككت فليس ينبغي لك أن تنقض اليقين بالشك أبدا». این فراز را قبلاً گفتیم که محتمل دو قاعده استصحاب و قاعده یقین هست. آقای صدر فرموده که ارکان استصحاب (یقین سابق، شک لاحق) در این‌جا هست، ولی ارکان قاعده یقین (شک ساری) نیست. برای این‌که ارکان قاعده یقین باشد باید فرض کرد که قبل نماز وقتی احتمال نجاست داد و نگاه کرد، یقین پیدا کرد، و فرض کرد که بعد نماز، نجاست لباس را دید یقین نکرد که این همان نجاست قبلی هست بلکه که شک کرد که الآن نجاست اصابت کرده یا همان نجاست قبلی هست؛ در این صورت قاعده یقین (شک ساری) می‌شود. (که آن یقینی که قبل از نماز داشت که لباسش پاک هست الآن دچار تزلزل می‌شود). آقای صدر ادعا کرد که ظاهر روایت این است که مکلف بعد نماز شک داشته است، دلیلش هم آن است چون اگر می‌خواست بگوید این نجاست همان نجاستی هست که قبل نماز احتمالش را می‌دادم می‌گفت (رایته فیه)، در حالی که گفته است (رایت فیه). پس می‌خواهد بگوید (یک) نجاستی دیدم. استاد: احتمال آقای صدر خلاف ظاهر هست. ظاهر رایت فیه، یعنی رایته فیه هست که ضمیرش محذوف هست.

آقای صدر می‌فرماید یقین سابق (این‌که قبل نماز یقین به طهارت داشته) را نمی‌توان از روایت فهمید،‌ چون راوی گفت جستجو کردم و ندیدم، نگفت یقین کردم که نیست. بعد فرمود بله، عرف متعارف وقتی نمی‌بیند می‌گوید نیست، یقین پیدا می‌کند. اما عبارت گویای این نیست که حتماً یقین پیدا کرده است. از آن طرف می‌گوییم عدم الوجدان لایدلّ علی عدم الوجود، ولی این مطلبی نیست که عرف عموماً به آن عنایت داشته باشد. بنابراین نمی‌توان از لم أرَ شیئاً استفاده کرد که حتماً یقین پیدا کرده به این‌که لباسش پاک است (ممکن است یقین داشته باشد و ممکن است هم شک داشته باشد). اگر منظور راوی یقین باشد، این را امام باید از علم غیبش دریابد (نه از ظاهر عبارت). و چون گفتیم امام علیه‌السلام از علم غیبش در این گونه موارد استفاده نمی‌کند، پس این عبارت با این فرض نیست که مکلف قبل از نماز یقین داشته است.

خلاصه کلام آقای صدر این است که قبل نماز یقین به طهارت معلوم نیست (از عبارت)، ولی بعد از نماز معلوم است که ملکف شک دارد که نجاست الآن پیدا شده یا قبل از نماز بوده است. در حالی که به نظر ما روشن هست که بعد از نماز یقین دارد این نجاست همان نجاست قبل از نماز هست، بنابراین در این‌جا اصلاً ارکان قاعده یقین تحقق نمی‌یابد.

آقای صدر می‌گوید استصحاب به لحاظ حال نماز هست یا به لحاظ بعد نماز؟ آیا مقصود این است که قبل نماز یقین به طهارت داشتی، بعد شک کردی، حال موقع شک، استصحاب کردی و با استصحاب نماز خواندی و صحیح است؟ یا ناظر به بعد از نماز هست؛ که آیا این نجاست که الآن روی لباس می‌بینم، الآن پیدا شده یا از ابتدا بوده است؟ استصحاب می‌گوید از ابتدای نماز نبوده است، چون اول نماز یقین به طهارت داشته تا آخر نماز دلیلی بر نقض این یقین نبود، الآن بعد از نماز که یقین کرد نجس هست، از کجا معلوم که در هنگام نماز نجس بوده، پس بعد از نماز استصحاب طهارت را جاری می‌کند تا زمانی که یقین کند.

بعد آقای صدر می‌گوید دومی استصحاب بعد نماز) مورد نظر هست.

استاد: کلام آقای صدر مبتنی بر این است که (گفتیم قبول نداریم) عبارت زراره می‌گوید بعد از نماز شک دارم که آیا این الآن نجس شده یا قبل از نماز نجس بوده است. ولی ما گفتیم ظاهر روایت این است که وقتی بعد از نماز نجاست را می‌بیند، یقین می‌کند همان نجاست هست که ابتدا احتمال می‌داد، پس استصحابی بعد از نماز ندارد، تنها استصحاب، استصحاب حال نماز هست.

آقای صدر می‌گوید اگر روایت را حمل کنیم بر استصحاب حال نماز، چگونه زراره با آن علم و دانشش نمی‌داسته که انسان وقتی یقین داشته لباسش پاک هست، بعد شک در نجاست کند، نماز خواندن با این اشکال ندارد؟ بعد از این‌که حضرت علیه‌السلام جواب می‌دهد، زراره تعجب و استغراب هم می‌کند. آقای صدر حرف عجیبی می‌زند؛ می‌فرماید: علت این‌که با این ندانستن نمازش را خواند این بود که یک اماره عرفی بر صحت نماز داشت و آن اماره فحص و عدم ظفر هست (جستجو کر و نیافت). پس این یک اماره عرفی هست که می‌تواند با آن نماز بخواند. معنای حرف آقای صدر این است؛ کسی که فحص می‌کند ونمی‌یابد، یقین پیدا می‌کند. در حالی که قبلاً خود آقای صدر گفت که این طور نیست که یقین داشته حتماً پاک هست.

استاد: ما قبول داریم که عبارت زراره ظهور در علم ندارد (فلم أرَ شیئاً).

پس زراره (طبق ادعای آقای صدر که گفته) یک اماره عرفی دارد، صحیح نیست. اماره نداشته، برای همین هم وقتی نماز را خواند، برایش سوال پیش آمد که این نماز اصلاً صحیح بوده یا نه، از امام علیه‌السلام پرسید. امام علیه‌السلام هم فرمود: صحیح است. علت را از حضرت پرسید، فرمود: برای قاعده استصحاب.

آقای صدر جواب می‌دهد که علت ندانستن زراره این بود که زراره زمانی پرسیده که مرتبه دانشش به این حدی نرسیده بوده که بعدها گفته شد.

مؤید فرمایش آقای صدر این است که این روایت دو نوع نقل شده؛ یکی به همین شکلی که آقای صدر در این‌جا آورده، نقل شیخ طوسی که مضمرة هست؛ زراره می‌گوید: سالتُه... . نقل دیگری جناب شیخ صدوق دارد که در آن‌جا از امام باقر علیه‌السلام نقل می‌کند. یعنی زمان، زمان امام باقر هست (نه امام صاق علیهماالسلام). آن زراره‌ای که امام صادق علیه‌السلام از او تجلیل کرده و از علم او می‌ستاید، در عصر امام صادق علیه‌السلام هست. ولی در زمان امام باقر علیه‌السلام ظاهراً در آن حد نبوده است.

 


logo