« فهرست دروس

درس خارج اصول استاد مهدی هادوی‌ تهرانی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

خاتمة فی شرائط الاصول العملیة /ضرر، قاعدة لاضرر /ضرر، ضرار / معانی ضرر در کتب لغت /نظر آقای سیستانی

 

موضوع: خاتمة فی شرائط الاصول العملیة /ضرر، قاعدة لاضرر /ضرر، ضرار / معانی ضرر در کتب لغت /نظر آقای سیستانی

 

نکته‌ای را آقای صدر درباره نقص فرمودند: نقص در مال و جان و آبرو را به عنوان ضرر مطرح کرده ولی بعضی جاها نقص در آبرو ضرر تلقی نمی‌شود؛ مثلاً کسی به خانه مردم که خانواده آن‌ها در آن هستند نگاه می‌کند، این کار نوعی هتک حرمت نسبت به آبرو دیگران هست ولی ضرر صدق نمی‌کند. آقای صدر می‌فرماید: نقض در آبرو با عدم مراعات حقوق مربوط به آبرو متفاوت هست. کسی که به خانه وخانواده مردم نظر می‌کند، حرمت و احترام آبرو آن‌ها را حفظ نکرده ولی چیزی از آبرو آن‌ها نکاسته است. در حالی که اگر کسی چیزی از آبرو دیگران بکاهد (یعنی کاری کند که آبروی دیگری صدمه ببیند) مثلا چیزی بگوید یا بنویسد که موجب صدمه دیدن آبرو دیگران شود، آن ضرر هست. ولی اگر رعایت نکند و نگاه به حریم خصوصی دیگران کند، ضرر نیست. در اموال هم این گونه هست مثلاً اگر کسی کتاب دیگری را بردارد ومطالعه کند، اگرچه رعایت حق او را نکرده ولی ضرر نزده وچیزی از کتاب نکاسته است. ولی اگر کتاب را پاره کند ضرر هست. بنابراین عدم رعایت حقوق غیر از نقص است. آن‌جایی که نقص باشد، ضرر هست، البته نقصی که موجب ضیق نفسی شود. همین طور اگر کسی به دیگری توهینی کند ولی باعث بی‌آبرو شدنش نشود، در این‌جا نقص وضرری وارد نکرده، ولی اگر چیزی بگوید که باعث شود ارزش واعتبار او نزد مردم کاهش یابد، به آبرو او نقص وضرر زده، که لاضرر شاملش می‌شود.

 

بعضی در مقابل گفته‌اند ضرر را به نقص معنا نکنید، کاری که مورد علاقه نیست یا کار بدی را انجام دهد، ضرر صدق می‌کند، با این‌که امکان دارد نقص نباشد. مثلا اگر کسی برای استخدام در جایی داوطلب شود، وشخص دیگری برود کاری کند که بگوید او را استخدام نکنید، این گرچه نقص وارد نکرده (قبلاً بیکار بوده، الآن هم بیکار هست) ولی ضرر زده، مانع از استخدام او شده است. پس لازم نیست در موارد ضرر حتماً نقصی باشد، همین که چیز بدی را انجام دهد می‌تواند عنوان ضرر صدق کند. یا مثلا حاکمی مردم شهر را نمی‌گذارد که از شهر خارج شوند (محاصره کرده) این نیز ضرر هست. با این‌که چیزی از آن‌ها کم نکرده است، ولی همین عدم اجازه خروج از شهر ضرر هست.

آقای صدر در جواب می‌فرماید: در این‌ گونه موارد که می‌دانید ضرر هست، گرچه در ظاهر نکاسته ولی در واقع چیزی کاسته است، حق آزادی را سلب کرده است. بنابراین نسبت به حق آزادی این‌ها یک نقصی ایجاد کرده است. یا آن کسی که نمی‌گذارد دیگری استخدام شود، نقص ایجاد کرده، آن شخص حق استخدام و کار کردن داشته ولی او این حق را از او سلب کرده است. پس ضرر هست.

اولاً این هم عرفاً ضرر است و ثانیاً اگر به مورد روایت توجه شود روشن است. سمره چه نقصی به انصاری وارد کرده بود؟ در ظاهر چیزی از انصاری نکاسته بود ولی در واقع یک نوع حقی را سلب کرده بود، حق راحتی و آزادی در خانه را سلب کرده بود. مورد روایت از این قبیل است که در حقی نقص پیدا شده است.

 

معانی ضرر در کتب لغت در کتب لغت برای ضرر معانی گفته شده که یکی از آن‌ها نقصان است.

«والضَّرَرُ: النُّقصان يدخُلُ في الشيء، تقول: دَخَلَ عليه ضَرَرٌ في ماله.»[1]

«و الضَّرَرُ: نُقْصَانٌ يَدْخُلُ في الشَّيْ‌ءِ.»[2]

«الضَّرُّ: خلاف النفع. و قد ضَرَّه و ضَارَّهُ بمعنًى. و الاسم الضَّرَرُ.»[3]

«الضَّرَر: الضيق، يقال: نزل فلانٌ مكا ضَرراً: أي ضَيَّقاً.»[4]

 

«وَ فِيهِ «لَا ضَرَرَ وَلَا ضِرَارَ فِي الْإِسْلَامِ» الضَّرُّ: ضِدُّ النَّفْعِ، ضَرَّهُ يَضُرُّه ضَرّاً وضِرَاراً وأَضَرَّ بِهِ يُضِرُّ إِضْرَاراً. فَمَعْنَى قَوْلِهِ لَا ضَرَر: أَيْ لَا يَضُرُّ الرجلُ أَخَاهُ فَيَنْقُصَه شَيْئًا مِنْ حَقِّهِ.»[5]

«والضِّرَار: فِعال، مِنَ الضَّرّ: أَيْ لَا يُجَازِيهِ عَلَى إِضْرَاره بِإِدْخَالِ الضَّرَر عَلَيْهِ. والضَّرَر: فِعْلُ الْوَاحِدِ والضِّرَار: فِعْلُ الِاثْنَيْنِ، والضَّرَر: ابْتِدَاءُ الْفِعْلِ، والضِّرَار: الْجَزَاءُ عَلَيْهِ. وَقِيلَ الضَّرَر: مَا تَضُرُّ بِهِ صَاحِبَكَ وَتَنْتَفِعُ بِهِ أَنْتَ، والضِّرَار: أَنْ تَضُرَّه مِنْ غَيْرِ أَنْ تَنْتَفِعَ بِهِ. وَقِيلَ هُمَا بِمَعْنًى، وتَكرَارُهُما لِلتَّأْكِيدِ.»[6]

حرف وتعریف ابن اثیر در کتاب النهایه باعث شده که حرف او در کتاب‌های دیگری مثل مجمع البحرین تکرار کنند.

 

لسان العرب می‌گوید: «فَكُلُّ مَا كَانَ مِنْ سُوءِ حَالٍ وَفَقْرٍ أَو شِدَّةٍ فِي بَدَنٍ فَهُوَ ضُرّ، وَمَا كَانَ ضِدًّا لِلنَّفْعِ فَهُوَ ضَرّ؛ وَقَوْلُهُ: لَا يَضُرّكم كيدُهم؛ مِنَ الضَّرَر، وَهُوَ ضِدُّ النَّفْعِ.»[7]

توضیحات لسان العرب تقریباً توضیحات ابن اثیر است، خودش هم ارجاع به ابن اثیر می‌دهد.

مجمع البحرین هم تقریباً همین توضیحات را دارد.

 

نظر آقای سیستانی آقای سیستانی رساله‌ای در زمینه لاضرر دارند که در آن‌جا می‌فرماید: «و قد ذکر اللغوییون لها معان كثيرة، كالنقص و الضيق و سوء الحال و الزمانة و العمى و المرض و الهزال و الحاجة و القحط و الإيذاء و العلة و غيرذلك.»[8] زمانه: زمین‌گیری بودن. هِزال: لاغری. العلّه: بیماری.

«ولکن لااشکال فی إن هذه المادة ليس لها هذه الكثرة من المعاني، بل المفهوم منها بحدّ ذاتها ليس إلا معنى واحدا أو اثنين أو ثالثة و أما البواقي فليست معان للمادة. و توضيح ذلك: إن المعاني المذكورة تنقسم باعتبار سعتها و ضيقها إلى فئتين: فئة المعاني العامة، و فئة المعاني الخاصة.»[9]

آقای سیستانی می‌فرماید: معانی ضرر را به هر دو دسته تقسیم می‌کنیم؛ یک دسته معانی عامه (کلی)، یک دسته خاص. معانی عامه مثل این‌که گفته‌اند ضرر یعنی نقص (در مقابل نفع)، ضیق وسوء حال. اما معانی دیگر، معانی خاصه می‌باشند. معانی خاصه اصلاً معانی ضرر نیست. بلکه این‌ها یا از باب اشتباه مفهوم به مصداق هست، کوری، بیماری، زمین‌گیری مصادیق ضرر هستند، ولی مفهوماً ضرر نیستند. یا از باب این است که بر این گونه موارد ضرر اطلاق شده است.

لغوی‌ها در گذشته استعمالات را جمع آوری می‌کردند. تنها کتابی که سعی کرده در ریشه‌ها کار کند مقاییس اللغة ابن فارس هست.

معانی عامه سه تا هستند. حال کدام یک از این سه معانی، معنای ضرر هست؟ آیا ضرر مشترک لفظی بین این‌هاست؟

آقای سیستانی: ضرر یکی از سه معناست. یا به معنای سوء حال یا ضیق یا نقص هست. این‌ها را بحث می‌کند و در انتها به این نتیجه رسیدند که معنای اصلی ضرر نقص هست. این مفهوم، مفهومی هست که بر تمام مصادیقی که گفته شده قابل تطبیق است و در واقع معنای اصلی ضرر همین نقص است.

این نقص گاهی در کمّ منفصل هست وگاهی در کمّ متصل، گاهی در کیف، گاهی در عین، وگاهی در اعتبار قانونی هست. کمّ متصل: آن چیزی است که مربوط به بُعد هست مثلا ضیق مکان یک ضرر هست. تنگ کردن جایی کسی یک ضرر است. کمّ منفصل: از اموال یا پولش مقداری برداشته شود. کیف: حالش را تغییر دهند. باعث دگرگونی حال دیگری شود. أین: نقصی به جسم دیگری وارد کنند. اعتبار قانونی: حقی را تضییع کند. مثل داستان سمرة. سمره نه جایی را تنگ کرده و نه مالی برداشته بود، نه حال انصاری را بد کرده و نه نقصی به جسمش وارد کرده بود، فقط حقی از حقوقش ضایع کرده بود.

خلاصه: آقای صدر فرمود: ضرر یک معنای هست که از نقص انتزاع می‌شود نقصی که یک نوع شدّت وضیقی ایجاد می‌کند (نه هر نقصی).

آقای سیستانی فرمود: ضرر یعنی نقص.

استاد: به نظر می‌رسد اگر به موارد عرفی ضرر دقت کنیم، آن‌چه را که عرف ضرر حساب می‌کند، مطلق نقص نیست، بلکه آن‌چه آقای صدر فرموده را می‌گویند، یعنی ضرری هست که با شدّت وفشاری باشد، و الّا اگر یک نقصی پیدا شود ولی فشاری به همراه نداشته باشد، ضرر محسوب نمی‌کنند. ظاهراً فرمایش آقای صدر دقیق‌تر هست.

اما آن‌چه گفته‌اند ضرر مقابل نفع هست. این تقابل چه تقابلی هست. مرحوم آخوند فرموده تقابل عدم وملکه هست. ضرر عدم نفع هست، که نفع یک ملکه هست.

مرحوم محقق اصفهانی فرمودند که تقابلشان عدم وملکه نیست. ضرر عبارت از نقص است؛ یعنی شیء کمالی را که دارد از دست بدهد. نفع عبارت است از این‌که به کمالاتش افزوده بشود. پس ضرر، عدم نفع نیست که آخوند می‌گوید ضرر ونفع، عدم وملکه هست. یعنی آن عدم، عدم آن ملکه هست مثل کوری وبینایی. کوری عدم بینایی هست در کسی که قابلیت بینایی را دارد. ولی ضرر عدم نفع نیست در چیزی که قابلیت نفع را دارد. ضرر یعنی چیزی از آن کم شود. نفع یعنی چیزی به آن اضافه شود.

محقق اصفهانی می‌فرماید تقابلشان، تقابل تضاد هم نیست چون تضاد در جایی هست که دو امری که ضد هم هستند، امر وجودی باشند، د رحالی که ضرر امر عدمی هست، نفع امر وجودی هست.

آقای صدر می‌فرماید: ضرر خود نقص نیست (که امر عدمی هست). ضرر یک عنوان وجودی هست که از نقص انتزاع می‌شود. (نقصی که شدت وضیقی ایجاد می‌کند). بنابراین می‌توان ضرر ونفع تقابلشان، تقابل تضاد باشند.

 


logo