« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی هادوی‌ تهرانی

1402/09/21

بسم الله الرحمن الرحیم

خاتمة فی شرائط الاصول العملیة /ضرر، قاعده لاضرر /تنبیهات قاعده لاضرر / شمولیت قاعده لاضرر نسبت به اضرار نفس

 

موضوع: خاتمة فی شرائط الاصول العملیة /ضرر، قاعده لاضرر /تنبیهات قاعده لاضرر / شمولیت قاعده لاضرر نسبت به اضرار نفس

 

مرحوم عراقی فرموده اگر مالک چاه حفر کند، اگر عین مال دیگری یا وصف حقیقی از اوصاف مال دیگری را تلف می‌کند، در این‌جا ضامن است. مثلا چاه حفر کند که باعث شود خانه دیگری ریزش کند، یا چاه باعث کاهش آب همسایه شود، یا آلودگی آب همسایه شود، ضامن هست. ولی اگر هیچ یک از این‌ها اتفاق نیفتد، فقط سبب کاهش ارزش مالی، مال همسایه شود، در این صورت ضامن نیست. مثلا تاجری کالایی را در بازار به قیمتی پایین‌تر از قیمتی که سایر تجار می‌فروشند، بفروشد و با این کار سبب شود قیمت بازاری این کالا کاهش یابد در این‌جا این تاجر ضامن نیست.

 

آقای صدر می‌گوید این بحث در فقه به اشکال مختلف مطرح شده؛ مثلاً گفته شد که کسی از دیگری یخ را در تابستان بگیرد (یا غصب کند) که ارزش دارد، و در زمستان که یخ ارزش ندارد، برگرداند. فقهاء گفته‌اند این شخص ضامن مالیت نیست، گرچه آن یخ در زمستان مالیت ندارد، یا آن عبای تابستانی در زمستان مالیتش کاهش می‌یابد، ولی ضامن مالیت نیست. آقای صدر می‌گوید این بحث ذیل طویلی دارد و باید در فقه مطرح شود، ولی نکته‌ای را در این‌جا ذکر می‌کند؛ می‌گوید: در بحث‌های اقتصادی می‌گوییم ارزش کالا دو گونه است (دو ارزش دارد): ۱- ارزش استعمالی یا مصرفی: یعنی یک خصوصیاتی دارد که برای آن خصوصیات یک ارزشی پیدا می‌کند. مثلاً یخ برای خنکیش در تابستان استفاده می‌شود. ۲- ارزش بازاری یا مبادله‌ای: یعنی این یخ در بازار یک قیمتی دارد، مثلا قالبی ۱۰۰۰ ارزش دارد. البته آن ارزش مبادله‌ای با ارزش استعمالی ومصرفی ارتباط دارد. یعنی آن‌چه که اصلاً ارزش استعمالی ندارد، معمولاً در بازار هم ارزش مبادله‌ای ندارد. ولی این طور نیست که کاملاً تابع هم باشند. یک چیزهایی هستند که ارزش استعمالی کمی دارند ولی ارزش مبادله‌ای زیادی دارند مثل عتیقه‌جات که استفاده زیادی ندارند ولی قیمت مبادله‌ای زیادی دارند. بعضی چیزها هم ارزش استعمالی زیادی دارند ولی به دلیل فراوانی ارزش مبادله‌ای پایین دارند مثل آب که یک چیز حیاتی هست ولی ارزش مبادله کمی دارد.

آقای صدر می‌گوید اگر کسی ارزش استعمالی یک چیز را کاهش دهد ضامن است چون آن در واقع یک صفتی از اوصاف این مال هست، ولی اگر فقط ارزش بازاری را از بین ببرد بدون این‌که ارزش استعمالی را از بین ببرد، در این‌جا ضامن نیست. بنابراین مثال‌هایی که می‌زنند بعضاً غلط است. مثلا کسی که یخ را در زمستان بیاورد می‌گویند ضامن نیست، می‌گویند یخ در زمستان ارزش ندارد. مقصود آن‌ها از ارزش، ارزش مبادله‌ای هست، یعنی کسی برای یخ پول نمی‌دهد، ولی بحث این است که یخ در زمستان ارزش استعمالی خود را از دست داده است، پس این شخص ضامن هست. (البته این بحث فقهی بود، ولی نکته خوبی داشت.)

 

شمولیت قاعده لاضرر نسبت به اضرار نفس آقای حائری یک نکته‌ای در انتهای بحث لاضرر دارد؛ که آیا لاضرر، إضرار به نفس را هم شامل می‌شود؟ این مقدار که لاضرر، إضرار به غیر را نفی می‌کند، همه پذیرفته‌اند. (حال لاضرر چه طبق معنای نفی حکم ضرری مثل شیخ و آخوند، و چه طبق معنای تحریم ضرر مثل مرحوم شیخ الشریعه اصفهانی، صاحب وسائل وامام خمینی، و چه طبق معنای نفی ضرر غیرمتدارک مثل فاضی تونی).

ضرری که منجر به هلاکت نفس شود را دلیل داریم؛ ﴿وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾[1] مقصود از ضرر به نفس در این‌جا، مرتبه‌ای از ضرر هست که ادله هلاکت منع نمی‌کند.

آقای حائری این را روی دو مبنا بحث کرده و به این نتیجه رسیده لاضرر، إضرار به خود را در برنمی‌گیرد. می‌گوید: چه بگوییم لاضرر تشریعات لاضرری را نفی می‌کند یا ضررهای مستند به شارع را نفی نمی‌کند، در هر حال جواز اضرار به خود با جواز اضرار به دیگری فرق دارد. اگر شارع اجازه دهد که به دیگری ضرر بزنید، این ضرر مستند به شارع است، پس لاضرر نفی می‌کند. ولی اگر شارع بگوید ضرر زدن به خود اشکال ندارد، شارع که واجب نکرده، فرموده جایز است (منعی نکرده)، وقتی ضرر زده می‌شود، مستند به خود شخص است و به سود اختیار اوست. آقای حائری می‌فرماید جواز اضرار به نفس منافاتی با لاضرر ندارد، پس لاضرر، ضرر به خود را نفی نمی‌کند.

تمام استدلال آقای حائری این است؛ چون در اضرار به نفس، این خود شخص است که این کار را انجام می‌دهد، پس این کار مستند به شارع نیست.

استاد: ما این فرمایش را اشتباه می‌دانیم، اگر شارع مثلا خودکشی را اجازه می‌داد؛ این استدلال درست بود که بگوییم که آن شخص خودش را کشت به شارع ارتباطی ندارد، شارع واجب نکرده است؟ یا این‌که شارع وقتی اجازه می‌داد، این خودکشی مستند به شارع می‌شد؟ می‌گفتند شارع اجازه داده که او خودکشی کرد، چون اگر منع می‌کرد لااقل یک عده‌ای خودکشی نمی‌کردند. متدینِ ملتزم به احکام خودکشی نمی‌کردند. وقتی شارع اجازه می‌دهد، مستند به شارع می‌شود. به نظر ما به خلاف فرمایش آقای حائری، لاضرر همان طور که اضرار به غیر را دربرمی‌گیرد و منع می‌کند، اضرار به نفس را هم منع می‌کند.

 

در انتهای بحث همان نکته را که قبلاً گفتیم تکرار می‌کنیم، ما در مورد لاضرر نظری است که امام خمینی از مرحوم حائری یزدی نقل کرده است؛ ضرری که در حیطه شریعت و حومه سلطان شریعت باشد، توسط لاضرر نفی می‌شود. کسی که به خود یا دیگری ضرر بزند شارع منع کرده است، و اگر ضرری را وارد کند، شارع تدارک آن ضرر را لازم کرده است.

 


logo