درس خارج اصول استاد محمد محمدیقائینی
1403/02/22
بسم الله الرحمن الرحیم
مفهوم شرط
موضوع: مفهوم شرط
گفتیم صاحب هدایة المسترشدین برای اثبات دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم به کلمات بسیاری از اهل لغت استدلال کرده است و اگر شهادت اهل لغت و اخبار آنها بر معنا و مفهوم چیزی مقبول باشد در اینجا هم باید مقبول باشد. اینکه معروف در کلمات علمای اصول عدم حجیت قول لغوی است با آنچه گفته شد منافات ندارد چون انکار حجیت قول لغوی بر اساس انکار خبرویت آنها در تشخیص معانی حقیقی از مجازی است در نتیجه شهادت آنها به استعمال کلمهای در معنایی به معنای شهادت به وضع و حقیقی بودن آن معنا نیست اما در جایی که شهادت آنها به وضع و حقیقی بودن استعمال مشخص و روشن باشد در حجیت قول آنها تردیدی وجود ندارد. پس مشکلی که به عدم حجیت قول لغوی منتهی شده است این است که صرف ذکر معنایی در کلام اهل لغت به معنای شهادت به وضع نیست اما در جایی که شهادت لغوی به وضع و حقیقی بودن معنا معلوم باشد این شهادت مندرج در ادله حجیت قبول خبر است که مشهورر علماء آن را پذیرفتهاند (هر چند مشهور اشتراط تعدد در اثبات موضوعات است) و شاهد آن هم این است که علماء در کتاب قضاء قول مترجم را حجت میدانند.
سپس اشاره کردهاند که عدهای از اهل لغت مثل سید مرتضی منکر دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم هستند و این شهادت با شهادت سایر اهل لغت معارض است و از این اشکال سه پاسخ دادهاند. اول اینکه در تعارض شهادت به اثبات و شهادت به نفی، شهادت مثبت مقدم است چون شهادت بر نفی میتواند بر اساس اصول و ادله نافی و عدم علم به وجود مثبت باشد بر خلاف شهادت بر اثبات که مبتنی بر عنایت و علم به سبب است و لذا تنافی بین شهادت بر اثبات و شهادت بر نفی از قبیل تعارض اماره و اصل است. پس کسی که منکر وضع است به موارد مثبت دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم دست نیافته.
دوم اینکه قول به انکار دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم شاذ است بر خلاف شهادت به دلالت بر مفهوم که مشهور است..
سوم عرف هم با ثبوت مفهوم سازگار است و شهادت بر اثبات مفهوم با فهم عرفی هم سازگار است.
ما در عین اینکه دلالت قضیه شرطیه بر مفهوم را قبول داریم اما استدلال محقق صاحب هدایة المسترشدین را تمام نمیدانیم و جوابهای ایشان به تعارض بین شهادت بر اثبات و شهادت بر نفی را قبول نداریم چون تقدیم شهادت مثبت بر شهادت نافی در جایی است که شهادت نافی بر اساس عدم علم باشد اما در جایی که شهادت نافی بر اساس علم به عدم باشد بین شهادت بر اثبات و شهادت بر نفی تعارض و تنافی وجود دارد و تقدم شهادت اثبات بر مفهوم به صورت مطلق دلیلی وجود ندارد.
همان طور که صرف اکثریت شهود بر وجود مفهوم از مرجحات نیست و ترجیح به اکثریت مربوط به باب قضاء است و حتی در اخبار معارض هم قابل تطبیق نیست.
تایید شهادت با فهم عرفی نیز حرف تمامی نیست چون ما قبلا هم گفتیم تفکیک بین عرف و لغت معنا ندارد و وضع و لغت چیزی جز همان فهم عرفی نیست و لذا معنای لغوی همان معنای عرفی است پس منظور ایشان از لغت در مقابل عرف، کتب لغت است و آنچه معیار است همان فهم عرفی است.
علاوه که اصل دلیل ایشان هم ناتمام است چون اگر چه حجیت اخبار حتی در موضوعات مسلم است و یکی از موضوعات هم معنای لغوی است اما شهادت و اخبار آنها برای غیر اهل لغت معتبر است نه نسبت به خود اهل لغت (تفاوتی ندارد بر حس مبتنی باشد یا حدس) و خود اهل لغت همه در ارتکاز و عدم ارتکاز معانی مشترکند لذا غیر شاهد نیز یا همان چیزی که شاهد بر آن شهادت داده است را درک میکند و همان را حس میکند که به شهادت نیازی نیست و یا آن را حس نمیکند که شهادت ارزشی ندارد و از موارد علم به عدم است. حتی اگر شهادت لغوی را شهادت بر اساس حدس بدانیم منشأ آن حدس همان ارتکاز لغوی است که غیر او هم در همان منشأ با او مشترک است و این از همان موارد قبول خبره برای اهل خبره است که علماء به عدم حجیت معتقدند. بله اخبار آنها برای غیر اهل لغت معتبر است اما فرض این است که فقیه در درک معانی هیئتها و مواد عربی مشکلی ندارد و در آن ارتکاز و حس با اهل همان لغت عربی مشترکند. البته تفاوت در ادراک و ارتکاز به نسبت به زمانهای مختلف ممکن است مثلا لغوی که در زمان قدیم زندگی میکرده است به چیزی شهادت داده که ما الان آن را ادراک نمیکنیم در این صورت قول او حجت و معتبر است و البته روشن است که صرف اینکه کسی در زمان معاصر به معنای قدیم شهادت بدهد ارزشی ندارد چون سایر اهل لغت با همان شاهد در فهم و ارتکاز نسب به معنای قدیم مشترکند.
در جای خودش هم توضیح دادیم که در جایی که شخص معنایی را الان درک میکند اما به اینکه این معنا را در گذشته هم میفهمیدهاند علم نداشته باشد نمیتواند به صرف ادراک معنا در عصر حاضر تمسک کند و اصل عدم نقل هم بر فحص متوقف است.
نتیجه تا اینجا اینکه ما بر اساس برخی ادله و منبهاتی که ذکر کردیم اثبات کردیم قضیه شرطیه بر مفهوم و نفی جزاء با انتفای شرط دلالت دارد.
دومین مطلب که قبل از شروع تنبیهات باید به آن تذکر بدهیم وجوهی است که در کلمات منکرین مفهوم به آنها استدلال شده است. مرحوم آخوند هم برخی از آنها را نقل کرده و با اینکه خودش جزو منکرین مفهوم است اما آنها را نپذیرفته است.
اولین وجه مطلبی است که در کلام سید مرتضی ذکر شده است. ایشان دلالت همه قضایا حتی قضیه شرطیه بر مفهوم را منکر است. ایشان فرموده قضیه شرطیه نهایتا بر تعلق حکم به شرط دلالت دارد و تعلق حکم به شرط با تعلق حکم به غیر آن منافاتی ندارد. به عبارت دیگر قضیه شرطیه مقتضی این است که شرط علت است و مؤثر در ثبوت حکم است و این طور نیست که در ترتب حکم هیچ تأثیری نداشته باشد بلکه موضوعیت دارد اما انحصار از آن فهمیده نمیشود و اینکه یک چیزی شرط و علت برای حکم است به این معنا نیست که چیزی دیگر نمیتواند علت و شرط حکم باشد.
ایشان برای اثبات این مطلب به برخی از امور استشهاد کردهاند مثل اینکه در آیه شریفه قرآن شهادت دو مرد موضوعیت دارد اما منافات با این ندارد که شهادت یک مرد و دو زن هم مقبول است و شهادت یک نفر با قسم مدعی هم حجت است. پس شهادت دو مرد موضوعیت دارد به این معنا که اگر نباشد حکم هم نیست و لذا در ثبوت حکم تأثیر دارد اما انحصار از آن استفاده نمیشود. این کلام سید مرتضی استشهاد به قضیه شرطیه نیست بلکه مراد این است که تأثیر چیزی در حکم با تأثیر چیزی دیگر در حکم منافات ندارد. توضیح بیشتر مطلب خواهد آمد.