1403/07/15
بسم الله الرحمن الرحیم
مفهوم غایت
موضوع: مفهوم غایت
یکی از مسائل مطرح در مباحث مفهوم، دلالت قضیه مشتمل بر غایت بر مفهوم است. آیا چنین قضیهای بر انتفای حکم نسبت به بعد از غایت دلالت دارد؟ در ضمن این مساله بحث دیگری هم مطرح شده است که آیا غایت داخل در مغیی هست یا نه؟ که این بحث از منطوق قضیه است و مساله مفهوم نیز بر آن مبتنی نیست. مرحوم آخوند به تناسب اینکه بحث در مفاهیم است ابتداء دلالت قضیه مشتمل بر غایت را بررسی کرده است و بعد دخول و خروج غایت از مغیی را و مرحوم شیخ عکس این رفتار کردهاند.
نکتهای که باید توجه کرد این است که علمای اصول این بحث را در مورد غایت مطرح کردهاند در حالی که مشابه این بحث در مورد ابتداء نیز مطرح است. آیا ذکر ابتداء برای حکم به معنای نفی حکم از قبل از آن است. همچنین میتوان بحث کرد که آیا خود مبدأ نیز داخل است یا خارج؟
مرحوم آخوند فرمودهاند منسوب به مشهور ثبوت مفهوم برای غایت است و در عین حال از برخی مثل سید مرتضی و شیخ طوسی عدم ثبوت مفهوم حکایت شده است. ایشان میفرمایند حق در مقام این است که باید تفصیل داد و نه علی الاطلاق میتوان به مفهوم معتقد شد و نه مطلقا آن را انکار کرد. غایت گاهی قید حکم است و گاهی قید موضوع حکم است. قبلا هم گفته شد که مفهوم مبتنی بر این است که قید، قید حکم و آن نسبت باشد و ظهور قضیه وصفیه این است که قید، برای تقیید موضوع است نه حکم اما در مساله مفهوم غایت از نظر ایشان دو حالت خارجی وجود دارد یعنی به حسب قواعد عربی گاهی ظهور قضیه در این است که غایت قید حکم است که در این صورت غایت مفهوم دارد و دلالت آن بر مفهوم خیلی روشن است و گاهی ظهور قضیه در این است که غایت قید موضوع است که در این صورت غایت مفهوم ندارد.
همان طور که بارها گفتهایم منظور مرحوم آخوند و قبل از ایشان از موضوع، اعم از متعلق و موضوع در اصطلاح مرحوم نایینی است و نباید کلام آخوند را بر اساس اصطلاح مرحوم نایینی فهم کرد.
پس گاهی ظهور قضیه در این است که غایت قید برای موضوع است مثل ﴿فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِق﴾ که همان طور که خود ید موضوع حکم است تا آرنج نیز موضوع حکم است و یا مثل ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيامَ إِلَى اللَّيْل﴾ که غایت برای متعلق است یعنی قید صیام است و گاهی غایت قید برای حکم است مثل «صم حتی تصیر شیخا» که حدّ وجوب است نه اینکه حد صوم یا موضوع باشد.
تشخیص اینکه غایت قید برای حکم است یا موضوع بر اساس ظاهر کلام و قواعد عربی خواهد بود و مرحوم آخوند برای جایی که غایت قید حکم باشد به «كُلُّ شَيْءٍ هُوَ لَكَ حَلَالٌ حَتَّى تَعْلَمَ أَنَّهُ حَرَام» که علم به حرمت قید برای حکم به حلیت است. این مثال در حکم ظاهری است و در احکام واقعی هم قابل تصور است.
ایشان برای اثبات وجود مفهوم در مواردی که غایت قید برای حکم باشد دو دلیل ذکر کرده است:
1) یکی تبادر و دیگری اینکه مقتضای غایت قرار گرفتن چیزی برای حکم همین است و گرنه غایت، غایت حکم نیست و بر این اساس دلالت قضیه مشتمل بر غایت در این موارد خیلی روشن است این وضوح بر این اساس است که مرحوم آخوند قبلا اثبات کرده است که مدلول قضیه سنخ حکم است (تفاوتی ندارد با مفهوم اسمی بیان شده باشد یا حرفی) پس اگر برای سنخ حکم غایت و حدّ و نهایتی مشخص شود یعنی بعد از آن حکم وجود ندارد.
2) اما در مواردی که غایت قید موضوع باشد قضیه مفهوم نخواهد داشت و این در حقیقت از موارد وصف است چرا که قبلا گفتیم وصف در اصطلاح اصولی با وصف در اصطلاح ادبی متفاوت است و لذا شامل حال و جارّ و مجرور و ظرف و ... هم هست پس وجه اینکه مفهوم غایت را از مفهوم وصف جدا کردهاند همین است که موارد غایت در تقیید موضوع منحصر نیست بلکه برخی موارد غایت حکم است.
ایشان فرمودهاند در مواردی که غایت قید موضوع است از جمله مفهوم استفاده نمیشود و چنین قضیهای نه برای مفهوم وضع دارد و نه قرینه عامی (مثل اطلاق) وجود دارد و نه فایده ذکر غایت در مفهوم منحصر است.
برخی به مرحوم آخوند اشکال کردهاند که این مساله کلی روشن است آنچه مهم است تمییز و اعطای ضابطه برای تشخیص مواردی است که غایت قید موضوع و قید حکم است. اما به نظر ما این اشکال به مرحوم آخوند وارد نیست چون مرحوم آخوند در اینجا هم تفصیل بین موارد را بیان کرده و هم مبنای دلالت بر مفهوم در جایی که غایت قید حکم باشد و هم مبنای عدم دلالت بر مفهوم در جایی که غایت قید موضوع باشد را بیان کرده است و اینکه ضابطهای برای تمییز این موارد ذکر نکرده است از این جهت است که از نظر ایشان موارد متعدد و مختلف را نمیشده است تحت ضابطه خاصی گنجاند و استیعاب همه آنها هم ممکن نیست لذا به این مساله نپرداخته و به صورت کلی گفته است که معیار ظهور است.
آنچه هم در کلام برخی بزرگان به عنوان ضابطه مطرح شده است هر چند ممکن است به صورت موردی صحیح باشد اما اینکه ضابطهای باشد که حاصر همه موارد باشد روشن نیست.
توجه به این نکته هم لازم است که از نظر آخوند قضیه در جایی مفهوم دارد که احراز شود غایت قید حکم است و لذا هر جا این احراز نشود، چه احراز شود که قید موضوع است و چه کلام مجمل باشد قضیه بر مفهوم دلالت ندارد.
به نظر ما نیز حق با مرحوم آخوند است و آنچه هم به عنوان ضابطه در کلمات علماء مطرح شده است حاصر نیست و مهم ظهور قضیه است.
ایشان سپس به همان مساله تمهیدی اشاره کردهاند که آیا غایت داخل در مغیی است یا خارج از آن؟
دخول و خروج غایت از مغیی به دو وجه قابل تصور است یکی اینکه آیا غایت بتمامه داخل در مغیی باشد یا خارج باشد و دیگری اینکه جزئی از آن داخل در مغیی باشد یا اینکه همه آن خارج از مغیی باشد. توضیح بیشتر مطلب خواهد آمد.