درس نهایة الدرایة استاد محمد غیاثی
1402/10/20
بسم الله الرحمن الرحیم
تزاحم میان جهات واقعی و طاری1/تجری14 /احکام قطع43
موضوع: احکام قطع43/تجری14 /تزاحم میان جهات واقعی و طاری1
○ نهایه الدرایه ج۳ص۳۶تعلیقه۱۱
- احکام قطع۴۳/ تجرّی۱۴/ تزاحم میان جهات واقعی و طاری۱
۱. تزاحم میان دو جهت واقعی و طاری، در یکی از دو صورت زیر متصور است:
الف. تزاحم میانِ دو ملاک حکم مولوی
ب. تزاحم میان دو ملاک حسن عقلی و قبح عقلی به معنای استحقاقِ مدح و ذم.
۲. تزاحم میان ملاک حکم مولوی و ملاک حسن عقلی و یا قبح عقلی، متصور نیست زیرا :
الف. نه میان وجوب واقعی و استحقاقِ ذم بر فعلی - که مندرج در عنوانی قبیح بالذات است - منافات است.
ب. و نه میان حرمت واقعی و استحقاقِ مدح بر فعلی - که مندرج در عنوانی حسن بالذات است - منافات است.
۳. دخل مقدّر: هر چند میان ملاک حکم مولوی و ملاکِ حسن عقلی و یا قبح عقلی منافاتی نیست ولی با توجه به ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع، ملاکِ حکم عقلی مناط حکم مولوی خواهد بود و در نتیجه میان این ملاک حکم مولوی - که با واسطه حکم عقلی بدست آمده است - و ملاکِ آن حکم مولوی تزاحم تحقق خواهد یافت.
۴. دفع دخل مقدر:
مقدمه اول- حکم مولوی آن حکمی است که صلاحیت دعوت داشته باشد. حکم مولوی عبارت از " انشاء به داعی جعل داعی امکانی " است.
مقدمه دوم- صلاحیتِ دعوت برای حکم مولوی، تنها به اعتبارِ ترتبِ ثواب و عقاب بر موافقت و مخالفت در نگاه عقل است.
مقدمه سوم- با حکم عقل به استحقاقِ مدح و ثواب و یا ذم و عقاب، مجالی برای اِعمال مولویت با بعث (انشاء به داعی جعل داعی امکانی) و زجر (انشاء به داعی جعل زاجر امکانی) نخواهد بود [ زیرا علّت غائی برای انشاء، ایجاد داعی امکانی در نفس عبد است و با فرضِ وجودِ این داعی در نفسِ او از ناحیه حکم عقل، علّت غائی برای انشاء در نفس مولا منقدح نمیشود. با انتفای علت غائی، ارادهی انشاء انقداح نمییابد. با انتفای اراده مجالی برای صدور فعل اختیاری (یعنی انشاء) نخواهد بود.
۵. نکته : در تصویر تزاحم میان ملاک حکم مولوی و ملاک حسن عقلی و یا قبح عقلی، جهت ظاهری - که مورد علم مکلف است - همان ملاک حسن و قبح فرض شده است زیرا حسن و قبح تابع جهات معلوماند. مرحوم آخوند ره در برخی از کلماتِ خود در کفایه مینویسد : " بناء على تبعية الأحكام لما هو الأقوى من جهات المصالح و المفاسد واقعا لا لما هو المؤثر منها فعلا للحسن أو القبح لكونهما تابعين لما علم منهما ". (ر.ک: کفایهالاصول، طبع آل البیت علیهم السلام، ص۱۵۷)