« فهرست دروس
درس خارج اصول استاد مهدی گنجی

1403/12/08

بسم الله الرحمن الرحیم

الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/التنبیه الثالث: جریان برائة در شبهات موضوعیة

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاحتياط /تنبیهات أصالة البرائة/التنبیه الثالث: جریان برائة در شبهات موضوعیة

 

خلاصه بحث سابق

بحث در جریان برائت عقلیه در شبهات موضوعیه است. حاصل فرمایشات علماء این شد که تارة مطلوب مولی، صرف الوجود یا صرف الترک است و اخری جمیع الوجودات است و ثالثة مجموع وجودات است و رابعة عنوان متحصل است.

مرحوم آخوند در صرف الوجود و الترک فرمود برای برائت عقلیه مجالی نیست و این واضح است. اگر صرف الوجود اکرام را خواسته، یا صرف الوجود عالم را موضوع وجوب اکرام قرار داد و شک داریم فلان عمل اکرام است یا نه، یعنی شک در فراغ است. صرف الوجود اکرام واجب است و شک داریم که فلان فعل، اکرام است یا نه.

نکته‌ای در این مورد باقی مانده که: اگر مطلوب در اوامر، صرف الوجود باشد، هیچ مشکلی نیست. اما اگر در نواهی، مطلوب صرف الترک باشد، بعضی گفتند معقول نیست چون صرف الترک همیشه منترک است و جای طلب ندارد.

اما گفتیم صرف الترک قابل طلب است و هرچند در شریعت واقع نشده ولی در عرف واقع شده. مثلا ترک صرف تکلم را طلب می‌کند بحیث که اگر این تکلم از عدم به وجود بیاید، نهی‌اش عصیان شده و مجالی برای عصیان آخر وجود ندارد.

پس اینکه بعضی گفته اند صرف الوجود همیشه منترک است، نادرست است. این شبهه شبیه شبهه‌ای است که در طلب ترک در باب نواهی مطرح است. پاسخ این است که ممکن است در یک وقت و لحظه‌ای خاص، ترک صرف تکلم را طلب کند که در آن زمان خاص، ممکن است منترک باشد و ممکن است ترک نکند.

البته در احکام وضعیه، طلب الترک در شریعت واقع شده است. صرف ملاقات نجس باعث مانعیت برای نماز می‌شود نه اینکه هر ملاقاتی مانعیت داشته باشد. یا مثلا صرف تلبس به ظلم برای رسیدن به عهد، مانعیت دارد.

قسم دوم نهی در وجودات ساریه است که مولی، ترک فعل کلما تحقق را طلب می‌کند. غالبا بلکه همه نواهی در شریعت، به دلیل تعدد در ملاکات، ترک همه را به نحو ساری طلب کرده مثلا همه ترک شرب‌ خمرها را طلب کرده است. آیا در جایی که شک کردیم، آیا قبح عقاب بلابیان جاری است؟

مرحوم شیخ انصاری فرمود قبح عقاب بلابیان جاری است. اگر حکم عقل را در شبهات حکمیه پذیرفتیم، تفاوتی میان آن و شبهات موضوعیه نیست. در ارتکاز عقلاء و موضوع حکم عقل آن است که مخالفت عبد از روی علم و عمد نباشد که اگر چنین بود، هتک است. مهم فعل خارجی است که آیا هتک مولی است یا نه؟ اگر صدور و مخالفتش عن جهلٍ است، عقل آن را هتک مولی نمی‌داند. فرقی بین شبهات حکمیه و موضوعیه نیست.

بعضی مثل مرحوم ایروانی و مرحوم بروجردی در شبهات حکمیه قبح عقاب بلابیان را پذیرفته اند که در آنجا بیان مولی نرسیده پس عقابش معنا ندارد. اما در شبهات موضوعیه، بیان مولی رسیده و آنچه که وظیفه مولی بوده، انجام شده و فرموده شرب خمر حرام است و عقل در این موارد می‌گوید باید مشتبه را ترک کنید چون بیان از سوی مولی تمام است.

مرحوم بروجردی در پاسخ به مرحوم نائینی، نکته‌ای اضافه‌تر گفته. مرحوم نائینی گفته چون خطاب به نحو انحلال است، پس مکلف شک دارد این مورد خاص را مولی گفته یا نه؟ پس مولی نه تنها فرموده بلکه اصلا خطابش را به مکلف نرسانده است.

مرحوم بروجردی پاسخ داده که انحلال باطل است و احکام و خطابات به عدد موضوعاتشان منحل نمی‌شود که بگوییم موضوع مفروض الوجود باشد و حکم بر روی موضوع مفروض الوجود رفته باشد. سیأتی که این سخن نادرست است.

اما به نظر می‌رسد فرقی بین شبهه حکمیه و موضوعیه نیست. اینکه گفته می‌شود بیان از سوی مولی تمام شده، در بعضی موارد شبهه حکمیه، بیان از سوی مولی تمام است اما بخاطر ظلم ظالم به مکلف نرسیده یا رسیده و مکلف متوجه نشده، ولی همچنان برائت جاری است.

اما باید بررسی کرد که قبح از کجا ناشی می‌شود؟ چرا عقل می‌گوید عقاب بلابیان قبیح است؟ آیا به شبهات حکمیه اختصاص دارد یا موضوعیه را شامل است؟ عقل که خطاب و لفظ ندارد بلکه باید علت و دلیل او را بررسی کرد.

ادعا می‌کنیم اینکه عقل در شبهات حکمیه، عقاب مولی را قبیح می‌داند، همان نکته در شبهات موضوعیه نیز جاری است. هرچند در شبهات موضوعیه، اصل خطاب و بیان رسیده، اما نسبت به شبهه موضوعیه، آن خطاب قاصر است و محرکیت و داعویت ندارد. دلیل آنکه عقل در شبهات حکمیه می‌فرماید عقاب مولی قبیح است، آن است که چون در ناحیه مولی، یک محرک وجود ندارد، پس عقل می‌گوید از سوی مولی محرک به مکلف نرسیده است.

این نکته در شبهات موضوعیه نیز وجود دارد که خطاب محرکیت ندارد. خطاب به سوی ترک شرب خمر محرکیت دارد و اگر شک باشد که شرب خمر است یا نه، محرکیت ندارد. هرجا که از سوی مولی محرکیت محقق نشد، مکلف به مولی می‌گوید تو مرا تحریک نکردی، پس خطاب مولی قاصر است، عقل می‌گوید در این صورت عقاب قبیح است.

وقتی خطاب مولی محرکیت ندارد، و فرض این است که شک در اشتغال است یعنی شک عدم محرکیت خطاب مولی. خطاب مولی در اینجا داعویت و زاجریت ندارد چون خطاب از سوی مولی ولو اینکه صادر شده ولی این صدور خطاب در حکم عقل دخالت ندارد بلکه باید خطاب تحریک کند. وقتی که خطاب صلاحیت تحریک ندارد خواه از باب اینکه نرسیده یا از باب اینکه منطبق نشده، پس عقل می‌گوید عقاب قبیح است. عقوبت دائر مدار این است که مولی بگوید فلان شیء را ترک کن یا اتیان کن ولی در اینجا چنین چیزی نیست.

بر همین اساس، تفاوتی ندارد که قائل به انحلال باشیم کما قال مرحوم نائینی، یا اینکه خطابات قانونیه را بپذیریم و انحلال را منکر شویم. در این مبنا گفته می‌شود اگر عقل احساس کرد که عبد مستطیع است، لله علی الناس حج البیت شاملش می‌شود. به هر حال چه در شبهات حکمیه و چه در شبهات موضوعیه، مولی تحریک نکرده.

و مما ینبه علی ذلک، اگر مولی گفت شراب نخور، عبد نیز فحص کرد و پرسید و گفتند فلان مایع شراب نیست و با اینکه شک یا ظن داشت که آب است، اما خورد و شراب درآمد، در این صورت عقوبت او صحیح نیست.

صورت سوم عام مجموعی است که گفتیم در این فرض نیز برائت جاری است چون شک داریم که آیا وجوب بر روی این مجموعه است و مشکوک جزء آن است یا نه؟ در مورد نهی نیز فرموده ترک کن، آیا گفته ترک این مجموعه به اضافه فلان فرد یا اینکه هنوز با عصیان این فرد، فرد دیگر نیز وجود دارد؟ برائت جاری است چون شک در مصداقیت برای حرام داریم و شک داریم آنچه از مکلف صادر می‌شود، آیا مصداق حرام است اگر آخرین فرد باشد یا اینکه مصداق حرام نیست، ‌اگر آخرین فرد نباشد و وقتی که شک در مصداقیت حرام باشد، در این صورت فرقی بین جمیع الوجودات یا صرف الوجود نیست. قائل به وجودات ساری هستیم و هر جا که شرب خمر باشد ترک می‌شود و هرجا شک باشد، برائت جاری است.

اما مرحوم حائری در قسم ثالث که عام مجموعی است فرموده: اینجا مثل صرف الوجود است و شک در امتثال است. مکلف می‌داند که مولی می‌خواهد مجموع این افراد ترک شود و نمی‌داند فلان فرد، به ضم آنها مجموع الافرد محقق است یا نه، لذا شک در حدود تکلیف نیست بلکه شک در امتثال است و باید احتیاط کرد.

اما به نظر می‌رسد عام مجموعی نیز مثل وجودات ساری است و نکته قبح عقاب بلابیان در اینجا نیز جاری است. مثلا در شبهات تحریمیه، عام مجموعی میگوید اگر آخرین فرد اتیان شود، عصیان حاصل می‌شود و حرام محقق می‌شود. الان یک فرد است و نمی‌داند این آخرین فرد تدخین است یا یک فرد دیگر نیز دارد. مولی فرموده مجموع سیگارها را ترک کن و در مورد یک فرد خاص، نمی‌داند آخرین سیگار است یا نه؟ اگر آخرین سیگار باشد، ضمیمه کردن او به قبلی‌ها مصداق حرام یعنی مجموع سیگارها را مصرف کرده، ولی اگر این آخرین سیگار نباشد، ضمیمه کردن او به بقیه، مصداق حرام نیست پس خطاب مولی در اینجا محرکیت ندارد و خطاب این بود که مجموع سیگارها را ترک کن و مکلف نمی‌داند با این فرد، مجموع محقق می‌شود یا نه. لذا عقل می‌گوید وقتی که با خطاب تحریک نشد، یعنی طلب نکرده پس عقاب مولی قبیح است.

پس در فرض أوّۀ یعنی در صرف الوجود، عقلاء می‌گویند صرف الوجود را ایجاد کن یا ترک کن و اشتغال یقینی مستلزم فراغ یقینی است و خطاب در اینجا قصور ندارد، ولی در موارد بعدی، قصور به خطاب و محرکیت خطاب بازگشت می‌کند چون شک در تطبیق است.

هذا تمام الکلام در این سه فرض.

فرض چهارم، شک در محصل است که مهمترین بحث در شبهه موضوعیه است و در فقه بسیار محل ابتلاء است. بعضی گفته اند شک در محصل مجرای اشتغال است و بعضی گفتند یا اصلا شک نیست یا اگر باشد، مجرای برائت است.

logo