« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی هادوی‌ تهرانی

1402/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

حجیة استصحاب/ادله استصحاب /استصحاب

 

موضوع: استصحاب /ادله استصحاب /حجیة استصحاب

 

آقای صدر می‌فرماید استصحاب بر اساس سه دلیل مطرح شده: ۱- حجیة استصحاب علی اساس إفادته للظنّ ۲- حجیة استصحاب علی اساس السیرة العقلائیة ۳- حجیة استصحاب علی اساس الأخبار.[1]

نسبت به دلیل اول گفته‌اند: وقتی حالت سابقه چیزی را می‌دانیم و بعد شک می‌کنیم، آن حالت سابقه باعث می‌شود نسبت به وضعیت فعلی، بعد توجه به آن حالت سابقه، ظن پیدا کنیم.

ظن به دو نوع تقسیم شده: - ظن نوعی - ظن شخصی. ظن نوعی: یعنی نوع افراد به حالت سابقه توجه کنند، نسبت به وضعیت فعلی ظن پیدا می‌کنند. ممکن است که شخص مکلف ظن پیدا نکند. مثلا: ظواهر مفید ظن نوعی هستند، و ملاک حجیتشان هم همین است؛ در نظر نوع مردم ظن به آن ظاهر پیدا می‌شود. (ولو برای یک نفر ظن پیدا نشود و در شک باشد). اگر گفتیم استصحاب از باب افاده ظن حجت است و آن ظن را به ظن نوعی تقسیم کردیم؛ معنایش این می‌شود که وقتی به حالت سابقه توجه می‌کنیم نسبت به وضعیت فعلی نوع مردم ظن پیدا می‌کنند و این حجت است. (ولو برای شخص مکلف ظن پیدا نشود).

ظن شخصی: یعنی شخص مکلف وقتی به حالت سابقه توجه می‌کند، شک فعلی مکلف به ظن تبدیل می‌شود، که در این صورت زمانی استصحاب حجت است که برای مکلف ظن پیدا شود.

آقای صدر می‌فرماید: کسانی که این دلیل را آورده‌اند، نگفته‌اند که به چه علت این ظن حجت است.

استاد: ظن فی حدّ نفسه حجت نیست. اصل در ظن عدم حجیت است، مگر این‌که دلیل بر حجیت ظن داشته باشیم. آقای صدر هم در این‌جا همین را می‌گوید. می‌فرماید بر فرض این‌که حالت سابقه مفید ظن باشد، این ظن به چه دلیلی حجت است.

آقای صدردلیلی را می‌آورد: می‌فرماید: می‌توان دلیل انسداد را مطرح کرد. دلیل انسداد اجمالاً این است که وقتی راهی نداریم به یقین نسبت حکم شرعی، و یقین داریم احکام شرعی وجود دارد، پس مطلق ظنون برای ما حجت است. حال یا حجیة الظن علی الکشف؛ عقل کشف می‌کند که ظن حجت است. یا عقل حکم می‌کند به حجیت ظن. (دو مبنا هست).

آقای صدر می‌فرماید اگر صغری وکبری را بپذیریم،‌ و بگوییم (صغری) یقین به حالت سابقه مفید ظن نسبت به وضعیت فعلی هست. (کبری) و ظن حاصل حجت است (به دلیل انسداد). نتیجه: این‌که استصحاب حجت می‌شود.

استاد: اگر این راه و دلیل را بگوییم که استصحاب مفید ظن هست و ظنش هم حجت است، استصحاب اماره است (نه اصل عملی).

آقای صدر می‌فرماید: ما هم باید درباره صغری و هم درباره کبری این دلیل بحث کنیم.

یک شاهدی که برای صغری آوردنا این است که گفته‌اند عقلاء بناءشان بر این است که وقتی در چیزی یقین دارند و بعد شک می‌کنند، به همان یقین سابقشان عمل می‌کنند و این بناء عقلاء از باب تعبد محض نیست، چون عقلاء تعبد محض ندارند؛ از باب این است که این را کاشف و طریق می‌دانند. طریقیتش از این باب است که آن را مفید ظن می‌دانند. بنابراین بناء عقلاء نشان دهنده این است که استصحاب مفید ظن است وگرنه عقلاء چنین بنایی در این‌جا نداشتند.

دلیل کبری هم انسداد است.

اما آقای صدر می‌فرماید: این دلیل اعتباری هست و ارزشی ندارد. چون نسبت به کبری ما قائل به انسداد نیستیم. دلیل انسداد را میرزای قمی مطرح کرده است. بعد میرزا این مورد نقد قرار گرفت.

دلیل انسداد بر این استوار است؛ چون ما یقین داریم به وجود احکام شرعی، و از طرفی راهی برای دستیابی به احکام شرعی نداریم، پس مطلق ظنون حجت می‌شود. این انسداد کبری است.

در انسداد کبری، جوابی که داده شد؛ این است: گرچه یقین به احکام شرعی نداریم ولی اماراتی که یقین به حجیت آن‌ها داریم مثل خبر واحد، ظواهر... که آن امارات و آن ادله ظنی معتبر یقینی به اندازه‌ای برای ما کشف می‌کند که ما احتمال حکم بیش از این نمی‌دهیم. بنابراین آن علم اجمالی به وجود احکام منحل می‌شود. به واسطه آن احکامی که در دایره امارات کشف می‌شود. پس دلیل انسداد تمام نیست.

ولی نسبت به دلیل صغری این مطرح است که آیا واقعاً حالت سابقه موجب ظن به وضعیت فعلی می‌شود؟ آقای صدر می‌فرماید: خیر، بله در برخی مواقع ظن پیدا می‌شود، ولی به طور کلی در همه مواقع این طور نیست که ظن پیدا شود. در مواقعی که ظن پیدا می‌شود همیشه ناشی از یقین سابق فقط، نیست. مجموعه‌ای از عوامل دست به دست هم می‌دهند و مفید ظن می‌شوند. آن عوامل در موارد مختلف با هم فرق دارند و یکسان نیستند.

آقای صدر می‌گوید: این‌که می‌گویند بناء عقلاء بر حالت سابقه هست، معیار منطقی ندارد. بیشتر بر اساس یک نوع توهم هست. چون با حالت سابقه مأنوس هستند به همان عمل می‌کنند. حیوانات هم که به حالت سابقه عمل می‌کنند بر اساس همان توهم است نه این‌که منطقی دارند، برای اُنسی که به آن حالت سابقه دارند. و چون این یک حالت وهمی است در موارد مختلف فرق می‌کند. مثلاً وقتی که انسان مدتی از رفیقش دور است و می‌خواهد دوباره او را ببیند، استصحاب زنده بودنش را جاری می‌کند، با این‌که نمی‌داند او زنده است. علت این‌که بناء بر زنده بودنش می‌گذارد برای این است که تمایل نفسانی این فرد به این است که میل دارد دوستش زنده باشد، نه برای این‌که قبلاً یقین داشت الآن شک دارد، و وقتی توجه به آن یقین پیدا می‌کند، شکش به ظن تبدیل می‌شود.

اگر مثال را عوض کنید و اگر رفیقش نباشد و یک انسان پیری باشد، اگر شک کند که زنده است، در این‌جا می‌گوید معلوم نیست که زنده باشد، چون نسبت به یک انسان مبهم تمایل نفسانی ندارد.

پس آقای صدر می‌فرماید استصحاب از باب افاده ظن حجت نیست چون اولاً مفید ظن به معنای منطقی نیست، گرچه در برخی موارد باعث ظن می‌شود. ثانیاً مفید ظن باشد، دلیلی بر حجیت این ظن وجود ندارد. اگر دلیل انسداد باشد که تمام نیست.

دلیل دوم؛ حجیت استصحاب بر اساس سیره‌ عقلاء: آیا واقعاً عقلاء بناء‌ را بر حالت سابقه می‌گذارند؟ مرحوم آقای خویی در اصل این بناء اشکال می‌کند. اصلاً عقلاء همچنین بنایی ندارند. اگر دیده می‌شود که کارهایی می‌کنند که در نظر شما یعنی بنابر حالت سابقه می‌گذارند، نکته‌های خاصی دارد. مثلا از این باب که اطمینان دارد دوستش زنده است، یا از باب این سالم و سرحال بود ظن به زنده بودنش دارد، یا از باب رجاء هست، یا از باب احتیاط است، یا از باب غفلت و عدم التفات هست.

آقای صدر می‌فرماید: این انصاف نیست. بلکه سیره وجود دارد. عقلاء بنائشان بر عمل به حالت سابقه هست. منشاء آن همان طور که گفتیم وهم هست (نه این‌که ظن به حالت سابقه دارند). همین وهم موجب سکون نفس و آرامشی برای آن‌هاست. آقای صدر شاهدی می‌آورد: همین که خیلی از علماء گفته‌اند که بناء عقلاء بر حالت سابقه است، خود این بیان از سوی علماء کاشف از این است که چنین سیره واقعاً وجود دارد. حتی برخی گفته‌اند: «قيل: لولا هذه السيرة والبناء على الحالة السابقة لاختلّ نظام المعاش»[2]

 


logo