1403/05/25
بسم الله الرحمن الرحیم
/وجوب موافقت التزامی1 /احکام قطع113
موضوع: احکام قطع113/وجوب موافقت التزامی1 /
○ نهایه الدرایه ج۳ص۷۶تعلیقه۳۱
- احکام قطع۱۱۳/ وجوب موافقت التزامی۱
۱. التزام میتواند زبانی باشد چه اینکه میتواند باطنی باشد.
۲. التزام زبانی، از مقوله کیف مسموع است.
۳. تحقیق در حقیقت التزام باطنی، خالی از خفاء و غمض نخواهد بود چرا که این التزام، خارج از مقولات - که اجناس عالی برای تمامی ماهیاتاند - خواهد بود و حال آنکه شیئی از موجودات عالم امکان نیست که خارج از آن مقولات باشد.
۴. وجه خروج التزام باطنی از تمامی مقولات، آن است که مقولهی مناسب با آن، یا مقوله کیف نفسانی است و یا مقوله فعل. این در حالی است که التزام باطنی خارج از هر دو مقوله خواهد بود.
۵. وجه خروج التزام باطنی از مقوله کیف آن است که :
الف. وجه اول:
مقدمه اول. نسبت نفس به التزام باطنی، نسبت تاثیر و ایجاد است.
مقدمه دوم. نسبت نفس به کیف نفسانی، نسبت تکیّف؛ قبول و انفعال است.
ب. وجه دوم:
کیفیات نفسانی، اموری مضبوط و محصوراند و حال آنکه التزام باطنی هیچ یک از آن امور نخواهد بود.
۶. وجه خروج التزام باطنی از مقوله فعل آن است که:
مقدمه اول. مقوله فعل، عبارت است از حالت تاثیر تدریجی که برای شیء در ظرف تاثیر تدریجی در غیرش حاصل شود همچون حالت تسخین برای آتش.
مقدمه دوم. این حالت تاثیر تدریجی در قبال حالت تاثر تدریجی است که برای شیء در ظرف اثر پذیری از غیر حاصل شود (مقوله انفعال) همچون تسخن برای آب.
مقدمه سوم. پس مقوله فعل در فرضی قابل تصور است که دو شیء تحقق داشته باشند که یکی واجد حالت تاثیر تدریجی (مقوله فعل) و دیگری واجد حالت تاثر تدریجی (مقوله انفعال) باشد.
مقدمه چهارم. چنین نیست که در ظرف حصول التزام باطنی، دو شیء با دو حالت یاد شده تحقق یافته باشند.
۷. نگاه صحیح در حقیقت التزام باطنی:
مقدمه اول. فعل قلبی، گونهای از وجودی نوری است که قیام صدوری به نفس دارد.
مقدمه دوم. وجود، مقابل ماهیت است. اگر امری، ماهوی باشد باید مندرج در یکی از آن مقولات باشد اما اگر امری، وجودی باشد، در قبالِ آن مقولات خواهد بود.
مقدمه سوم. التزام از علوم فعلی نفس است و نسبت نفس به آن، نسبت تاثیر و ایجاد است نه آنکه از علوم انفعالی باشد تا آنکه نسبت نفس به آن، نسبت قبول و انفعال باشد.
مقدمه چهارم. افعال قلبی، اموری خواهند بود که وجدان بر آنها مساعد است.
مقدمه پنجم. علم تصدیقی نفس غیر از علم تصوریِ نفس است چرا که علم تصدیقی، ملزومِ حکم و اذعان نفس است.
مقدمه ششم. بسیار اتفاق افتاده که انسان علم به اهلیت داشتن شخص منصوب از قِبل کسی که حق نصب کردن دارد، خواهد داشت ولی انقیاد قلبی و اقرار باطنی به آن ندارد. این امر شاهد بر مغایرت علم و التزام باطنی است. وضعیت بسیاری از کفار نسبت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این چنین بود.
مقدمه هفتم. اگر ملاک ایمان حقیقی، مجرد علم تصدیقی - بدونِ لازمِ آن یعنی اقرار قلبی - باشد، لازم خواهد آمد که همهی آنان؛ در حقیقت مومن باشند مگر آنکه ایمانی که کاملترین کمالات نفس است، صرف اقرار زبانی قلمداد شود و حال آنکه التزام به آن امکان ندارد.
مقدمه هشتم. رهایی از دو محذور متقدم در گرو فرق نهادن میان علم انفعالی و علم فعلی است.
۸. محقق اصفهانی ره در موضعی دیگر از کتاب در اینباره مینویسد: " التحقيق كما نص به بعض الأكابر في رسالته المعمولة في التصوّر و التصديق :أن التصديق ليس مجرد انكشاف ثبوت القيام لزيد،فانه تصور محض بداهة أن ثبوت القيام لزيد قابل للتصور،و ليس هو إلاّ انكشافه،بل التصديق هو الانكشاف الملزوم لحكم النفس و إقرارها بثبوت القيام لزيد؛لأن صورة(هذا ذاك)-ناظرا إلى الخارج و منتزعا لهذه الصورة عن ذيها فيه-علم انفعاليّ من مقولة الكيف لانفعال النفس و تكيفها بالصورة المنتزعة عن الخارج،و لكن نفس(هذا ذاك)عند النفس إقرار و حكم و تصديق و اذعان من النفس،و هذا علم فعلي،و هو ضرب من الوجود النوري القائم بالنفس قياما صدوريا،يكون نسبة النفس إليه بالتأثير و الإيجاد،و منه مقولة الاعتقاد فإنّ عقد القلب على شيء غير اليقين؛قال تعالى: وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ،فالإقرار و الجحود النفسيان أمر معقول يشهد به الوجدان و إلاّ لزم الالتزام بإيمان الكفار الموقنين بالتوحيد و النبوة أو جعل الإيمان الذي هو أكمل كمالات النفس مجرد الإقرار باللسان ". (نهایهالدرایه ج۱ص۲۷۱و۲۷۲)
و الحمد لله رب العالمین